
باهار مومنی: «کیک محبوب من» – در جستجوی زندگی از دست رفته
این اثر منحصربهفرد، با شجاعتی ستودنی در نمایش صادقانه و بیپرده لحظات ساده اما باشکوه زندگی، بیننده را با بنیادیترین دغدغههای انسانی همچون تنهایی، عشق و مرگ روبرو میکند.
این اثر منحصربهفرد، با شجاعتی ستودنی در نمایش صادقانه و بیپرده لحظات ساده اما باشکوه زندگی، بیننده را با بنیادیترین دغدغههای انسانی همچون تنهایی، عشق و مرگ روبرو میکند.
توی یک پارکینگ زیرزمینی تنگ، پشت فرمان نشستهام و به نقاشی زن برهنه در بروشور نگاه میکنم. روی سینهها و شکمش سه دایره بنفش کشیدهاند و هر دایره را با فلش به یک ابر توضیحات وصل کردهاند. لای بروشور جواب آزمایشم است؛ جواب آزمایشی که امیدوار بودم منفی باشد، اما نبود.
و اما تجربهی شخصی من و اعتقادم در مورد سانسور در ایران مرا یاد این مصرع میاندازد: «آنچه همه خوبان دارند، تو تنها داری!» من سانسور میکنم، تو سانسور میکنی، او سانسور میکند.
«ترانه سردیاری» با کلماتی بسیار روشن و ساده تصویری از دخترانی برابر تو میگذارد که با آغاز جنبش زن زندگی آزادی، بارها عکسی از آنها را با یک چشم تیرخورده دیدهای یا از آنها شنیدهای و خواندهای: «تو با همین یک چشم/ زیباترین زادهی سرزمینِ منی.»
بر پلهها ایستاده بودیم که آمد، نگران آمدنش بودیم که آمد، همهمهی «دیر شد»ها به بغض «چرا نمیآید»ها میپیچید که آمد، ترسیدم…
خانم ثابت از زندان اوین و به واسطه دوستی شعر حاضر را برای انتشار در بانگ در اختیار ما قرار داده است:
دبیرخانه فستیوال هنری بینالمللی «زن، زندگی، آزادی» در ونکوور کانادا با انتشار فراخوان، از آغاز بهکار دومین دورهی خود خبر داد. در این دوره بخشی هم برای «شعر» در نظر گرفته شده است.
سه تن از بستگان هدایت خاطراتی از او را نقل میکنند پیرامون رابطه نویسنده با حزب توده، با خرافات و جهل و با نویسندگان همعصرش.
این رمان ترسیم هذیانها، پریشانگوییها و کابوسهای یک شب “شاه عباس کبیر” است. در همان حال این رمان سرشار از کابوسها، قتلها، شکنجهها و صحنههایی وحشتناک و شگرفی از گوش و بینی بریدن و “زندهخواری” دُژخیمان غولآسای دربار است که نفس را در سینه حبس و تپش قلب خواننده را افزون میکند.
به مناسبت روز نویسندگان زندانی، کانون نویسندگان ایران بیانیهای صادر کرده است که میخوانید:
حذف کلمات در ایران ابزار پیچیدهای در دست قدرت است و این ماجرا در تمام تاریخ ما حضور داشته است. دلایل حذف میتواند بسیار ابتدایی و بچگانه باشد اما تا وقتی قیچی در دست کسانیست که از این راه نان میخورند ادامه دارد.
در «تاریخ شانژمانهای ایران» میتوان یک تضاد بنیادین را دید. کرمانی از یک سو پیامبر مسلمانان و امامان شیعه را تقدیس میکند و از سوی دیگر اعراب را (با استناد به قرآن) کفرپیشه میخواند.به باور من، او پرشورترین و همزمان متناقضگوترین نویسنده ایران در قرن نوزدهم میلادی است.
رمان «مدار» نوشته سامانتا هاروی،به عنوان اثر برگزیده معتبرترین جایزه ادبیات داستانی بریتانیا انتخاب شد.
یکی از برنامههای جانبی نمایشگاه الف نشستی با ساسان قهرمان و حسن زرهی دربارهی تاریخ نشر فارسی در تورنتو بود که فیلم آن را میتوانید ببینید.
لورپایُر خانم از راه میرسد، دوشیزه لوزییر ازش میپرسد که چطور مورتَن را ندیده، مورتَن در باغ بوده، خودش آمدنش را به او خبر داده بوده، مورتَن هم از این خبر تعجب کرده اما برخوردش مؤدبانه بوده به خاطر دوستی نزدیکش.
برای لیلای «در تیرگی شب» حضور دیگری به تدریج کمرنگتر میشود و او خود را باز مییابد. لیلای زن درون را در مییابد و نویسندهٔ مرد میکوشد دیگری زن را درک کند و به او نزدیک شود. او و احساساتش را به تصویر بکشد و برای رهایی اش، حداقل در چهارچوب داستان، تلاش کند.
کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای اعلام کرده است که تنها با دسترسی به رسانههای آزاد میتوان از حقیقت رویدادهایی مانند ماجرای آهو دریایی و خودکشی دختر افغان مطلع شد. این بیانیه را میخوانید:
ما دو گونه وطن داریم. یکی آنکه میان دریای مازندران و خلیج فارس قرار دارد، با کوههای بلند و رودهای کمآب و صحراهایی فراخ و ریگزارها و شورهزارهایی گرم. وطن دوم ما وطنی است که در آفاق ذهن ما خانه دارد.
ای تاریک که بر دَم میزنی، ای نوازش شرم بر پیشانی و پوست، دستان عرق کردهات از ابتدا، از ابتدا، از ابتدا به گناه، به نفرتِ انگشت، حرکتی به مثابهٔ فاک، در میان جمیعِ روندگان، به سمت خوشبختی…
زندگی مجازی سالهاست که بخشی از زندگی ما شده است. چند تا از داستانها چگونگیِ برخوردِ زندگیِ سنتی با دنیای مجازی را دستمایه قرار دادهاند. دو داستان هم به تناقضات و آشفتگیهای زندگی در مهاجرت پرداختهاند.
زنی با دریایی وقار
تاثیرگذارترین
شعرِ زنان را
سرود
و آهوواره از دشت
در برابرِ چشمان پر شرهی میراب
از مرگاب بگذرد
تا سیراب دریایی از آزادی شود