
بازگشت جسد میگل آنخل آستوریاس نویسنده تبعیدی برنده نوبل ادبی پس از نیم قرن به وطناش
جسد میگل آنخل آستوریاس نویسنده تبعیدی برنده نوبل ادبی پس از ۵۰ سال به گواتمالا بازمیگردد.
جسد میگل آنخل آستوریاس نویسنده تبعیدی برنده نوبل ادبی پس از ۵۰ سال به گواتمالا بازمیگردد.
«زینت» یک رمان تاریخیست که وقایع آن در «سالهای مهآلود و غبار گرفته انتهای قاجار و ابتدای پهلوی» اتفاق میافتد با این هدف که تصویری از زن در ابتدای دو سدهی تاریخ معاصر ایران را ترسیم کند.
چشمِ بیپلک
چشمِ لخت
چشمِ تماماً چشم
چشمی که پارچهای سفید میکشند روی سرش
و دو دست میرسد به هم.
بر اساس آئیننامه تازه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، افراد دارای معلولیت نمیتوانند به عضویت کتابخانه ملی درآیند و از امکانات آن بهرهمند شوند.
۲۷ ژانویه ۱۹۸۴ میلان کوندرا مهمان برنامه «آپوستروف» تلویزیون فرانسه بود. سه نویسنده بزرگ در مرکز توجه این برنامه بودند: کافکا، پروست و کوندرا.
در فرازی از این برنامه کوندرا انسانها را از نظر نیازشان به توجه و تحسین به چهار گروه تقسیم میکند
اگر “هنر رمان” کوندرا را به عنوان معیاری برای ارزیابی و خوانش رمان “مارون” نوشتهی “بلقیس سلیمانی” برگزیدهام، به خاطر نگاه فلسفی و “هستیشناختی” او است.
همین که شیای را یافتید که باعث میشود بتوانید به یک شخصیت، بدون توصیف مستقیم او جان ببخشید، از شیوه چهرهنگاری با اشیا استفاده کنید. این روش لزوماً مانند فلوبر که آن را بر موجودات روزمره متمرکز میکند تقلیلگرا نیست.
این مجموعه شامل شش داستان است که به گفته نویسنده محتوا و شخصیتهای آنها الزاماً مصداق بیرونی ندارند، البته نه به این معنا که در جامعه اتفاق نیفتادهاند و یا امکان وقوع برایشان نیست بلکه هر داستان، دنیایی خلق کرده است که صرفاً مخصوص همان داستان و همان شخصیتهاست.
یکی از چالشها در زبان نوشتار فارسی تفاوتیست که بین است، هست و میباشد قائلیم. کدام درست است و کدام نادرست؟
ته احضار گذشته به امروز و نه غوطهور شدن در گذشتهی تباه شده. حسین حضرتی در رمان «داو» میخواهد آنچه را که تاریخ نمیتواند بیان کند، مقابل ما قرار دهد. رمان او در زمان شکست ایرانیان از اعراب و در شیراز اتفاق میافتد. حافظ موسوی با او گفتوگو کرده است.
داوران نخستین جشنواره نمایشنامهنویسی «اثر» (در بزرگداشت محسن یلفانی) که با همکاری موسسه فرهنگی هنری راوی برگزار میگردد؛ نامزدهای این دورهی جشنواره را انتخاب کردند.
جشن بود. تو پا بر زمین میکوبیدی و بوی الکل تابستانها و زمستانها شب و نیمه شبها را پر میکرد. در ساعت سه صبح هر چیزی امکان پذیر بود.
من پدر هفتاد و چهار بچه هستم مجموعهی ۲۹ داستان کوتاه است که به قلم پژمان سلطانی در نشر مهری در لندن منتشر شده. قرار بود این کتاب در تهران منتشر شود اما مجوز نگرفت. نظر فرخنده حاجیزاده درباره این کتاب را میخوانید:
به تازگی فاطمه احمدی آذر داستانهای کوتاه تد چیانگ، یکی از مهمترین نویسندگان علمی – تخیلی جهان را به فارسی ترجمه و در نشر دانوب منتشر کرده است. او در برنامهای در تهران درباره این کتاب توضیحاتی میدهد که میبینید.
احمدی با تجزیه و تحلیل شعر نیما در بستر تحول سیاست، اقتصاد و فرهنگ در فاصله بین سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۱ نمای پدیدهی «رومانتیسیم ایرانی» را ترسیم کرده است.
وَ در تمامِ شهرها و روستاها میگشتیم وُ گریه میکردیم […] آیا کسی ستارهٔ ما را خواهد دید؟
جهان موازیْ جهانی محدود و فاقد ساختار اجتماعی است. فقط جنبههایی از زندگی را پوشش میدهد و به آن خاطر از هر گونه شکوهی تهی است. برای زیست موقت، زیست گهگاهی است. غایتی سیاسی اجتماعی نیز در طراحی آن در کار نیست.
این کتاب، کوششی برای بازخوانی برخی از آثار “صادق چوبک” است که متأسفانه به دلیل ضعف “نقد و نظریهی ادبی معاصر” در دهههای چهل و پنجاه شناخته نشد.
وقتی از بکتاش آبتین صحبت میکنیم، از چه صحبت میکنیم؟ از شعری که کشته میشود. از حکومتی که شعر و ادبیات و هنر ـ و شاعر و نویسنده و هنرمند را ـ میکشد، رؤیاها را، آرزوها را، احساس و زندگی و عشق را، و بنابراین، زندگی را به زنجیر میکشد.
در هر دو رمانِ کافه رنسانس، نوشتهی ساسان قهرمان و اتفاق آنطور که نوشته میشود میافتد، نوشتهی ایرج رحمانی کافهای هست که پاتوق آفرینندهی یک رمان است. مشتریانِ دو کافهی کافه رنسانس و اتفاق آنطور که نوشته میشود میافتد، ماجراهایی یکسان را نمیزیند. خاکی که این دو کافه بر آن روییدهاند اما از یک زمین اند. واژهها بسیار اند: کافه، خاک، زمین، تخیل، اتفاق.
نشریه ادبی بانگ درگذشت نیلوفر را به اسدالله امرایی، مترجم و از همکاران برجسته ما تسلیت میگوید.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.