از ما

از ما

علی حسینی: تپه‌های آبی

رُی مونتگومری دوست می‌داشت خودش را آر. ام معرفی کند، (Rare Man) -مرد نادر-جوان‌تر که بود این را به رخ دوستانش می‌کشید و خودش را هم خوش‌شانس‌ترین مرد می‌دانست.

ادامه مطلب »
از ما

نیره توکلی: دربارۀ زنانه‌نویسی در آثار مهرنوش مزارعی

زنانگی و مردانگی چیز ثابت و تغییرناپذیری نیست. جنسیت صفتی اکتسابی است که همچون جنبه ‏ای از هویت یا تمام هویت در جریان برهم ‏کنش اجتماعی به دست می‏ آید. زنانگی ومردانگی صفات و خصوصیات فرهنگی ثابت و تغییرناپذیر و ذاتی را شامل نمی‌شود.

ادامه مطلب »
از ما

کابوس قتل عام زندانیان سیاسی- فریدون نجفی: سرآمد معین

صبح طبق معمول همه سرساعت شش بیدار شدیم. ساعت هفت صبح، بچه‌ها دور تا دور سفره نشستنه بودند منتظر چای تا صبحانه را شروع کنند که در فرعی ناگهان باز شد و نگهبان داد زد، مجید معرف خانی سریع بیاد بیرون.

ادامه مطلب »
از ما

امیلیا نظری: مالیخولیا

وقتی که خیلی ساکت و آرام طرد شده‌ای، که بهت حالی کرده‌اند که حوصله زنی که به شوهرش خیانت کرده را ندارند و تو هم با آنچه دیده‌ای، دیگر حوصله لوس‌بازی‌های زندگی‌های آن‌ها را نداری، تنهایی دیگری را می‌چشی.

ادامه مطلب »
از ما

محمود فلکی: نقش ِ ماضی روایتی در داستان

هامبورگر در کتاب “منطق اثر ادبی” با طرح نظریه‌ی «ماضی روایتی» به مسئله‌ی تازه و جذابی در ارتباط با شناختِ تفاوت بین متن تخیلی و واقعی پرداخت که هنوز تازگی خود را حفظ کرده و در مرکز بسیاری از بحث‌های مربوط به تئوری داستان نویسی قرار دارد.

ادامه مطلب »
از ما

شیوا نصرتی: قورباغه‌های دعاخوان

زیبا که گوشه‌های لبش تا کنار گوش‌هایش کشیده شده بود و گونه‌های بالا آمده‌اش چشم‌هایش را ریزتر کرده بود. سرش را رو به برهان چرخاند « شنیدی خاله؟ گفت می‌تانی بمانی» بعد رو کرد به پیرمرد: « ما بروم ساکش رو از ماشین بیاروم، یه سری خرت و پرت داره… لباس و ایجور چیزا.»

ادامه مطلب »
از ما

نیلا حاکی: ابرها

  می‌رویم بالای سر مادر. دست و پایش را می‌گیریم و بلندش می‌کنیم. حس می‌کنم که وزنش چندبرابر شده. می‌کشانیمش کنار باغچه و هلش می‌دهیم توی گودال. چند شکوفه‌ی نارنج می‌افتد روی صورت مادر. خاک می‌ریزیم روی سر و تنه‌اش. از بیرون بوی دود می‌آید و با بوی شکوفه‌ها مخلوط می‌شود.

ادامه مطلب »
از ما

کوشیار پارسی: «قادر عبدالله»، آینده‌ی دیروز

قادر عبداله در ترجمه‌اش از قرآن ادعا می‌کند: «ترجمه‌ی قرآن ناممکن است؛ زیبایی زبان محمد در روند کار از دست می‌رود. همه‌ی جمله‌های قرآن تداعی‌کننده‌اند. به شکل‌های گوناگون می‌توانی ترجمه کنی، و خطا می‌کنی.» تداعی کننده؟ این‌جا و آن‌جا. ترجمه به شکل‌های کوناگون؟ کار ِ ترجمه البته گزینش است. ترجمه در به‌ترین شکل نزدیک شدن ِ درست است، بازتابی درست؛ در بهترین شکل کار هنری خوب. هر زبانی زیبایی خود دارد.

ادامه مطلب »
از ما

محمد محمدعلی: پشت شیشه مشجر

مشکل اصلی التهاب مداوم قلبش بود که گاهی مجبورش می‌کرد ساعت‌ها روی کاناپه سرسرا یا توی اتاق همکف دراز بکشد. در خواب وبیداری به خود نوید بدهد «خانه امید من همین جاست.

