
مانون اُپهوف: «عدد یک»، به ترجمۀ فروغ تمیمی
من و خواهرم برهنه توی آبنما ایستادهایم و سعی میکنیم تا حد امکان درست حرکت کنیم، اما اشارههای کارگردان بتدریج غیرقابل فهم میشوند، چون صدای ریزش شدید فوارۀ آب گوش را کر میکند.

من و خواهرم برهنه توی آبنما ایستادهایم و سعی میکنیم تا حد امکان درست حرکت کنیم، اما اشارههای کارگردان بتدریج غیرقابل فهم میشوند، چون صدای ریزش شدید فوارۀ آب گوش را کر میکند.

این شعر با زبانی نمادین و تصاویر پرابهام، فضایی از تنهایی، اضطراب و انتظار را ترسیم میکند. عناصری مانند آینه، فنجانهای خالی و کوه دماوند، مفاهیمی چون بازتاب خود، خلأ و استقامت را نشان میدهند. شعر در نوسان بین یأس و امید، خزان و بهار، و سکون و حرکت، به زندگی و تکرار آن میپردازد.

«مهتاب» نوشته مریم رئیسدانا به چالشهای زنان در رویارویی با ساختارهای مردسالارانه و انتظارات سنتی میپردازد و از طریق روابط پیچیده شخصیتها، به ویژه دوستی بین دو زن نشان میدهد که چگونه زنان در تلاش برای یافتن هویت و استقلال خود، با محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی دستوپنجه نرم میکنند. غیاب یکی در داستان به عنوان نمادی از سکوت و اعتراض زنان در برابر این ساختارها عمل میکند، در حالی که دیگری به عنوان راوی، تلاش میکند تا با حمایت از دوستش تغییراتی در زندگی هر دو ایجاد کند. رادیو زمانه این داستان را در حلقهای از کارشناسان به بحث گذاشته بود. نظرات خانم فریبا حاجدایی درباره این داستان را میخوانید:

رمان “در چنگ” اثر شهرام رحیمیان، داستان یوسف آینه، مترجمی است که پس از شکست در ترجمهی فاوست گوته، وارد جهانی پر از خیال، جادو، و پرسشهای اخلاقی میشود. کلاغ وهومنه، ماجراهای دادستان، و شخصیتهایی مانند پاکو و یدالله، نمادهایی از مفاهیم عمیقی مانند عدالت، مسئولیتپذیری، و تنهایی انسان هستند. در نهایت، رمان با تاکید بر عشق به عنوان مأمنی آرامشبخش، خواننده را به تفکر دربارهی پرسشهای بیپاسخ زندگی و نیاز به پیوندهای انسانی دعوت میکند.

سی و چند سال پس از انتشار مجموعه داستان «زنان بدون مردان» – که تأثیری ماندگار بر ادبیات داستانی ایران گذاشت – به سراغ شهرنوش پارسیپور رفتم تا دربارهی این مجموعهی داستان و نیز ادبیات ایران با او گفتوگو کنم.

انتشارات مهری در لندن کتاب تازهای از شهریار مندنیپور، منتشر کرده است. سلطان گورستان، یکی از داستانهای این کتاب را با صدای نویسنده میشنویم.

نویسنده در این جستار بر آن است که شکل، تنها یک ویژگی ظاهری نیست، بلکه بخشی از محتواست که به اثر ادبی معنا و زیبایی میبخشد. شکل در همان حال عنصری است که به اثر بُعد هنری میبخشد. این موضوع به ویژه در نمونههایی مانند بوف کور و شاهنامه و در عرصه معماری شهری در سی و سه پل به خوبی مشاهده میشود.

در یک میزگرد تخصصی [+] با حضور باهار مومنی (مدرس داستاننویسی)، منا میرزایی (نویسنده) و فریبا حاجدایی (نویسنده)، داستان «مهتاب» اثر مریم رئیسدانا مورد نقد و بررسی قرار گرفت. این داستان که زندگی شخصیتهایی درگیر مسائل عاطفی، خانوادگی و اجتماعی را روایت میکند، با نثری روان و توصیفات دقیق، خواننده را به دنیای درونی شخصیتها میبرد. درونمایه اصلی داستان، مشکلات زناشویی، فشارهای اجتماعی، انتظارات خانوادگی و هویت فردی است، با تمرکز ویژه بر مسئله نازایی و تأثیر آن بر زندگی زناشویی. همچنین، داستان به موضوعاتی مانند مهاجرت، تفاوتهای فرهنگی و احساس تنهایی در غربت نیز میپردازد.

در باغ بودیم، خانمها به دوشیزه لوزییر تبریک میگفتند، چه استعدادهایی داشت، و چقدر فروتن، مدیر برنامه گفت هنرمند واقعی این طور است و با موضوع تعالی روح دوباره بنا کرد به صحبت، دور پروفسوردوشمن خلوتتر بود شاید چون او را خیلی نمیشناختند یا شاید هم از این میترسیدند که دوباره بنا کند به صحبت.

