
از تجربه تا تخیل – پونه بریرانی: چاه
قدرت اصلی این داستان در خلق شخصیتی زنده و فضاسازیست که در خدمت بازآفرینی دنیای درونی کودکی آسیبدیده و تنها قرار میگیرد: اثری تأملبرانگیز که نابرابریهای اجتماعی را از دریچهای انسانی و دردناک روایت میکند.
قدرت اصلی این داستان در خلق شخصیتی زنده و فضاسازیست که در خدمت بازآفرینی دنیای درونی کودکی آسیبدیده و تنها قرار میگیرد: اثری تأملبرانگیز که نابرابریهای اجتماعی را از دریچهای انسانی و دردناک روایت میکند.
این اثر روایتی چندصدایی و دیستوپیایی است که در بستر فروپاشی اجتماعی و زیستمحیطی، به مبارزات زنان برای رهایی و بازسازی میپردازد. محبوبه موسوی در این رمان با محوریت آیدا و ۳۴ شخصیت نامگذاریشده، تمهای سرکوب، رهایی، و بازسازی را از طریق ساختاری غیرخطی و پایان باز بررسی میکند.
قطعه «شرجی و گرما» از گروه «جهله» نمونهای درخشان از این امتزاج فرهنگی است که در آن سازهای بومی جنوب ایران مانند جهله (کوزه سفالی)، دایره و دمام با موسیقی راک ترکیب شدهاند. استفاده از اشعار محلی با گویش جنوبی و ریتمهای بومی، فضایی اصیل و در عین حال مدرن خلق کرده که هم نمایندهی موسیقی منطقه است و هم با زبان جهانی راک گفتگو میکند.
شاعر در این شعر ساختارهای مادی و قدرت حاکم بر جامعهٔ فرسوده را به پرسش میکشد. حتی امید به رستاخیز که در نماد بهار تجلی مییابد، با «خمیازۀ تاریکی» مشوب شده و پایان شعر، با تصویر لرزیدن سگ در سکوت سفرهٔ هفتسین، چشماندازی از آیندهای ویران را پیش رو مینهد: نقدی گزنده بر فردیت ازهمپاشیده و جامعهای که در چرخهٔ دروغ و مادیگرایی، توان حرکت و پویایی را از دست داده است.
رمان «ممد چخوف» نوشته خسرو کیانراد به تازگی در نشر تَموکَن منتشر شده است. این رمان با ترکیب هوشمندانهی فرهنگ محلی، تاریخ باستانی، و دغدغههای وجودی، اثری تأملبرانگیز و چندلایه ارائه میدهد. این داستان برای خوانندگانی که به ادبیات رمزآلود با ریشههای عمیق فرهنگی و تاریخی علاقهمندند، تجربهای غنی و بهیادماندنی خواهد بود.
این داستان یک اثر کلاسیک فمینیستی، بیانگر فروپاشی روانی یک زن جوان به دلیل انزوای اجباری و درمانهای سرکوبگرانه مردسالارانه است. این اثر مرجع به نقد پزشکی زنستیز قرن نوزدهم و شیوههای درمانی مانند «درمان وایر میچل» میپردازد که زنان را وادار به سکوت و انفعال میکرد. پایان تلخ داستان به نمادی قدرتمند از مقاومت در برابر نظامهای سرکوبگر تبدیل شده است.
نامه چیزی نبود جز شرح امانتدارانهای روابطِ میانِ خانم معلم و مونار که خواهرِ لورپایُر نوشته بود، اِدمه است مگر نه، و دوشیزه فرانسین را در وضعیتی قرار میداد که میتوانید تصور کنید، چطور این خرچسونهی پتیاره با آن سر و وضع بوگندو و تور عزایش با معاون شهردارمان میخوابید، اصطلاحش را شما بگویید و این ابله…
نقد ساختار سانسور و ناپایداری چاپ کتاب در ایران، با روایتی از تجربیات مستقیم نویسنده.
نسیم خاکسار در مقالهای که پیش روی شماست مجموعه داستان «کارنامه احیا» اثر حسن حسام را در بستر سنت رئالیسم اجتماعی در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ ایران بررسی میکند. نویسنده با مقایسهای بین داستان عنواندار مجموعه (که زندگی زنی محروم به نام «احیا» را روایت میکند) با اثر کلاسیک صادق هدایت («زنی که مردش را گم کرد»)، نشان میدهد چگونه شرایط فلاکتبار زنان فرودست در طول چهار دهه تغییری نکرده است.
