گویی چیزی
به حافظهاش، چنگ میانداخت
گویی سایهی دستی
به گلویش نزدیک میشد
اندوه بی پایان تهمینه
جهان نا آرام سیاوش
مویههای کودکانهی سهراب
آه.. ….
مختاری
مختاری
مختاری
نخستین شماره از سومین دوره «نامه کانون نویسندگان ایران» زیر نظر قباد آذرآیین، آیدا عمیدی و حافظ موسوی منتشر شد. این شماره شامل مطالبی در زمینههای داستان، شعر، ادبیات نمایشی و نقد ادبی است. در پیشگفتار این شماره آمده است که کانون نویسندگان ایران در پاییز سال جاری، انتشار نامه کانون را در دستور کار خود قرار داد.
داستان تلاش زنی است از طبقات پایین اجتماع که برای رهایی از سلطه خانوادهی و زورگوییهای مکرر پدر ترک خان و مان کرده تا روی پای خود بایستد. استقلال اقتصادی گرچه در ابتدای راه برای او راهی به رهایی بوده است ولی بهمرور در جامعهای که زن را زیبا و دلبر میخواهد، دوباره راه رهایی خود را در سلطهپذیری مردانه میداند.
آنچه در ادامه میآید، ترجمهای از نقد مهرک کمالی بر ترجمهی انگلیسی رمان ماه تا چاه نوشتهی حسین آتشپرور است که در MELANotes، نشریهی رسمی انجمن کتابداران خاورمیانه (Middle Eastern Librarians Association) و به سردبیری مهدی گنجوی در بخش نقد کتاب، منتشر شده است.
این جستار با رویکرد خوانش فرهنگی (Cultural Poetics Theory) انجام شده و نشان میدهد که چگونه رمان خود-زندگینامهای ملاله یوسفزی نه تنها روایتی از زندگی شخصی ملاله است، بلکه بازتابی از چالشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعهی پاکستان و به ویژه در مواجهه با گروههای افراطی مانند طالبان است.
بدیعی در روایتی شخصی و دقیق، ماجرای ترجمه کامل «اولیس» و تلاشهای مکرر برای اخذ مجوز انتشار آن را شرح میدهد. او همچنین به چالشهای ناشی از سانسور و فشارهای نهادهای مختلف برای حذف بخشهایی از متن اشاره میکند.
رودخانه خروشان و پرآبی بود و از کنار روستا میگذشت. کوله پشتیام را روی زمین گذاشتم. بعد دست و صورتم را توی آب شستم. آب سرد بود و مثل تیغ صورتم را میخراشید. دم بهار بود اما هنوز برف در حاشیه دیوارها و حصارها، به چشم میخورد. شکوفههای هلو و گیلاس تازه ترکیده بودند. آفتاب گرمی روی سر درختها، چمنزارها و ساحل سنگلاخی رودخانه میتابید. تفنگ، روی دوشم بود. صدایی از پشت سرم بلند شد.
نمایشگاه انفرادی علی اکبر صادقی، هنرمند پیشکسوت ایرانی، در زیرزمین دستان برپاست. صادقی که بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شش فیلم انیمیشن موفق از جمله «گلباران» و «زال و سیمرغ» را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت، بهخاطر استفاده از عناصر فرهنگ ایرانی، اساطیر و نقاشیهای قهوهخانهای در آثارش شناخته میشود. این نمایشگاه شامل نقاشیها و تصویرگریهای اوست که اغلب با مضامین تاریخی و فرهنگی ایران همراهاند.
سالها تلاش کرده بود صاحب فرزندی شود، اما این تلاشها بینتیجه ماند و ازدواجش هم به شکست انجامید. البته شاید عبارت «به شکست انجامید» بیان درستی نباشد، زیرا او با اشتیاقی سوزان و — همانطور که برخی ناظران (از جمله شوهرش) اشاره کردهاند، با بیخردی تمام آرزوی داشتن فرزند را در سر میپروراند.
کتاب «۱۳ داستان و سایههای غار» نوشته شهریار مندنیپور، نه تنها به عنوان یک اثر ادبی، بلکه به عنوان سندی اجتماعی از تاریخ معاصر ایران عمل میکند. این کتاب با پرداختن به مضامینی همچون عدالت، حافظه، رنج و تقابلهای اجتماعی، گفتمانهایی را بازتاب میدهد که همچنان در جامعه ایران جاری و ساری هستند.
«مستیم و خرابیم و کسی شاهد ما نیست، یک تریلر اجتماعی و داستانِ گذشته و حالِ جمعی مست، و خراب در ایرانِ دهه هشتاد و پیش از آن است. هر کدام از آنها کارهایی در خلوت کردهاند. هر ماجرا و مکان گذشتههایی دارد و راویانی طرد شده کمکم آشکارشان میکنند. در همان حال که یک باریکهی خون هر راوی را دنبال میکند.»
