
«شب سیاه و مرغان خاکسترنشین» از رامین احمدی در نشر آسمانا – نظر حورا یاوری و رضا فرخفال
احمدی با تجزیه و تحلیل شعر نیما در بستر تحول سیاست، اقتصاد و فرهنگ در فاصله بین سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۱ نمای پدیدهی «رومانتیسیم ایرانی» را ترسیم کرده است.
احمدی با تجزیه و تحلیل شعر نیما در بستر تحول سیاست، اقتصاد و فرهنگ در فاصله بین سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۱ نمای پدیدهی «رومانتیسیم ایرانی» را ترسیم کرده است.
وَ در تمامِ شهرها و روستاها میگشتیم وُ گریه میکردیم […] آیا کسی ستارهٔ ما را خواهد دید؟
جهان موازیْ جهانی محدود و فاقد ساختار اجتماعی است. فقط جنبههایی از زندگی را پوشش میدهد و به آن خاطر از هر گونه شکوهی تهی است. برای زیست موقت، زیست گهگاهی است. غایتی سیاسی اجتماعی نیز در طراحی آن در کار نیست.
این کتاب، کوششی برای بازخوانی برخی از آثار “صادق چوبک” است که متأسفانه به دلیل ضعف “نقد و نظریهی ادبی معاصر” در دهههای چهل و پنجاه شناخته نشد.
وقتی از بکتاش آبتین صحبت میکنیم، از چه صحبت میکنیم؟ از شعری که کشته میشود. از حکومتی که شعر و ادبیات و هنر ـ و شاعر و نویسنده و هنرمند را ـ میکشد، رؤیاها را، آرزوها را، احساس و زندگی و عشق را، و بنابراین، زندگی را به زنجیر میکشد.
در هر دو رمانِ کافه رنسانس، نوشتهی ساسان قهرمان و اتفاق آنطور که نوشته میشود میافتد، نوشتهی ایرج رحمانی کافهای هست که پاتوق آفرینندهی یک رمان است. مشتریانِ دو کافهی کافه رنسانس و اتفاق آنطور که نوشته میشود میافتد، ماجراهایی یکسان را نمیزیند. خاکی که این دو کافه بر آن روییدهاند اما از یک زمین اند. واژهها بسیار اند: کافه، خاک، زمین، تخیل، اتفاق.
نشریه ادبی بانگ درگذشت نیلوفر را به اسدالله امرایی، مترجم و از همکاران برجسته ما تسلیت میگوید.
مزدک بامدادان اصلاحگر اجتماعی در زمان شاهنشاهی ساسانی و در دوران پادشاهی قباد یکم بود. احمد بارکیزاده در مجموعه چهرهنگاریهایش از شخصیتهای فرهنگی و تاریخی ایران درباره او توضیح میدهد:
اکثریت مردم شیراز در این رمان پیرو آیین زرتشتی و رسم و رسوم نیاکان خودند. اما در زیر پوست جامعه گروههایی از مزدکیان حضور دارند که مخفیانه به ترویج عقاید خود و مبارزه با اشغالگران عرب و دستنشاندگان ایرانی آنها میپردازند.
چراغهای ساختمان روبهرو همیشه روشن بود. نوری سفید و زننده که منبع آن روی سقف و دیوارهای آنطرف معلوم نبود، عرض کوچه را طی میکرد، از پردههای تور قلاب بافی اتاق رد میشد و یک راست مینشست توی چشمهای بیخواب من.
در داستانهای سنگام میبینیم که بسیاری از آدمهای داستانهای مزارعی در کشمکش با موقعیت خود هستند، موقعیتهایی چه بسا پیش پا افتاده با واکنشهایی حتی پیش پا افتادهتر. اما در نگاه نویسنده، همین موقعیتها زایندهی روایتهایی دقیق هستند از آنچه از ما یک انسان میسازد.
نشر کتاب در خارج از ایران بحرانزده است. جلال رستمی گوران، مدیر انتشارات پیام و از کتابفروشان تحسینشده در آلمان یادآوری میکند که ناشر بودن به چه معناست و از کدامین ناشر باید تجلیل کرد.
آن یکشنبه، آخر ژوییه، دوشیزه لورپایُر با شاگردان کوچکش به جنگل رفته بود، بهش میگویند گردش مدرسه، قرارشان سر چهارراه دِزوبلی بود ساعت نه و نیم بعد از مراسم کلیسا، هوای خیلی مطبوعی بود، یا شاید خیلی گرم.
آبتین در شعرهایش موقعیتی را بازمیآفریند که به تاریخ نزدیک است. پیش از او شاعران و نویسندگان بسیاری در ایران چنین موقعیتی را پشت سر گذاشتهاند. او نیز در چنین شرایطی از رنجی سخن میگوید که قرنهاست بر کولهبار تاریخ این سرزمین سنگینی میکند.
و من به باورِ درخت اصلاً تکان نمیخورم، اگر که ماجرای درختم، و بر اساس باد باید به موهای تو فکر کنم، چرا ستون ایوانم و بوی دود میدهم؟
مردمی که میتوانند شنا کنند، قدم بزنند یا با هم چیزی بخورند، ردیف ردیف مینشینند، گوش میدهند به یک مشت آدمهای عاطل و باطل که با هم جر و منجر بکنند؟
ایران فرهنگی کجاست؟ آیا چنین ایرانی وجود دارد؟ اسماعیل خویی، شاعر فقید در شعر «از میهن آنچه که در چمدان دارد» مختصات ایران فرهنگی را به ما نشان میدهد. میشنوید:
مونرو یکی از مهمترین داستانکوتاهنویسان جهان بود. او جوایز بیشماری را به خاطر داستانهای کوتاهش دریافت کرده است. از جمله جایزه بوکر در سال ۲۰۰۹ و جایزه نوبل ادبی در سال ۲۰۱۳.
اورشلیم. اواخر پاییز ۲۰۰۰. من با جعبهای که میخواهم به خارج از کشور بفرستم در راه اداره پست هستم. در صف اداره پست میایستم. دیگر برایم مهم نیست چقدر باید منتظر بمانم. انتظار بخشی از زندگی در فلسطین شده است.
محمد رسولاف، فیلمساز سرشناس ایرانی که به تحمل هشت سال حبس محکوم شده موفق شد به طور مخفیانه ایران را به مقصد اروپا ترک کند.
بکتاش آبتین را تنها چند بار زودگذر دیدهام اما دیدن او همان و ماندنش در یاد و دل آدم همان. زندگی انگار در وجود برخی انسانها شعلهای درخشان از خود به ودیعه میگذارد، که نور و گرمای آن بیواسطه آدم را مجذوب میکند و سر شوق میآورد.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.