
جنگ ایران و اسرائیل – بهمن پارسا: قُقنوس
این سروده، مویهنامهای است برای دردِ مشترکِ انسان و میهن: “زخم بر پیکر تو، زخم بر جانِ من است”. اما در این سوگواره، امیدواری نیز نهفته: “تو ققنوسی و از این آتش، باز خواهی جهید”…»
این سروده، مویهنامهای است برای دردِ مشترکِ انسان و میهن: “زخم بر پیکر تو، زخم بر جانِ من است”. اما در این سوگواره، امیدواری نیز نهفته: “تو ققنوسی و از این آتش، باز خواهی جهید”…»
«آیا راهحلهای زودبازده (…) ما را به جامعهای توانمندتر، مستقلتر و آگاهتر سوق خواهند داد؟ یا صرفاً ساختاری پوسیده را با چهرهای نو بازسازی خواهند کرد؟» این پرسش، هسته اصلی بحران کنونی است: وسوسه اقدامات کوتاهمدت در برابر ضرورتِ ساختن آلترناتیوی مستقل و برآمده از اراده جمعی.
گفتوگویی پرهیجان و در عین حال طنزآمیز و ابسورد از یک خانواده ایرانی کنار دریاچه بند طرقرود در حوالی نطنز در دامنه کوههای کرکس که شاهد عبور موشک فتاح در آسمان هستند.
انتشارات اسمانا مجموعهای از سرودههای عباس امانت، تاریخنگار و پژوهشگر را با عنوان «زیر گنبد دوّار» منتشر کرد. این کتاب که نخستین چاپ آن در سال ۲۰۲۵ (۱۴۰۴ خورشیدی) روانه بازار شده، گزیدهای از اشعار امانت را در بر میگیرد که بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۴ سروده شدهاند.
«قدرمرد» غرقه در تاریکی و شرجی، از صدای نفسهای غیرعادی «تمساح» بیدار شده بود. دو و نیم صبح بود. با این که دستور داده بود بعد از یک ساعت بیدارش کنند، محافظ وفادارش فقط تا درگاه اتاق خواب آمده بود.
این شعر، در بستر تهدیدهای اخیر بمباران، با طرح دو پرسش بنیادین به جنگ میتازد: آیا فناوری مرگبار میتواند انسانیت را در خود محو کند؟ و آیا تخریب فردو، که شاعر آن را «گلوگاه نازک امید» مینامد، آینده را به خاکستری از رؤیاهای سوخته بدل نخواهد کرد؟ فیروزی با هشدار نسبت به فاجعه زیستمحیطی و نابودی حافظه جمعی، در بیت پایانی شعرد اعتراض شاعرانهای را علیه جنگطلبی فریاد میزند: «بعضی خوابها باید خواب بمانند، تا زمین از خاکستر تهی شود.»
شماری از شخصیتهای دانشگاهی ایران در بیانیهای به زبان انگلیسی خواستار توقف فوری حملات اسرائیل به ایران شدند. بیانیه یادآوری میکند که تهران و چندین شهر دیگر ایران تحت حملات اسرائیل قرار گرفتهاند که به کشته شدن صدها غیرنظامی و ویرانی مناطق مسکونی و زیرساختهای حیاتی مانند بیمارستانها منجر شده است. بیانیه یادآوری میکند که هدفگیری تأسیسات هستهای و مخازن نفت و گاز خسارات زیستمحیطی و انسانی جبرانناپذیری به همراه داشته است.
نوشته لیدا ذبیحی، «گنجشک و بامداد خاورمیانه»، با روایتی دوپاره از جنگ ایران و عراق در کودکی و جنگ اخیر با اسرائیل در مقام مادری، تصویری از ترس مشترک نسلها در مواجهه با جنگ ارائه میدهد. نویسنده با تمرکز بر تجربه مادری که فرزندانش در تهران هدف حملات تهاجم نظامی اسرائیل قرار گرفتهاند، پرسشی جهانی را مطرح میکند: چرا کودکان دیروز و امروز باید این وحشت را تجربه کنند؟
: توماج صالحی، خواننده رپ اعتراضی، بار دیگر در جزیره کیش بازداشت شد. این بازداشت در حالی رخ میدهد که نهادهای امنیتی ایران موج گستردهای از سرکوبها را علیه فعالان مدنی، دانشگاهیان و کاربران فضای مجازی با اتهامات سنگین آغاز کردهاند.
