چه خبر؟

چه خبر؟

نسیم خاکسار: «شاعری که در خود شکفته است» – تاملی بر دو شعر از سید علی صالحی

«ترانه سردیاری» با کلماتی بسیار روشن و ساده تصویری از دخترانی برابر تو می‌گذارد که با آغاز جنبش زن زندگی آزادی، بارها عکسی از آن‌ها را با یک چشم تیرخورده دیده‌ای یا از آن‌ها شنیده‌ای و خوانده‌ای: «تو با همین یک چشم/ زیباترین زاده‌ی سرزمینِ منی.»

ادامه مطلب »
از ما

جواد اسحاقیان: گونه‌های انسجام در رمان «شبِ مرشدِ کامل» نوشته‌ فرهاد کشوری

این رمان ترسیم هذیان‌ها، پریشان‌گویی‌ها و کابوس‌های یک شب “شاه عباس کبیر” است. در همان حال این رمان سرشار از کابوس‌ها، قتل‌ها، شکنجه‌ها و صحنه‌هایی وحشتناک و شگرفی از گوش و بینی بریدن و “زنده‌خواری” دُژخیمان غول‌آسای دربار است که نفس را در سینه حبس و تپش قلب خواننده را افزون می‌کند.

ادامه مطلب »
از ما

میرزا آقا خان کرمانی، یک نویسنده پرشور اما متناقض‌گو – در گفت‌وگو با ‌م. رضایی تازیک

در «تاریخ شانژمان‌های ایران» می‌توان یک تضاد بنیادین را دید. کرمانی از یک سو پیامبر مسلمانان و امامان شیعه را تقدیس می‌کند و از سوی دیگر اعراب را (با استناد به قرآن) کفرپیشه می‌خواند.به باور من، او پرشورترین و همزمان متناقض‌گوترین نویسنده ایران در قرن نوزدهم میلادی است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

فرشته وزیری نسب: «دختران خیال آلاچیق نو» – کاوش مفهوم آن «دیگری» در رمان «در تیرگی شب»

برای لیلای «در تیرگی شب» حضور دیگری به تدریج کمرنگ‌تر می‌شود و او خود را باز می‌یابد. لیلای زن درون را در می‌یابد و نویسندهٔ مرد می‌کوشد دیگری زن را درک کند و به او نزدیک شود. او و احساساتش را به تصویر بکشد و برای رهایی اش، حداقل در چهارچوب داستان، تلاش کند.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

گویه‌های بانگ- گویه سیزدهم:«تریاک» از عطا حسین‌زاده

ای تاریک که بر د‌‌‌‌‌َم می‌زنی، ای نوازش شرم بر پیشانی و پوست، دستان عرق کرده‌ات از ابتدا، از ابتدا، از ابتدا به گناه، به نفرتِ انگشت، حرکتی به مثابهٔ فاک، در میان جمیعِ روندگان، به سمت خوشبختی…

ادامه مطلب »
از دست ندهید

فرج سرکوهی: داستان بلند«زبیگنیو» – بافت تراژیک و طنز قوی در ساختاری منسجم

فعالان سیاسی داستان زبیگنیو از استبداد جان به در می‌برند اما به دلیل غیبت از کشور خود و زندگی حاشیه‌ای در کشور میزبان، از فعالیت سیاسی واقعی و مؤثر محروم و از معنا و هویت تهی می‌شوند.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

حسین آتش‌پرور: سنگ و آب

هشت نُه نفری با هم بازی می‌کردیم. راه افتادیم به سمت رودخانه. از دور چشم‌مان به سنگاب‌ها افتاد. آنهایی که از من قوی‌تر بودند دویدند و سنگاب‌ها را گرفتند.

