
حمید فرازنده: جستوجوی تحریفآمیز عدالت
عدالت در نظر روایتگر رمان «برای تو» همخانهی حس انتقامگیری است: کسی باید تاوان همهی شوربختیهای مرا بپردازد؛ بدون یک قربانی من به آرامش نمیرسم. روحیهای که با ناتورئالیسم حاکم بر روایت همخوان است.
عدالت در نظر روایتگر رمان «برای تو» همخانهی حس انتقامگیری است: کسی باید تاوان همهی شوربختیهای مرا بپردازد؛ بدون یک قربانی من به آرامش نمیرسم. روحیهای که با ناتورئالیسم حاکم بر روایت همخوان است.
سارینای ما در هجوم زجربارانِ چشمهکُشان رفته است. سارینای ما رفته است. زبان باید به ساز نیرنگ بچرخد. جذام فریب باید دهان ویران کند. صدای حقیقت باید در تابوت مرگ سارینا بماند در جامهی ترجیعبند جعل.
شاپور جورکش، از نویسندگان و منتقدان متعهد و از اعضای کانون نویسندگان ایران در پی ابتلا به یک بیماری ریوی در در ۷۳ سالگی چشم بر جهان فروبست. او در فهرست نویسندگانی قرار داشت که قرار بود به قتل برسند.
داستانی که میخوانید از دو زاویه روایت میشود: از زاویه دید یک افسر آگاهی و از دریچه چشم یک خبرنگار. تمرکز نویسنده در هر دو روایت بر نحوه قتل مهدی حضرتی در روز ۱۲ آبان است. این بخشها کاملاً مستند است.
اسماعیلی تلویحاً اعلام کرد که بودجه وزارت ارشاد اسلامی با «جهتگیریهای درست»، «چندبرابر» افزایش یافته است. ظاهراً قرار است این پولها خرج اموری مانند آموزش «طلبههای زن» برای امر به معروف و نهی از منکر، برگزاری «المپیاد»هایی برای «شناسایی استعدادهای جوان» و تولید فیلمهای «دفاع مقدس» بشود.
دیدی ماهمُنیر! گفته بودم با دوازده نوه در انتظارِ بوسه پیر میشوی… گفته بودم ترحمبرانگیزتر از زنانِ کشورِ شکستخورده نیست که ایستاده باشی رویِ تنهاییِ زنی در نیزار
نمایشنامهای در وصف دهشتناک از میان بردن روشنفکران و متفکران یک سرزمین.
حاکمیت همچون همیشه نشان داد که هرجا نام و یادی از آزادیخواهی باشد، نیروهای امنیتیاش را بسیج میکند. اما این بار کوشیده بود این صفآرایی را از چشم رهگذران دور نگه دارد.
داستانی درباره «آن دیگری»، یک وسوسه و حسرت دمی آرامش در تنگناهای زندگی که با این سطر آغاز میشود: زنم پنجره را باز میکند، امروز نوبت آب دادن گلها است.
طناب سر افکنده گفت: طعنه میزنید چرا، بافتند مرا ، بافتند، با دستانِ سربازانِ امام زمان، از الیاف آیات الهی، آنگاه مرگ، پیروز و مست، هماوازِ طناب، میدان گرفت: و روحِ مرا در طناب تنیدند تا پهلوانکُش شود
لورپایُر خانم دیوانه است و من هم کاری نمیتوانم بکنم، هیچکس کاری نمیتواند بکند، اگر کسی هم بتواند باید خیلی زرنگ باشد.
زمینه پیدایش مفهوم “شاعر ملی” در دوران مشروطه فراهم آمد. نمونههای زیادی در تاریخ معاصر از شاعران ملی در دست نیست با استثناهایی. یکی از استثناها: شاملو.
نشر آسمانا (تورنتو) مجموعه شعر تازهای از مهدی گنجوی را با عنوان «کهکشان خاطرهای از غروب خورشید ندارد» منتشر کرده است. بر اساس اطلاعیه
رمان «با من بمان» نوشته آیوبامی ادبابو، نویسنده نیجریایی اکنون به ترجمه نسرین رمضانی به زبان فارسی هم در اختیار علاقمندان به آثار جامعهگرا قرار گرفته است. این رمان که پیش از این به سیزده زبان ترجمه شده بود در نشر مهری منتشر شده است.
راوی این رمان، یک وکیل به نام یوسف بنیعالمی در مهمانخانهای در پاریس چشم میگشاید و درمییابد که ظاهراً بخشی از حافظهاش را از دست داده. آیا واقعا چنین است یا او نمیخواهد بخشهایی از گذشتهاش را چنان که اتفاق افتاده به یاد بیاورد؟
همزمان با گزارشهایی از رابطه جنسی رضا ثقتی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان با یک مرد جوان، برخی منابع بدون اشاره به جزئیات از برکناری او خبر دادند.
با درگذشت رجبعلی اعتمادی بحث دیرینه ادبیات عامهپسند متکی بر قدرتهای سیاسی مسلط به عنوان بدیل ادبیات متعالی که میخواهد مستقل باشد از نو درگرفت. در این جستار با بنمایههای این بحث آشنا می شویم.
فعلی را بیابید که با فعل همراه قید برابری کند. بر این صرفهجویی مراقبت کنید. با این وجود، به سراغ فعلهای ساده، صحیح و حتی تکراری بروید تا این که بخواهید دستور زبان را در هم بشکنید.
سه مرد از در اصلی رستوران وارد شدند. اولی سیاهپوستی بود با دندانهای صدفی و ریش پرپشت جوگندمی. مرد دوم، یک آسیاییتبارِ نسبتاً چاق با انبوهی از گردنبندهای تسبیحشکل با مهرههای درشت بود و سومی، جوانی قدبلند با ریش و مویی یکدست مشکی و تتویی شبیه کُرُکدیل روی گردنش
محمداقبال شهنوازی نائبزهی متولدِ بیستم دی ماه ۱۳۸۵ که هیچشناسنامهای ندارد و هشتم مهرماه ۱۴۰۱ با اصابت مستقیم گلوله جنگی کشته میشود؛ بدونِ گواهی فوت و بررسی و کالبدشکافی، نهم مهرماه در سکوتِ کامل دفن میشود. گلولهای که قلب محمداقبال را میشکافد، شناسنامهاش میشود.
نشریه ادبی بانگ به زودی رمان لیبرا نوشته روبر پنژه به ترجمه استادانه عاطفه طاهایی را در چند بخش همراه با طرحی از همایون فاتح منتشر میکند. مترجم امتیاز انتشار این اثر به زبان فارسی را که پیش از این در نشر مشکی منتشر شده بود در اختیار نشریه ادبی بانگ قرار داده است.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.