
ژوان ناهید: مِدوسا
به مامان چیزی نگفتم. اگر میفهمید دیشب پای اسکله، چندقدمی ویلای مادربزرگ، ماری به آن بزرگی دیدهام، همانوقتِ شب چمدانهایمان را بسته بود و راهی شده بودیم تهران.
به مامان چیزی نگفتم. اگر میفهمید دیشب پای اسکله، چندقدمی ویلای مادربزرگ، ماری به آن بزرگی دیدهام، همانوقتِ شب چمدانهایمان را بسته بود و راهی شده بودیم تهران.
خدایان، انسان نویسا را محکوم کردهاند که در اعماق دخمهای در کنج تاریکی زندگی کند. بهتر نیست با این نفرینشدگان مهربانتر باشیم؟
چشمم افتاد به یک سوار که به اسب سفیدش هی زد و چهار نعل به طرف هواپیما تاخت. ترسیده بودم. مسافران تازه پیاده شده بودند و داشتند به طرف اتوبوس میرفتند.
حسین رحمت در داستاننویسی، نگرشی پست مدرن دارد. اگر کسی این نکتهی بنیادی را دربارهی داستانهای او درنیابد، چیزی از آنها دستگیرش نمیشود و ناگزیر از کوک کردنِ مضمونهای ذهنی دربارهی کار او میشود.
ساعت چهار بعدازظهر است ولی حجم سیاهی که مدام جابهجا میشود فضای اتاق را تاریک کرده است. روز قبل اندکاندک فروغ خاطرهها با فروافتادن روز، به نقطه پایان تجربهها نزدیک شد. خیالم آسوده نبود و به نظر آدم احمق بیآزاری میآمدم که با شهر مردگان فاصله چندانی نداشتم.
بابل دنبالهروی ادبیاتِ روسی-یهودی بود که نیمهی دومِ قرنِ نوزدهم شکوفا شده بود. از همان نخستین داستانش همواره شخصیتها و سرگذشتها، و رفتار و گفتارِ
بچه که بودم دلم پَر میزد برای یک گنجهکبوتر. همهی زندگی اندازهی آن چیزی نخواستهام. ولی تا نُه سالَم نشد پدر پولِ خریدِ الوار را گردن نگرفت.
فکر میکردیم که عیسا رفته است. تا جمعه طرفهای ظهرکه داشتم در بالکن سیگاری دوم را بار میزدم، با همین دو چشمم دیدم خودش را از پنجرهی طبقه چهارم برج آفتاب انداخت پایین. خونِ دور سرش به یک هالهی طلایی تبدیل میشد.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
در «گروفلو»، نخستین تجربه ما در تولید کتاب صوتی برای کودکان، هشت هنرمند مشارکت داشتهاند. کاری از گروه تئاتر دریچه و به کارگردانی نیلوفر بیضایی.
این یکی از خاطرههای گذرای مادرم است. گذرا، به این معنی که فقط یک بار بیدلیل به یادش آمد، خاطره را یک جور محو و کلی تعریف کرد و بعد از یاد برد و پس از آن هم در یاد هیچکس حتی خودش، نماند، جز من شاید.
نارمک بر صفحهی نمایشگر مردانی کوتاهقد را میدید که کنار هم نشسته بودند. نخستین بار بود که بعد از هَمسانسازی یکجا میدیدشان. لباسها متفاوت بود، مدل موها هم همینطور. اما چهرهها یکسان بود. آن جای شکستگی، روی پیشانی همهشان بود.
تصوف بیگمان یکی از ارکان معنویت ایران و تذکرهالاولیاء یکی از پرنفوذترین و پراهمیتترین آثار صوفیان است. از علامه قزوینی و ملک الشعراء بهار تا ذبیحالله صفا و شفیعی کدکنی، همگی آن را از زیباترین متنهای نثر فارسی دانستهاند. این کتاب در کنار منطقالطیــر پر آوازهترین اثر عطـــار نیشابوریست.
«شهرو» سیاهسوخته و پاپتی، سینه سوخته میدوید. یک شاخۀ میموزا تو یک دستش بود و با دست دیگرش بتی را دنبال خودش میکشاند. «بتی» داشت از پا میافتاد. ساقهای لاغر نیقلیانی و کندۀ زانوهاش زخم و زیلی شده بود و سوز میزد.
بر اساس تقویم جلالی با نوروز ۱۴۰۰ قدم به قرن تازهای میگذاریم. در قرن چهاردهم داستاننویسی ایران با هدایت و جمالزاده از اساس دگرگون شد، تحت تاثیر کودتای ۲۸ مرداد به راه تازهای افتاد و بعد از انقلاب بهمن ۵۷ وارد دوره پایداری شد. نوروز به عنوان درونمایه ادبیات داستانی ایران؟
«جرالد وبر» دیگر حرفی برای گفتن نداشت. خاموش ماند و به رانندگی ادامه داد. ابتدا «شرلی لِنارت» بیدار مانده بود. ساعتی را در خلوت با جرالد گذراندن برای او ارزشی خاص داشت.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
این حرفها نیست. من کلهم که گرم میشه میرم تو خودم. یادت که هست؟ اصلاً همین جوریام. به پیک دوم نرسیده، رو هوام. اینام که دستشون به کم نمیره. همچین توپول برات میریزن که یه دونهش کلهپات میکنه.
سمیه دانشیار در این برنامه فرازی از «کتاب ناآرامی» به ترجمه حسین منصوری را اجرا میکند. این برنامه را همراه با فادوخوانی آمالیا رودرگریز (۱۹۹۹ –۱۹٢٠)، خواننده شهیر پرتغالی بشنوید:
دو عامل تعیین کنندۀ توفیق ادبی است: نخست برخورداری از توانایی ذاتی، و سپس نیاز (تمایل واژۀ ضعیفی است) به پرورش همۀ ابعاد این تواناییِ ذاتی تا به نهایت، از طریق تلاش ایثارگونه. ت
از چند پنجره بهکوتاهی به رمان بندِ محکومین، نوشتهی کیهان خانجانی، مینگریم؛ به بندیانی که در یکی از بندهای مردان زندان لاکان رشت هم در بند زندانبانان اسیر اند هم در بند خویش و همبندیان خویش.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.
Necessary cookies are absolutely essential for the website to function properly. This category only includes cookies that ensures basic functionalities and security features of the website. These cookies do not store any personal information.
Any cookies that may not be particularly necessary for the website to function and is used specifically to collect user personal data via analytics, ads, other embedded contents are termed as non-necessary cookies. It is mandatory to procure user consent prior to running these cookies on your website.