شعر علی قنبری را میتوان همراستا با نظریهی آدرنو دربارهی هنر در عصر بحران، مانیفستی ادبی در شرایط جنگی کنونی دانست. شاعر از یک سو به ناتوانی زبان اعتراف میکند، اما از سوی دیگر، با نوشتن، سکوت را میشکند – کنشی که از جنس مقاومت است. شعر را میخوانید:
سحرگاه ۲۷ خرداد دو هنرمند، پارسا مصلحیفرد (نوازنده) و آرمین مختاری (هنرمند نقاش) بر بام خانهای در تهران. نمایی از کوهستان در دوردست. برج میلاد و خانههایی با ساکنانی که ممکن است شهر را ترک کرده باشند. در پهنهی آسمان درگیری پدافند هوایی با جنگندههای متخاصم.
این روایت، خشونت و پوچی جنگ را نه با شعار، بلکه با نشاندادن تأثیر آن بر زندگی عادی و خاطرات شخصی به تصویر میکشد. استفاده از نمادهای ساده اما عمیق (کبوتر، زردآلو، دوچرخه) و روایتِ چندلایه از گذشته و حال، آن را به متنی ادبی و تاملبرانگیز تبدیل کرده است.
«ویرانهها و سینیهای زردآلو» نوشتهی شیرین عزیزی مقدم، روایتی است که در مرز خاطره و داستان، با ظرافتی ضدجنگ، زندگیهای عادی را در برابر وحشت موشکباران ایران و اسرائیل قرار میدهد؛ داستانی که با زردآلوهای خشکنشده و کبوترهای ترسیده، بیعدالتی جنگ را نه با شعار، بلکه با خردهامیدهای انسانی فریاد میزند.
کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای، حمله نظامی اسرائیل به خاک ایران را محکوم کرد و آن را تجاوزی آشکار دانست که جان مردم و دستاوردهای جنبشهای آزادیخواهانه را تهدید میکند.
«صالح بایرامی، گرافیست باسابقه مطبوعاتی که با مجلات متعددی از جمله اندیشه پویا و «نشنال جئوگرافیک» همکاری داشت. درگذشت او در حمله اخیر، بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی داشته.
حمید فرازنده در «اندیشیدن در یکقدمی تباهی» از فروپاشی معنا و اعتماد اجتماعی در ایران تحت ستم ولایت و سایه جنگ با اسرائیل مینویسد. او با نگاهی به تاریخ، هشدار میدهد که توهم نجات از بیرون فاجعهبار است و ادبیات را دعوت میکند تا با بازسازی پیوندهای گسسته، روایتی نو برای مقاومت و کرامت انسانی بسازد.
مینا نصری با توصیف وحشت روزمره مردم ایران در سایه حملات اسرائیل، جنگ را نهتنها فاجعهای نظامی، بلکه روزشماری از ترس و مرگ میداند که زندگی عادی را مختل کرده است. او با نقد شادی برخی رسانهها از کشتار و بیتفاوتی به رنج دیگران، به نقش ادبیات و تخیل در بازسازی همدلی اشاره میکند. نصری جنگ را نیرویی مخرب میبیند که فرهنگ، زبان و خاطرهها را آلوده میکند و خواستار شنیده شدن فریادهای مردم برای صلح است.
رعنا سلیمانی در این مقاله با نگاهی انتقادی به جنگافروزیهای جمهوری اسلامی و تنشهای اخیر با اسرائیل، از رنج مردم، بهویژه زنان، در برابر سیاستهای متوهمانه حاکمیت سخن میگوید. او جنگ را چرخهای از ویرانی، فقر و سرکوب میداند که جز قربانی کردن مردم دستاوردی ندارد. سلیمانی با تأکید بر نقش زنان در بازسازی و مقاومت، خواستار تقویت صدای مردم برای صلح، عقلانیت و آزادی بهجای جنگ و ویرانی است.
حسین نوشآذر – در جهانی که خشونت و جنگ بر زندگیها سایه میاندازد، ادبیات با خلق روایتهای همدلانه و جهانهای جایگزین، نهتنها فریادی علیه بیعدالتی است، بلکه پلی بهسوی همزیستی مسالمتآمیز میسازد.
شکری با نقد سوءاستفاده سیاسی رهبرانی چون نتانیاهو و شعارهای افراطی برخی جریانها در ایران، تأکید میکند که ادبیات، از آثار تولستوی و درویش تا دولتآبادی و اوز، با بازسازی چهره انسانی «دیگری»، پلی برای صلح میسازد و در برابر سیاستهای جنگطلبانه، مقاومتی نرم اما قدرتمند ارائه میدهد.
فرج سرکوهی با نگاهی به تاریخ، از حاکمان متوهمی میگوید که با استبداد و جنگافروزی، ایران را به ویرانی کشاندند. او هشدار میدهد که تداوم این بلاهت در برابر تنشهای کنونی، کشور را به پرتگاه بزرگتری سوق خواهد داد.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.