من و خواهرم برهنه توی آبنما ایستادهایم و سعی میکنیم تا حد امکان درست حرکت کنیم، اما اشارههای کارگردان بتدریج غیرقابل فهم میشوند، چون صدای ریزش شدید فوارۀ آب گوش را کر میکند.
این شعر با زبانی نمادین و تصاویر پرابهام، فضایی از تنهایی، اضطراب و انتظار را ترسیم میکند. عناصری مانند آینه، فنجانهای خالی و کوه دماوند، مفاهیمی چون بازتاب خود، خلأ و استقامت را نشان میدهند. شعر در نوسان بین یأس و امید، خزان و بهار، و سکون و حرکت، به زندگی و تکرار آن میپردازد.
«مهتاب» نوشته مریم رئیسدانا به چالشهای زنان در رویارویی با ساختارهای مردسالارانه و انتظارات سنتی میپردازد و از طریق روابط پیچیده شخصیتها، به ویژه دوستی بین دو زن نشان میدهد که چگونه زنان در تلاش برای یافتن هویت و استقلال خود، با محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی دستوپنجه نرم میکنند. غیاب یکی در داستان به عنوان نمادی از سکوت و اعتراض زنان در برابر این ساختارها عمل میکند، در حالی که دیگری به عنوان راوی، تلاش میکند تا با حمایت از دوستش تغییراتی در زندگی هر دو ایجاد کند. رادیو زمانه این داستان را در حلقهای از کارشناسان به بحث گذاشته بود. نظرات خانم فریبا حاجدایی درباره این داستان را میخوانید:
رمان “در چنگ” اثر شهرام رحیمیان، داستان یوسف آینه، مترجمی است که پس از شکست در ترجمهی فاوست گوته، وارد جهانی پر از خیال، جادو، و پرسشهای اخلاقی میشود. کلاغ وهومنه، ماجراهای دادستان، و شخصیتهایی مانند پاکو و یدالله، نمادهایی از مفاهیم عمیقی مانند عدالت، مسئولیتپذیری، و تنهایی انسان هستند. در نهایت، رمان با تاکید بر عشق به عنوان مأمنی آرامشبخش، خواننده را به تفکر دربارهی پرسشهای بیپاسخ زندگی و نیاز به پیوندهای انسانی دعوت میکند.
سی و چند سال پس از انتشار مجموعه داستان «زنان بدون مردان» – که تأثیری ماندگار بر ادبیات داستانی ایران گذاشت – به سراغ شهرنوش پارسیپور رفتم تا دربارهی این مجموعهی داستان و نیز ادبیات ایران با او گفتوگو کنم.
انتشارات مهری در لندن کتاب تازهای از شهریار مندنیپور، منتشر کرده است. سلطان گورستان، یکی از داستانهای این کتاب را با صدای نویسنده میشنویم.
نویسنده در این جستار بر آن است که شکل، تنها یک ویژگی ظاهری نیست، بلکه بخشی از محتواست که به اثر ادبی معنا و زیبایی میبخشد. شکل در همان حال عنصری است که به اثر بُعد هنری میبخشد. این موضوع به ویژه در نمونههایی مانند بوف کور و شاهنامه و در عرصه معماری شهری در سی و سه پل به خوبی مشاهده میشود.
در یک میزگرد تخصصی [+] با حضور باهار مومنی (مدرس داستاننویسی)، منا میرزایی (نویسنده) و فریبا حاجدایی (نویسنده)، داستان «مهتاب» اثر مریم رئیسدانا مورد نقد و بررسی قرار گرفت. این داستان که زندگی شخصیتهایی درگیر مسائل عاطفی، خانوادگی و اجتماعی را روایت میکند، با نثری روان و توصیفات دقیق، خواننده را به دنیای درونی شخصیتها میبرد. درونمایه اصلی داستان، مشکلات زناشویی، فشارهای اجتماعی، انتظارات خانوادگی و هویت فردی است، با تمرکز ویژه بر مسئله نازایی و تأثیر آن بر زندگی زناشویی. همچنین، داستان به موضوعاتی مانند مهاجرت، تفاوتهای فرهنگی و احساس تنهایی در غربت نیز میپردازد.
در باغ بودیم، خانمها به دوشیزه لوزییر تبریک میگفتند، چه استعدادهایی داشت، و چقدر فروتن، مدیر برنامه گفت هنرمند واقعی این طور است و با موضوع تعالی روح دوباره بنا کرد به صحبت، دور پروفسوردوشمن خلوتتر بود شاید چون او را خیلی نمیشناختند یا شاید هم از این میترسیدند که دوباره بنا کند به صحبت.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.