این گویش غنی که به دلیل قطع پیوندها در آستانه فراموشی قرار گرفته است، سرشار از پند و حکمت و مثل و البته ترانه است. بخشی از این ترانهها در کنار سرودهای مذهبی و ادعیه منظوم که در کنیسهها خوانده میشد، ضبط و ثبت شده است. نغمهای از این مجموعه را میشنوید:
در همراهی و پیوند با کمپین سهشنبههای اعتراضی «نه به اعدام» درون زندانهای ایران گروهی از شاعران اشعاری در ستایش زندگی و در مخالفت با اعدامها را منتشر میکند. این اشعار همراه با ویدیوی برخی شعرخوانیها قرار است در رادیو زمانه هم منتشر شود. برگزارکنندگان این کارزار که از شاعران شناخته شده ایراناند بیانیهای منتشر کردهاند که میخوانید:
روایت های قاضی ربیحاوی با بهرهگیری از ایجاز و «تمرکز بر لحظههای بحرانی»، از الگوهای کلاسیک داستاننویسی فاصله میگیرند. این متون با زبانی کمینهگرا و تکیه بر دیالوگهای ناتمام، بدون شرح اضافی، جهانی از معنا میآفرینند.
نشر آسمانا به تازگی نمایشنامهی جدیدی از علی فومنی با عنوان «یوسف، یوزف، جوزپه» را منتشر کرده است. این اثر که نویسندهاش آن را «جننامهای در جامهی نمایشنامه» توصیف میکند، روایتی متفاوت از جنگ را از زبان شخصیتهایی که به ظاهر «جنزده» به نظر میرسند، ارائه میدهد. پیش از این، فومنی با نمایشنامهی «درنای سیبری» نیز با همین نشر همکاری داشته است.
نوربخش در این اشعار، انسانِ معاصر را در چرخهای از جستجو، یأس، و بازجستجو به تصویر میکشد. او از طبیعت نه به عنوان پناهگاه، بلکه به عنوان آینهای برای نمایش زخمهای بشری استفاده میکند. آیا «بقا» در گلدانِ محدودیت بهتر از «سوختن در چاه» است؟ پاسخ او -در پسِ این اشعار- به نظر میرسد نه در انتخاب که در «تغییر نگاه» نهفته باشد: دیدنِ ویرانی به عنوان زیبایی، یا پذیرش گمگشتگی به عنوان بخشی از راه.
موسوی با ساختارشکنی زبان و عبور از خطوط قرمز (با تأکید بر جملاتی مانند «توی شعرم چراغقرمز نیست»)، سنتهای واپسگرا را به چالش کشیده و آزادی را نه به عنوان یک آرمان، بلکه به مثابه کنشی ملموس و زیستشده ترسیم میکند. این اثر را میتوان مانیفستی سیاسی-فلسفی دانست که ادبیات را به سلاحی برای نقد قدرت و بازتعریف حقیقت تبدیل میکند.
رمان «برای تو» نوشته حسین نوشآذر، اثری پیچیده و چندلایه است که شخصیت اصلی آن، «یوسف بنیعالمی»، با اختلالات روانی و کشمکشهای درونی دست و پنجه نرم میکند. این مقاله با رویکردی روانشناختی، به تحلیل شخصیت «یوسف» و بررسی تاثیر عوامل مختلف بر فروپاشی ذهنی او میپردازد.
داستان «گمشده» نوشته لاله رهبین به روابط سرد و از هم گسیختهٔ زن و شوهری به نامهای شرلی و کامی میپردازد که هرکدام در دنیای خود غرق شدهاند: شرلی، زنی سرگرم ظواهر و دغدغههای مادرانه که از یکنواختی زندگی خسته شده، و کامی، مردی میانسال و افسرده که در لاک تنهایی فرورفته است.
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در سن ۸۹ سالگی درگذشت. خانواده او این خبر را در شبکههای اجتماعی اعلام کردند. یوسا که به خاطر رمانهای تأثیرگذار و دیدگاههای سیاسیاش شناخته میشد، در طول دوران حرفهای خود، آثار متعددی خلق کرد که از مهمترین آنها میتوان به «شهر و سگها»، «گفتوگو در کاتدرال» و «سور بز» اشاره کرد.
گمگشتیها در این داستان نه تنها یک غیبت فیزیکی، بلکه نمادی از گسست، عدم ارتباط و جستجوی معنا و هویت در دنیایی است که شخصیتهای داستان در آن احساس بیگانگی و سردرگمی میکنند.
سانسور که توهینی است به شعور آدمی، همیشه در طول تاریخ در شکلها و شیوههای گوناگون در نزد همهی نظامها وجود داشته و متأسفانه هنوز هم در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، به قیچی اندیشه ادامه میدهد. از آنچه که من در رژیم گذشته و کنونی تجربه کردهام، به این نتیجه رسیدهام که سانسور در رژیم پهلوی بیشتر جنبهی سیاسی داشته و در نظام کنونی، افزون بر جنبهی سیاسی، شکل ایدئولوژیک هم به خود گرفته است.
داستان «تئاتر» در سالن تماشاخانهای به نام هاوارد اتفاق میافتد. در آنجا زندگی سیاهپوستان با رقصهای پرجنبوجوش و موسیقی جاز به درون دیوارهای تئاتر نفوذ میکند. این فضا پر از انرژی و شور است و نویسنده با توصیفات دقیق، خواننده را به قلب این محیط پرتلاطم میبرد. شخصیتهای اصلی، جان و دوریس، درگیر رابطهای پیچیده و پرتنشاند که بازتابدهندهی مسائل عمیقتری مانند عشق، هویت و نژاد است.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.