
از تجربه تا تخیل – پونه بریرانی: چاه
قدرت اصلی این داستان در خلق شخصیتی زنده و فضاسازیست که در خدمت بازآفرینی دنیای درونی کودکی آسیبدیده و تنها قرار میگیرد: اثری تأملبرانگیز که نابرابریهای اجتماعی را از دریچهای انسانی و دردناک روایت میکند.
قدرت اصلی این داستان در خلق شخصیتی زنده و فضاسازیست که در خدمت بازآفرینی دنیای درونی کودکی آسیبدیده و تنها قرار میگیرد: اثری تأملبرانگیز که نابرابریهای اجتماعی را از دریچهای انسانی و دردناک روایت میکند.
شاعر در این شعر ساختارهای مادی و قدرت حاکم بر جامعهٔ فرسوده را به پرسش میکشد. حتی امید به رستاخیز که در نماد بهار تجلی مییابد، با «خمیازۀ تاریکی» مشوب شده و پایان شعر، با تصویر لرزیدن سگ در سکوت سفرهٔ هفتسین، چشماندازی از آیندهای ویران را پیش رو مینهد: نقدی گزنده بر فردیت ازهمپاشیده و جامعهای که در چرخهٔ دروغ و مادیگرایی، توان حرکت و پویایی را از دست داده است.
این داستان یک اثر کلاسیک فمینیستی، بیانگر فروپاشی روانی یک زن جوان به دلیل انزوای اجباری و درمانهای سرکوبگرانه مردسالارانه است. این اثر مرجع به نقد پزشکی زنستیز قرن نوزدهم و شیوههای درمانی مانند «درمان وایر میچل» میپردازد که زنان را وادار به سکوت و انفعال میکرد. پایان تلخ داستان به نمادی قدرتمند از مقاومت در برابر نظامهای سرکوبگر تبدیل شده است.
نسیم خاکسار در مقالهای که پیش روی شماست مجموعه داستان «کارنامه احیا» اثر حسن حسام را در بستر سنت رئالیسم اجتماعی در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ ایران بررسی میکند. نویسنده با مقایسهای بین داستان عنواندار مجموعه (که زندگی زنی محروم به نام «احیا» را روایت میکند) با اثر کلاسیک صادق هدایت («زنی که مردش را گم کرد»)، نشان میدهد چگونه شرایط فلاکتبار زنان فرودست در طول چهار دهه تغییری نکرده است.
روایت های قاضی ربیحاوی با بهرهگیری از ایجاز و «تمرکز بر لحظههای بحرانی»، از الگوهای کلاسیک داستاننویسی فاصله میگیرند. این متون با زبانی کمینهگرا و تکیه بر دیالوگهای ناتمام، بدون شرح اضافی، جهانی از معنا میآفرینند.
نوربخش در این اشعار، انسانِ معاصر را در چرخهای از جستجو، یأس، و بازجستجو به تصویر میکشد. او از طبیعت نه به عنوان پناهگاه، بلکه به عنوان آینهای برای نمایش زخمهای بشری استفاده میکند. آیا «بقا» در گلدانِ محدودیت بهتر از «سوختن در چاه» است؟ پاسخ او -در پسِ این اشعار- به نظر میرسد نه در انتخاب که در «تغییر نگاه» نهفته باشد: دیدنِ ویرانی به عنوان زیبایی، یا پذیرش گمگشتگی به عنوان بخشی از راه.
رمان «برای تو» نوشته حسین نوشآذر، اثری پیچیده و چندلایه است که شخصیت اصلی آن، «یوسف بنیعالمی»، با اختلالات روانی و کشمکشهای درونی دست و پنجه نرم میکند. این مقاله با رویکردی روانشناختی، به تحلیل شخصیت «یوسف» و بررسی تاثیر عوامل مختلف بر فروپاشی ذهنی او میپردازد.
گمگشتیها در این داستان نه تنها یک غیبت فیزیکی، بلکه نمادی از گسست، عدم ارتباط و جستجوی معنا و هویت در دنیایی است که شخصیتهای داستان در آن احساس بیگانگی و سردرگمی میکنند.
داستان «تئاتر» در سالن تماشاخانهای به نام هاوارد اتفاق میافتد. در آنجا زندگی سیاهپوستان با رقصهای پرجنبوجوش و موسیقی جاز به درون دیوارهای تئاتر نفوذ میکند. این فضا پر از انرژی و شور است و نویسنده با توصیفات دقیق، خواننده را به قلب این محیط پرتلاطم میبرد. شخصیتهای اصلی، جان و دوریس، درگیر رابطهای پیچیده و پرتنشاند که بازتابدهندهی مسائل عمیقتری مانند عشق، هویت و نژاد است.
این مقاله به بررسی ریشهشناسی چند واژه کلیدی در زبانهای فارسی و عربی میپردازد و نشان میدهد که بسیاری از این واژهها در اصل ریشه در تمدنهای باستانی بینالنهرین و عیلام دارند. واژه «دبیر» فارسی که امروزه به معنی نویسنده یا منشی به کار میرود، در اصل از واژه عیلامی «تِپیر» (tepir) گرفته شده که به مقامات بلندپایه اداری اطلاق میشد.
شما در سراسر دوران پاک و پرثمرمعلمیتان، نمونه بودید. این را تنها من به عنوان کسی که افتخارشاگردی شما را در سالهای دور، داشته است، نمیگویم، گمان نمیکنم در این مورد، کسی با نظر من کوچک ترین مخالفتی داشته باشد. حضورشاگردان پرشمارکلاسهای درس شما در بهترین دانشگاهها و مراکز علمی این جا و غرب، گواه این گفتهی من است.
