
«مزدک» به روایت احمد بارکیزاده
مزدک بامدادان اصلاحگر اجتماعی در زمان شاهنشاهی ساسانی و در دوران پادشاهی قباد یکم بود. احمد بارکیزاده در مجموعه چهرهنگاریهایش از شخصیتهای فرهنگی و تاریخی ایران درباره او توضیح میدهد:
مزدک بامدادان اصلاحگر اجتماعی در زمان شاهنشاهی ساسانی و در دوران پادشاهی قباد یکم بود. احمد بارکیزاده در مجموعه چهرهنگاریهایش از شخصیتهای فرهنگی و تاریخی ایران درباره او توضیح میدهد:
اکثریت مردم شیراز در این رمان پیرو آیین زرتشتی و رسم و رسوم نیاکان خودند. اما در زیر پوست جامعه گروههایی از مزدکیان حضور دارند که مخفیانه به ترویج عقاید خود و مبارزه با اشغالگران عرب و دستنشاندگان ایرانی آنها میپردازند.
چراغهای ساختمان روبهرو همیشه روشن بود. نوری سفید و زننده که منبع آن روی سقف و دیوارهای آنطرف معلوم نبود، عرض کوچه را طی میکرد، از پردههای تور قلاب بافی اتاق رد میشد و یک راست مینشست توی چشمهای بیخواب من.
در داستانهای سنگام میبینیم که بسیاری از آدمهای داستانهای مزارعی در کشمکش با موقعیت خود هستند، موقعیتهایی چه بسا پیش پا افتاده با واکنشهایی حتی پیش پا افتادهتر. اما در نگاه نویسنده، همین موقعیتها زایندهی روایتهایی دقیق هستند از آنچه از ما یک انسان میسازد.
نشر کتاب در خارج از ایران بحرانزده است. جلال رستمی گوران، مدیر انتشارات پیام و از کتابفروشان تحسینشده در آلمان یادآوری میکند که ناشر بودن به چه معناست و از کدامین ناشر باید تجلیل کرد.
آن یکشنبه، آخر ژوییه، دوشیزه لورپایُر با شاگردان کوچکش به جنگل رفته بود، بهش میگویند گردش مدرسه، قرارشان سر چهارراه دِزوبلی بود ساعت نه و نیم بعد از مراسم کلیسا، هوای خیلی مطبوعی بود، یا شاید خیلی گرم.
آبتین در شعرهایش موقعیتی را بازمیآفریند که به تاریخ نزدیک است. پیش از او شاعران و نویسندگان بسیاری در ایران چنین موقعیتی را پشت سر گذاشتهاند. او نیز در چنین شرایطی از رنجی سخن میگوید که قرنهاست بر کولهبار تاریخ این سرزمین سنگینی میکند.
و من به باورِ درخت اصلاً تکان نمیخورم، اگر که ماجرای درختم، و بر اساس باد باید به موهای تو فکر کنم، چرا ستون ایوانم و بوی دود میدهم؟
مردمی که میتوانند شنا کنند، قدم بزنند یا با هم چیزی بخورند، ردیف ردیف مینشینند، گوش میدهند به یک مشت آدمهای عاطل و باطل که با هم جر و منجر بکنند؟
ایران فرهنگی کجاست؟ آیا چنین ایرانی وجود دارد؟ اسماعیل خویی، شاعر فقید در شعر «از میهن آنچه که در چمدان دارد» مختصات ایران فرهنگی را به ما نشان میدهد. میشنوید:
مونرو یکی از مهمترین داستانکوتاهنویسان جهان بود. او جوایز بیشماری را به خاطر داستانهای کوتاهش دریافت کرده است. از جمله جایزه بوکر در سال ۲۰۰۹ و جایزه نوبل ادبی در سال ۲۰۱۳.
اورشلیم. اواخر پاییز ۲۰۰۰. من با جعبهای که میخواهم به خارج از کشور بفرستم در راه اداره پست هستم. در صف اداره پست میایستم. دیگر برایم مهم نیست چقدر باید منتظر بمانم. انتظار بخشی از زندگی در فلسطین شده است.
محمد رسولاف، فیلمساز سرشناس ایرانی که به تحمل هشت سال حبس محکوم شده موفق شد به طور مخفیانه ایران را به مقصد اروپا ترک کند.
بکتاش آبتین را تنها چند بار زودگذر دیدهام اما دیدن او همان و ماندنش در یاد و دل آدم همان. زندگی انگار در وجود برخی انسانها شعلهای درخشان از خود به ودیعه میگذارد، که نور و گرمای آن بیواسطه آدم را مجذوب میکند و سر شوق میآورد.
آنگاه که تمثیل، نماد و استعاره آگاهانه صورت زبانی مییابند، اگر نگوییم تنها دلیل، دست کم میتوان گفت که یکی از دلیلهای پیدایی آن سانسور است. سانسور گر چه نامی مدرن است، اما نامیدهی آن پیشینهای بهدرازای تاریخ دارد.
کانون نویسندگان ایران ۲۲ اردیبهشت با صدور بیانیهای اعلام کرد: حکم صادره علیه محمد رسولاف را محکوم میکند و خواهان لغو فوری و بیقیدوشرط آن و همهی احکامی است که برای هنرمندان منتقد و مخالف، شهروندان معترض و کنشگران عرصههای گوناگون صادر شده است. آزادی اندیشه و بیان بیهیچ حصر و استثنا حق همگان است.
مادر جوراب ابریشمی سیاه را روی میز میگذارد. جوراب ابریشمی ساقهایی کلفت و پانما دارد. آنها شیشهای سیاهند. جوراب ابریشمی پاشنههایی ضخیم و گرد و پنجههایی ضخیم و نوکتیز دارد. آنها سنگی سیاهند.
ورجه وورجه یا ورجه ورجه کردن در معنای جست و خیز کردن، بالا و پایین پریدن از کجا آمده است؟ سیامک رستمی توضیح میدهد.
بیش از صد چهره فرهنگی، مدنی و هنری بینالمللی از جمله مارگرت اتوود با امضای بیانیهای خواهان آزادی بیدرنگ توماج صالحی، خواننده معترض و رپر ایرانی، شدند.
از تخت لیلی فاصله میگیرد. فهمیده که لیلی به شنیدن حرفهای او علاقه دارد و یا تظاهر میکند که علاقه دارد. ادامه میدهد: وقتی پسر توی شکم داری اینطور هستی. برعکس وقتی دختر داری آرامی و همهاش دلت میخواهد دور و برت بگو و بخند و شادی باشد.
۴۰۰ تن از فعالان صنفی معلمان همصدا با بیش از ۳۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی خواستار آزادی آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی شدند. در بخشی از این بیانیه آمده است:
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.