ادامه مطلب »
از ما

منا میرزایی: «داش آکل به گفته مرجان» نمایشی از عشق و سوگواری

در نسخه بهرام بیضایی از داش آکل هدایت، «مرجان» نقش ویژه‌ای در روایت ماجرای عشق و تراژدی به عهده می‌گیرد. مهبانو، مادر مرجان، هم شخصیت کاملاً جدیدی‌ست ساخته ذهن بیضایی، که بخش بزرگی از پیچ‌ و خم‌های احساسی داستان بر دوش اوست.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

محمدرفیع محمودیان: «مضمون و صورت»: ستیز احساس و بیان در آثار هان کانگ 

نهنگی سر از آب بر آورده و دریا را به موج انداخته است. نویسنده‌ی کره‌ای هان کانگ جبهه‌ی جدیدی را در ادبیات جهان گشوده است. او ادبیات را قلمرو پرداختن به درد و رنج انسانها ساخته است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

گوشه‌های بانگ – گوشۀ ششم: «مرد مُرده» نوشتۀ آیه اسماعیلی

عاقله مرد، هنوز داشت فریدون فروغی می‌خواند. آوازش را قطع کرد و گفت: «تموم شد دختر جون. جوری بخیه زدم که جاش نمونه. نگران نباش بخیه‌های من حرف نداره.» و یک نفر را صدا زد تا تخت مرا از اتاق عمل سرپایی به تالار اورژانس هل بدهد.

ادامه مطلب »
از ما

بهروز شیدا: «که گاه تنها مرهم درد، آرزوی درمان است» – چرخشی گِرد رمان روز سیاه کارگر، نوشته‌‌ی احمدعلی خداداده؛ پیش‌گفتار و پانوشت‌ها: ناصر مهاجر، اسد سیف

بختیار در ماه قربان سال ۱۳۰۰ قمری در قریه‌ای در کردستان به دنیا آمده است. پدر بختیار الله‌داد نام دارد؛ مادرش جهان؛ خواهر کوچک‌‌‌اش شیرین.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

ری‌را عباسی: ولنتاین، گوسفند سفید

لابد وقت شام تلویزیون روشن و کودکانِ ناقابلِ خاورمیانه، مثل خرمای فشرده زیر بمب یا هیچ. لقمه را تف می‌کنی؟، نه، ننویس کفِ دستت، از هلند بگو از بسته‌های بزرگِ گلِ رُز به روزِ عشق

ادامه مطلب »
از دست ندهید

سیاوش خسروی شهماروندی: ماجرای آقای ماهیگیر در یک بعد از ظهردل‌انگیز تابستانی

می‌دانم هوای رو به سردی پاییز را دوست دارید یا خوش‌خنکِ بهار را! و اینکه ترجیح می‌دهید داستان ما نزدیک کدام آبگیر یا رودخانه اتفاق بیفتد و یا اصلاً با شنیدن “چند تا قوطی کنسرو ماهی با‌زشده” دهانتان آب بیفتد و هوس یکی از آنها را بکنید و بعدش هم معطلش نکنید و این داستان را زمین بگذارید و بروید ترتیب یکی از آنها را بدهید.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

فرشته مولوی: «نگویی‌ها» (چهار داستانک)

تو چهار پنج ساله‌ای و جایی ایستاده‌ای که تنگ است و روشن نیست. می‌بینی اما خوب نمی‌بینی. پلک‌های چروکیده‌ی حالایت را بیش‌تر از پیش به‌هم می‌فشاری. نباید عکسی از بچگی‌ات که بی‌هوا به خیالت آمده، بترسد و برمد! نه،‌ این‌بار دیگر نمی‌خواهی بترسی و برَمی تا از یاد ببری.

ادامه مطلب »
از ما

فریده سعیدی: نخل‌ و نارنج

هیچ‌وقت تو را تا این‌حد شکننده ندیده بودم. همین امروز که پرسیدی همین‌جا در شهری کنار دریا دور از قوم و خویش‌ها و هم‌شهرهای‌مان بمانیم خواستم به سؤالت جواب دهم ولی رویت را برگردانده و مشغول مرتب کردن چمدان لباس‌ها بودی.

ادامه مطلب »