چه خبر؟

از ما

نوشین وحیدی: دیدار

طلیعه زن را از دور دیده بود. چمباتمه زیر چادر سیاه و روشنای آخر روز. از زیر شاخه‌های نیم‌لخت و لرزان بید گذشت.  بالای سرش که رسید زن چادر را پس کشید اما نگاه نکرد.

ادامه مطلب »
از ما

مریم عربی: چشم‌های کالیپسو

روی مبل پشت پنجره نشسته‌ام و فکر می‌کنم داشتم چندمین گل یاسی‌رنگ روی پرده را می‌شمردم که برق رفت! دست می‌گذارم روی گوش‌هام تا سر و صداها و درگیری‌های توی خیابان کمتر حواسم را پرت کنند.

ادامه مطلب »
Elyad_Rahmanipour2
بانگ - نوا

بهروز شیدا: «ایلیاد ما رفته است» – خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل ایلیاد رحمانی‌پور در چند خط

ایلیاد خودکشی نکرده است. مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی او را کشته‌اند. ایلیاد سترگ تن‌آوری است که روایت مرگ‌اش تحریف می‌شود؛ چرایی‌ی یغمای جان جویای بلندایش.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

آنگِلا فُن دِرلیپه: «ترجمان یک زندگی»، به ترجمه جمشید شیرانی

ترجمه، چه آنِ زندگی و چه آنِ شعر، چه اسب کندرو و چه اسب بالدار، برای انتقال دادن ما، بدون مزاحمت زمان یا مکان، از جهانی که در آن به دنیا آمده و زندگی می‌کنیم به جهان دیگری که آفریده می‌شود نیاز به زبان استعاره دارد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

کاترین کامو: «پدرم مرا همانطور که بودم می‌دید» به ترجمه جلال رستمی گوران

در «آدم اول» کامو به جست‌وجوی مادرش برمی‌آید. مصاحبه با دختر او همزمان با چاپ این کتاب که در آن زمان رویداد مهمی بوده انجام شده است. کاترین کامو می‌گوید: «آدم اول اولین فریاد طغیانگرانه پدرم است، او به فریاد به دنیا می‌گوید: این من هستم.»

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «نوشتن برای دانستن، دانستن برای نوشتن؟» به ترجمه رباب خمیس

نوشتن، آنکه می‌نویسد را برمی‌انگیزد و ملولش نمی‌سازد. نوشتن به جای خاموش‌کردن فعالیت مغزی، آن را به هیجان می‌آورد. آنکه می‌نویسد، می‌جوید. هرگز نه برای آنکه اندیشه‌ام را به زبان آورم، که برای کشف آن، نوشتم.

ادامه مطلب »
از ما

حمید فرازنده: نان و حیثیت

شاملو نان را «ناگزیر» می‌داند: آنچه ناگزیر است، چشم‌پوشی ناپذیر است. هم باید نان را به چنگ آورد، و هم از سرِ حیثیت نگذشت. اما شاملو یک چیز دیگر هم می‌افزاید: حیثیتِ تو در گرو چنگ انداختن به نواله، به حقّت است؛ و برای این کار باید خدای دیگری بیافرینی؛ زیرا در سیستم کنونیِ حاکم بر جهان حیثیت و نان یک‌جا جمع نمی‌شوند.

ادامه مطلب »
از ما

معصوم غریبی: آبِ تشنه

دوباره لب رودخانه نشسته و زل زده به باریکه‌ی آب. تا آن شبی که بچه‌هایش را خبر کردیم و او را کشان کشان به ساختمان آوردند، فکر می‌کردم چیزی توی زاینده رود گم کرده که هر روز دزدکی می‌رود و دنبالش می‌گردد.

ادامه مطلب »
از ما

احمد خلفانی: «تن تنهایی»: مجموع شدن در واژگان

احمد خلفانی – راوی “تن تنهایی” حافظ است. درست‌تر این است که بگوییم، ضمیر شاعرانه حافظ و نیز، آن‌چه که از حافظ به عنوان شعر در ضمیر آگاه یا ناآگاه ما مانده است. کار شهریار مندنی‌پور در این رمان، “به کلمه در آوردن جهان” و به کلمه در آوردن عشق، بی‌عشقی و تنهایی انسان است.

ادامه مطلب »
از ما

ت. پکچین: عَنّن‌نامه

عنّن جن نبود، غول هم نبود. اما کمی جن بود و کمی غول. جن بود، در حالی که غول هم بود. ابروهای پرپشت روی صورتی پف از چاقیِ برخورداری، چشم‌های ریز، گونه‌های سرخ برآمده، لب‌های گوشتی سرخ و سرزنده.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

کوشیار پارسی – خوشامدگویی به تن‌کام‌خواهی و راندن ِ آن در اسپانیا

جایگاه ادبیات تن‌کام‌خواهانه در اسپانیا، نسبت به اروپا و آمریکای شمالی شایسته‌تر است. به زمانی که تن‌کام‌خواهی از پس موج کوتاه مدت و نه چندان قابل اعتماد با رسیدن موج ِ نومحافظه‌کاری و فمینیسم دهه‌ی هفتاد و هشتاد سده گذشته در نطفه خفه شد، اسپانیا انقلاب اقتصادی و فرهنگی تجربه کرد و در این سرخوشی به هیچ روی حاضر به مهار شادخواری ِ به دست آمده نبود.

ادامه مطلب »
از ما

خسرو کیان‌راد: «شب‌نشینی اشباح» در «شبح اپراتور»ِ هادی کیکاووسی

هادی کیکاووسی در «شبح اپراتور» ما را به شب‌نشینی اشباحی می‌برد که محله‌ی «خورِ گورسوزان» در حاشیه‌ی بندرعباس را در تسخیر خود دارند. حضوری ویرانگر که خبر از سیلابی عظیم می‌دهد.

ادامه مطلب »
از ما

اریک امانوئل اشمیت: «ایده خوب» به ترجمه: رباب خمیس

جهنم با نیات نیک سنگفرش شده است. این جمله برناردو کلروو به  یادمان می‌آورد که واقعیت به اندیشه فروکاسته نمی‌شود. اندیشه نیک لزوماً کنش نیک نمی‌زاید؛ بهترین خواسته گاهی به بدترین نتیجه می‌انجامد.

ادامه مطلب »