
آوای تبعید ۲۲: چندین داستان و شعر، و بررسی یک رمان
بخشی از این شماره به بررسی رمان «من بودم و چند مسلیون نفر» مسعود کدخدایی اختصاص دارد. کدخدایی مسئولیت تهیه داستانهای این شماره آوای تبعید را نیز به عهده داشته است.
بخشی از این شماره به بررسی رمان «من بودم و چند مسلیون نفر» مسعود کدخدایی اختصاص دارد. کدخدایی مسئولیت تهیه داستانهای این شماره آوای تبعید را نیز به عهده داشته است.
به امروز به یاد ندارم که در زمان نوشتن، طرح اولیهای را جلویم گذاشته باشم. نهایت تصویری بوده و صدایی. من به آن جمله فاکنر معتقدم «تجربه، مشاهده و تخیل» اینها لازمه نوشتن هستند.
جواد مجابی درباره تاثیر نور در آثار ایران درودی گفته است: آگاهی شهودی نقاش به فرهنگ سرزمین خود عرفانی بدو بخشیده است که پیروزی نهایی نور را بر بسیط سرزمین مشرقیاش از همین حالا اعلام میکند.
آرامش دوستدار در زمان حیاتش با دو اثر «امتناع از تفکر دینی» و «درخششهای تیره» تأثیر ژرفی بر روشنفکران ایرانی گذاشت. گزیدهای از مهمترین واکنشها به درگذشت او:
رمانِ «غلاف» پونه روحی شرحِ حالاتِ درونیِ زنِ جوانی است که پس از تولّدی دوباره و دوگانه، با جدا شدن از امرِ نمادین و سفر به دنیای خیال، به تدریج تبدیل به بیگانهای سازشناپذیر میشود و اسطورۀ مادریِ گفتمانِ مردسالارِ حاکم را به پرسش میکشد. داستان در اتاقِ زایمانِ بیمارستان، هنگامِ زایمانِ مونا آغاز میشود.
مینشانندش کنار خیابانی و تکیه میدهندش به دیواری. یکیشان برمیگردد و از ماشین بطریی میآورد و در جیب او میگذارد. در ماشین مینشینند و دور میشوند. دو نور سرخِ دو چراغ عقب ماشین در دو چشمِ بینور او دودو میزند. خیره است به جایی دور در شب.
نویسنده ما را با شخصیت اصلی بینام داستان که به خاطر فراری دادن زنش از دست ماموران اطلاعات، به جنتلمن ملقب شده همراه میکند تا شاید بتوانیم از پشت میلههای زندان به دوهزار و هفتصدو شصتوچهار روزی که او در ترس و تنهایی و شک زندگی کرده است نزدیک شویم.
نخستین بار احمد شاملو در مجله «خوشه» چالنگی را به جامعه ادبی ایران شناساند. چالنگی اما به زودی راه خود را از شعر سپید جدا کرد و با اینحال معتقد بود که احمد شاملو بزرگترین شاعر معاصر ایران است، چنانکه شعر ایران را میتوان به دوران قبل و بعد از شاملو تقسیم کرد. به تعبیر او شاملو «مشروطهای در مشروطه شعر ایران» بود.
در نمایشگاه کتاب فرانکفورت انتشارات اعظم تنها نماینده افغانستان کتابی عرضه نکرد. روزنامه آلمانیزبان «تاتس» با یلدا عباسی، مدیر غرفه مصاحبه کرده است. میخوانید:
لنگه در کوچک دروازهی بزرگ باز میشود. هوا هنوز روشن نشده و آسفالت خیس در پرتوی نور اتومبیلها برق میزند. ۲۷۶۴ روز از هنگامی که با دست و چشم بسته به قلعهی پای کوه آوردندم، میگذرد.
بنیاد ژاله اصفهانی در نظر دارد رمان «ماه تا چاه» نوشته حسین آتشپرور را در جلسهای که به طور ویدیو کنفرانس در «زوم» برگزار میشود نقد و بررسی کند.
یوسف اسحاقپور از شناختهشدهترین روشنفکران ایرانی در فرانسه چشم بر جهان ما بست. تخصص و زمینه کاری او تأمل در مفهوم تصویر با توجه ویژه به مدرنیته بود. جلال رستمی گوران، مدیر انتشارات پیام در آلمان میگوید او جستارنویس برجستهای بود.
رُی مونتگومری دوست میداشت خودش را آر. ام معرفی کند، (Rare Man) -مرد نادر-جوانتر که بود این را به رخ دوستانش میکشید و خودش را هم خوششانسترین مرد میدانست.
انتشارات سوژه با دست پر در هفتادوسومین دوره نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور دارد. مجموعه داستان تازهای از فریبا وفی همراه با آثاری دیگر. با محید محیط مصاحبه کردیم.
تلاش برای پی بردن به سرنوشت حقیقی فرد از مهمترین درونمایههای مورد علاقه مودیانوست. «شوروس»، تازهترین رمان مودیانو هم مضمون و بیان مشابهی با آثار قبلی نویسنده دارد.
رنامه درباره «حافظه، تاریخ و فراموشی» سخنرانی میکند و سردوزامی هم به طور فیالبداهه داستانی از مجموعه «ماجراهای کوچک اکبر» را برای حاضران به طور شفاهی روایت میکند.
برای شروع، صحنه اینجوریست که من مرد قصه هستم و دوستم سارا کُول، زنِ قصه. حالا دیگر میتوانم قصه را تعریف کنم، چون ده سالی پیرتر شدهام و دیگر شبیه آن روزگارم نیستم، سارا هم مُرده.
بررسی انتقادی متون مقدس بر اساس پژوهشهای معتبر تاریخی و نه صرفاً با تکیه بر سنت و مقدسات. در «انجیل به زبان راست»، توجه ویژهای به زنان شده است.
«سالی رونی»، رماننویس سرشناس ایرلندی درخواست انتشارات مودان در اسرائیل برای ترجمه کتاب جدیدش به نام «دنیای زیبا، کجایی» را نپذیرفت.
زنانگی و مردانگی چیز ثابت و تغییرناپذیری نیست. جنسیت صفتی اکتسابی است که همچون جنبه ای از هویت یا تمام هویت در جریان برهم کنش اجتماعی به دست می آید. زنانگی ومردانگی صفات و خصوصیات فرهنگی ثابت و تغییرناپذیر و ذاتی را شامل نمیشود.
پس از مراسم باشکوه بازرسی کیف و جیب و گرو گذاشتن کارت ملی در کیوسکهای بازرسی طبقۀ همکف، مینشینم روبهروی کسی که بوی برف را نخوانده اما میداند مشکلات زیادی دارد.