روایتی از روابط اداری در یک بانک بر مبنای یک مورد آزار و اذیت جنسی. این روایت از طریق مجموعهای از گزارشهای مختلف پرسنلی، تصویری چند لایه از رویداد، واکنشهای مختلف افراد در سطوح مختلف سازمانی و تلاش برای سرپوش گذاشتن بر ماجرا را ارائه میدهد.

با این همه تند باد
هنوز به شاخه
چسبیده ام
که سیب نشوم
برای جاذبه زمین
که به لانه ها
نزدیک تر شوم
آیا پرندگان می دانند
که آن ها بیشتر از خاک دوست می دارم.

«اَلِفشاه» نه تنها با حکایتها و تمثیلهای قدیم ایران خویشاوندی دارد، بلکه به شکلی خلاقانه این سنت را در قالب یک داستان تخیلی مدرن ادامه میدهد. این اثر با استفاده از نمادها، تمثیلها، شخصیتهای نمادین، و پرسشهای فلسفی، به سنت ادبی کهن ایران احترام میگذارد و آن را در قالبی نو بازآفرینی میکند.

روی قوس پل ایستادهام
با داغ روزگاران بر پیشانی،
با عبور پابرهنگان، بر خشت خشت چهار گوش پل که
دندان فشرده، خم شده، در دو سوی رود
با سه ستون در آب
که چکمههای قزلباشان خونریز را در پای دارند

نمایش « دونده نابینا» («Blind Runner») اثر امیررضا کوهستانی، روایت زندگی زنی سیاسی در زندان و همسرش را به تصویر میکشد که با دویدن، تنشهای عاطفی و اخلاقی خود را مدیریت میکنند. این دو، در فاصلهی بین ملاقاتهای کابینی، با دویدن به دنبال رهایی از فشارهای روانی و فیزیکی زندان هستند. ورود دختری نابینا به داستان، که چشمهایش را در اعتراضات ایران از دست داده، نمایش را به سمت چالشهای بزرگتری میکشاند: پیشنهاد دویدن در کانال مانش برای مقابله با قوانین ضد پناهندگی.

ناهید شمس در «مرگ مرموز همسایه» با استفاده از جریان سیال ذهن و با زبانی درآمیخته با طنز و کنایه، و با نگاهی جامعه گرا به چالشهای زندگی روزمره و عادات اجتماعی میپردازد. در این متن، به بررسی عناصر مختلف رمان، از جمله زبان، شخصیتها، نمادها و ساختار داستان خواهیم پرداخت.

کسی باید به نویسنده کلیدر یادآوری کند که جوانان امروزی نیاز دارند که گذشته را درک کنند، اما این به معنای پذیرش بیچون و چرای نظامهای تاریخی نیست. بلکه باید از تاریخ درس بگیرند و برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه امروز تلاش کنند. آیا دولتآبادی این مسأله پیش پاافتاده را درک نکرده است؟

بوی جواهر سیاه از چالهی دهان سردار ــ سپاهی، عقیدتی،استاد، دانشیار، آموزگار، کودکان تازهبالغ تفنگدار، ــآذرنگتاب: جنینهای جنگ، کابل، صنعا، بصره، دمشق، بیروت، میدان مشق مرگ.

مریم رئیس دانا درباره غیبت «همه آن زنان» در داستان محبوبه موسوی را تداوم هزار و یک شب میداند که زنان زیر خشونت پادشاه در حال نابودی هستند. در داستان موسوی اما موسوی زنان ولی عکسالعمل دارند. در برابر خشونت ساکت نیستند و همه با هم متحد شده شهر را ترک میکنند یا خود را از نظر غایب میکنند.

فرشته مولوی فرازی از ضد خاطرات خود را مقابل دوربین میخواند. در نظر او تهران فراتر از پایتخت ایران بود – این شهر، سهم او بود از وطن. میشنوید:

در قلب تاریخ پرتلاطم ایران، داستانی از عشق به وطن، فداکاری و تراژدی رقم میخورد. محمود فلکی در «پاییز پدر نفت»، زندگی دکتر محمد مصدق، نخستوزیر ملیگرای ایران را به تصویر میکشد؛ مردی که در برابر استعمار ایستاد، اما در نهایت، قربانی مناسبات قدرت شد. کیومرث آرزومند با توجه ویژه به تکنیکهای روایی این رمان را بررسی کرده است.

گلشیری در سفر دوم به آمریکا، نسخههای آمادهچاپ برخی از آثارش را همراه داشت تا در خارج از ایران منتشر کند. او با یک ناشر ایرانی به توافق رسید، اما این ناشر به تعهدات خود عمل نکرد و چاپ آثار با تأخیر و مشکلات مواجه شد. گلشیری در نامههایی به دوستش خسرو دوامی، از این مشکلات و ناامیدیاش از ناشران ایرانی در خارج از کشور نوشت. او نگران بود که آثارش به شکل کامل و بدون سانسور منتشر نشوند.