
مارتن بیسهوفل: «موتورسواری روی دریا» به ترجمه فروغ تمیمی
این داستان تنهایی و جستوجوی معنا در زندگی ایزاک را روایت میکند؛ انسانی سرگردان میان رؤیا و واقعیت که نه به خشکی تعلق دارد و نه به دریا. ظهور موتورسواری اسرارآمیز که روی آب حرکت میکند، نمادی از امید و امکان گذر از محدودیتهاست، اما پایان داستان با بازگشت ایزاک به تنهایی و تقلای بیثمرش (تلاش برای پرواز مانند پرنده) نشان میدهد که گریز از شرایط موجود نه با معجزه، که با پذیرش خود و واقعیت ممکن است.