لایا اُدو، پیرزن بنیانگذار یک جنبش آنارشیستی، در “روز قبل از انقلاب” اورسولا لگویین، نه فقط یک شخصیت سالخورده، بلکه نمادی از تجربهی تاریخی و تضاد بین گذشتهی پرشور و حال حاضرِ درونی است. داستان با تمرکز بر افکار و خاطرات او در آستانهی یک انقلاب دیگر، به فردیت و میراث یک زن میپردازد. پیری او، کلیدی برای درک عمیق تضادها و دیدگاه منحصربهفردش در لحظهی سرنوشتسازی است که داستان روایت میشود.
«سربندنامه»؛ داستانی کوتاه، اما با روایتی عمیق از زنانی که دیگر قرار نیست فقط از پشت پنجره تماشا کنند. این یادداشت به بررسی چگونگی پیوند خوردن خاطرات یک زن خانهدار با خروش خیابان و چرخش او از انفعال به کنشگری در این داستان متفاوت میپردازد.
از مهمترین درونمایههای این داستان بیگانگی و انزواست که بازتابی از وضعیت بسیاری از سربازان بازگشته از جنگ است. کرِبز نه تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر روحی نیز آسیب دیده است. او دیگر نمیتواند به زندگی عادی بازگردد و درگیر احساسات پیچیدهای مانند گناه، بیانگیزگی و سردرگمی است. یکی از درونمایههای اصلی داستان، ناتوانی کرِبز در برقراری ارتباط با دیگران است. او نمیتواند احساساتش را بیان کند و دیگران نیز نمیتوانند درد او را درک کنند.
نقطهی روز در نگاه اول حکایت نامرادی زنی است در بیوفایی معشوق. معشوق/ همسر؛ مردی بوده که زندگی زن در او تعریف میشده است. از اندرون اندوه و ملال راوی، نویسنده ما را به اندرونی دیگری میبرد در خانوادهای دیگر با روابط غریب و دختر نوجوانی عاصی، پدری تازه درگذشته و مادری که گوش به غرولندهای دخترک نوجوانش بسته است تا خود را و او را و زندگی را سرپا نگه دارد همانطور که وقتی پدرش زنده بوده نیز همین کار را میکرده.
«۱۳ داستان و سایههای غار» اثری است که با زبانی شاعرانه و ساختاری پیچیده، خواننده را به درک عمیقتری از شرایط انسانی دعوتمیکند. این مجموعه، منتشرشده توسط نشر مهری در سال ۱۴۰۳، تصویری از انسانهایی ارائهمیدهد که در غار تنهایی و سایههای ذهنی خود اسیرند، اما همچنان به دنبالِ روشنایی و معنا میگردند. این مجموعه را بررسی میکنیم:
اسپانک، شخصیت اصلی داستان، مردی بیپروا و جسور است که بدون ترس از هیچچیز، به خواستههایش میرسد. او با تصاحب لنا، همسر جو، و سپس کشتن جو در یک درگیری، قدرت و تسلط خود را به نمایش میگذارد. جو، در مقابل، نماد ضعف و ترس است، اما حتی در مرگ نیز حضور خود را از طریق افسانهها و باورهای مردمان حفظ میکند. این تقابل بین قدرت و ضعف، جسارت و ترس، یکی از محورهای اصلی داستان است.
یک صبح نسبتا سرد پاییزی، کنج تخت لم داده بودم که دخترم هراسان پرید توی اتاق و آنقدر بابا بابا کرد و بازوانم را کشید تا چرت من پاره شد و وحشت را در صورت زیبایش دیدم. سارا وقتی هیجانزده میشود زبانش میگیرد.
نقطهویرگول نشانهای بینابینی است، بین نقطه و ویرگول. مکثی طولانی است ولی نه در حد توقفی که نقطه مشخص میکند. درنگی در درنگ است. حالت بینابینی به آن وجهی نا مشخص و مبهم میبخشد. معلوم نیست آنرا باید کجا بین کوتاه و بلند یک توقف، مکث و یک درنگ کوتاه جای داد. با اینهمه، در دستورالعملهای تدوین شده برای آیین سخنوری و نگارش (دستور زبان) شکل یا شیوهی کاربرد آن بگونهای دقیق معرفی شده است.
رمان “سندروم اولیس” نوشتهی رعنا سلیمانی، داستان نینا، زنی ایرانی است که پس از تجربهی سرکوب سیاسی و اعدام شوهرش اسحاق، به عنوان پناهنده به سوئد میرود. این رمان بر سه محور اصلی دیاسپورا، هویت و جنسیت متمرکز است.
آنچه میخوانید شش خوانش مینیمالیستی و برگردان دو شعر کوتاه است در پیوند با یکدیگر؛ شش خوانش مینیمالیستی از کتاب کاندید، نوشتهی ولتر، نمایشنامهی نمایش یک رویا، نوشتهی آگوست استریندبرگ، صفحهی اول رمان باباگوریو، نوشتهی انوره دو بالزاک، صفحهی اول رمان من هفتتیرکش فرزی هستم، نوشتهی میکی اسپیلین، کتاب اعترافات،نوشتهی ژان ژاک روسو، جستار چگونه میتوانی از روی سایهات بپری وقتی دیگر سایهای نداری؟، نوشتهی ژان بودریار؛ برگردان دو شعر کوتاه از گونار اکلوف و توماس ترانسترومر.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.