ادامه مطلب »
از ما

کابوس قتل عام زندانیان سیاسی – حسین آتش‌پرور: خاکسترها و ققنوس

صبوری بی آن که چیزی به تهمینه بگوید، یا اصلن تهمینه خبر داشته باشد، از خانه بیرون زده بود و اتوبوس او را یکراست به اول «سنتو» برده بود. به کمک راننده رُک چشم دوخت: «پس این جا بهشت رضا نیست؟»

ادامه مطلب »
از ما

مجتبی‌ زمانی‌: نگاهی به ساختار شر در ادبیات داستانی

ابتدا با پرداختن به ادبیات داستانیِ غرب تلاش می‌کنیم تا ساختاری برای ظهور ضد قهرمان‌ها (antagonist) بیابیم و به نقش آن‌ها در ساختارِ جامعه معاصرشان  بپردازیم. سپس با مقابل هم قراردادن ساختار کشف‌شده با ادبیات داستانیِ فارسی، به پاسخ این سوال می‌پردازیم که «چطور ادبیات داستانی فارسی از بازنماییِ واقعیت‌های جامعۀ عصر خود بازماند؟

ادامه مطلب »
از ما

فرخ قدسی: فانوس‌ها و کاکایی‌ها

زن در را پشت سرش می‌بندد. کلید چراغ راهرو را می‌زند. می‌رود سمت حمام. از خلال انگ شتک‌های آینه، موهای خیسش را برانداز می‌کند. تلفن زنگ می‌خورد. پا تند می‌کند. سلامی رد و بدل می‌کنند.

ادامه مطلب »
از ما

ناهید شمس: تختخواب دو نفره

پانزده سالی می‌شد که این تخت مهمان ما بود. یعنی از روزی که مستأجر آقای صمدی شدیم. من و جهان دربه‌در، گوشه به گوشه‌ی یافت‌آباد را زیر پا گذاشتیم. بالاخره هم آن را توی پاساژی پیدا کردیم که ماکت یک عروس داماد از وسط سقفش آویزان بود.

ادامه مطلب »
از ما

وحید ذاکری:«دلْ‌یار»

می‌نویسم تو را و واژه‌ها به ناز می‌آیند، گردن‌افراشته و گل‌بو. مانند همان وقتی که می‌نشستی پیش رویم. جا که نبود، صندلی را کمی می‌گرداندی و سه‌رُخَت را می‌دیدم، و کشیدگی گردن و نازکی چانه و لاله‌ی گوش را؛ با کرک‌های ریزی که پایین موهای گذشته از بناگوش روییده بودند و دلم را آن وقت و حالا و هر وقت دیگر شیفته‌اند.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

جلال رستمی گوران: «وزارتخانه رؤیاها»ی هنگامه یعقوبی فراه

«وزارتخانه رؤیاها» نوشته هنگامه یعقوبی فراه اخیراً به زبان آلمانی توسط Aufbau از ناشران معتبر آلمانی، راهی بازار کتاب آلمان شده و مورد توجه رسانه‌های آلمانی‌زبان قرار گرفته است.   نگاهی به این کتاب با توجه ویژه به نویسنده آن.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

کابوس قتل عام زندانیان سیاسی – شهریار مندنی‌پور: سلطان گورستان

می‌‌گویم: مارخ خانم! فقط قبر پسر شما که نیست، پسر من هم هست. مطمئنم همین اینجا بود. این بوته خاری هم که می‌‌گویید قبلنا نبوده، کاملا درست می‌‌گویید. منتها همین مدتی که نیامده‌ایم سبز شده.

ادامه مطلب »
از ما

بهروز شیدا: گَردِ اندوهِ او بر چهره‌ی او- گذری از رمان قیصر پرتغال با نگاه به نظریه‌ی رمان میخاییل باختین

قیصر پرتغال، نوشته‌ی سلما لاگرلوف، شاید یکی از پُراهمیت‌ترین رمان‌های تاریخ سوئد است. بر مبنای این رمان فیلم‌ها ساخته شده است. در مورد این رمان کتاب‌ها نوشته شده است. قیصر پرتغال انگارمنبعِ آفرینشِ افسانه‌ها است؛ سازی که از صدا می‌سوزد.

ادامه مطلب »
از ما

جواد عسگری: ردپای روی برف

گوش‌هایش سوت می‌کشید. جهت‌ها را گم کرده بود و جایی را نمی‌دید. بوی خون و باروت دل و روده‌اش را به هم زده بود. کنج ویرانه‌ای، شاید همان تک‌تیرانداز، با یک چشم بسته و چشم دیگر بر دوربین قناسه، منتظر نشسته بود تا برای بار دوم ماشه را بچکاند.

ادامه مطلب »