
علی صبوری: پل
روی قوس پل ایستادهام
با داغ روزگاران بر پیشانی،
با عبور پابرهنگان، بر خشت خشت چهار گوش پل که
دندان فشرده، خم شده، در دو سوی رود
با سه ستون در آب
که چکمههای قزلباشان خونریز را در پای دارند
روی قوس پل ایستادهام
با داغ روزگاران بر پیشانی،
با عبور پابرهنگان، بر خشت خشت چهار گوش پل که
دندان فشرده، خم شده، در دو سوی رود
با سه ستون در آب
که چکمههای قزلباشان خونریز را در پای دارند
ناهید شمس در «مرگ مرموز همسایه» با استفاده از جریان سیال ذهن و با زبانی درآمیخته با طنز و کنایه، و با نگاهی جامعه گرا به چالشهای زندگی روزمره و عادات اجتماعی میپردازد. در این متن، به بررسی عناصر مختلف رمان، از جمله زبان، شخصیتها، نمادها و ساختار داستان خواهیم پرداخت.
در قلب تاریخ پرتلاطم ایران، داستانی از عشق به وطن، فداکاری و تراژدی رقم میخورد. محمود فلکی در «پاییز پدر نفت»، زندگی دکتر محمد مصدق، نخستوزیر ملیگرای ایران را به تصویر میکشد؛ مردی که در برابر استعمار ایستاد، اما در نهایت، قربانی مناسبات قدرت شد. کیومرث آرزومند با توجه ویژه به تکنیکهای روایی این رمان را بررسی کرده است.
کِی از شب بود که زُمختی مهربان دست پدر تِکانت میداد “بلند شو رامی دیرمان میشود”پِلکت سنگین است و دلت بر کیفِ خوابِ گرگومیش سحرگاهی، صدای مادر هم هست “حالا امروزهم تنها برو، باهم قطارها برو، خونمان بشه این نان، به شاخ آهو بسته شه، تا کی چشممان سفید راه شود که امروز کی تیر میخورد؟
این ماجرا خوب و سرگرمکننده است، و شعر تازه و نو است، زیرا من آن را روز پسین، هنگام که در اورلئان بودم، سرودم. آنجا چندان ماندم که ردایم را خوردم و نوشیدم و خرقهای و بالاپوشی نیز بر آن افزودم.
چشمهایش را روی سایههای کجومعوج درخت ازگیل میبندد. میخواهد حواسش جمع باشد. درخت ازگیل همیشه حواسش را پرت میکند. هر بار چیزی گم میشود، همینطور چشمهایش را میبندد، اتفاقها را یکییکی مرور میکند و عقب میرود.
«سگ ولگرد»ِ صادق هدایت، تنها یک حیوان رنجدیده نیست؛ او نماد ولگردی در جهان مدرن است. محمد رفیع محمودیان لایههای پنهان این داستان را کشف میکند و نشان میدهد چگونه ولگردی، به عنوان وضعیتی وجودی، هستیمندی را به چالش میکشد. آیا زندگی شهری ما را از شور زیست دور کرده است؟
داستان کوتاه “غاده السمان” با استفاده از نمادها و شخصیتهای پیچیده، به بررسی تضاد بین سنت و مدرنیته، فردیت و جامعه، و مردانگی و زنانگی میپردازد. تحلیل روانکاوانه این داستان به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از شخصیتها و مفاهیم نهفته در آن پیدا کنیم.
حالا که هانس رفته و یک چشمم هم چیزی نمیبیند، دیگر لازم نیست که به طبقه بالا بروم. اجازه دادم که تخت خوابم را هم به طبقه پایین ببرند و دوست دارم که روی صندلیام در آشپزخانه بنشینم. چون باید بتوانم بشنوم. از شنیدهایم میتوانم بفهم که اینجا چه خبر است. هنوز هم کار و بار میچرخد. صدای ریتم هتل را که زنده است در سرم میشنوم.
بر خرابههایی میرقصم که اجسادش هنوز تفکیک نشده. هر کودک یک خسارتِ جانبیِ تازه به دنیا آمده است! یک میلیون آواره، عیش ما انقلابیونِ دورکار را منغص نمیکند!
داستاننویس ماهر داستاننویسیست که بتواند شخصیتهای زن یا مرد داستانهایش را درست و باورپذیر از کار دربیاورد؛ و پس اگر نتواند چنین کند، کارش ایراد دارد. چنین نگرشی بر این پایه استوار است که ادبیات در بنیاد زنانه و مردانه ندارد و در گوهر خود انسانی و فراتر از جنسیت و یا هر تعلق جداسازندهی دیگر است.
ترجمه متن سخنرانی برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۴. نوشتن برای نویسنده نه تنها یک فعالیت هنری، بلکه یک روش برای مواجهه با درد، غم و پرسشهای وجودی است. او از طریق نوشتن به دنبال یافتن معنا و درک عمیقتری از جهان و خود است.
نسیم خاکسار در تحلیل حاضر به بررسی عمیق دو شعر گراناز موسوی پرداخته است. نویسنده با تمرکز بر عناصر زبانی، نمادها و مفاهیم نهفته در شعرها، در خوانشی دقیق نشان میدهد که شعرهای گراناز موسوی دارای عمق و پیچیدگی هستند و میتوان در آنها به لایههای مختلف معنا دست یافت.
کتاب «رویاها و جستارها» اثر رضا نجفی، سفری است به اعماق ذهن و ناخودآگاه انسان. نویسنده در این اثر، با تلفیق جستارهای فلسفی و رویاهای شخصی، دنیایی پیچیده از اندیشهها و احساسات را پیش روی خواننده میگذارد. فریبا صدیقیم با توجه به تکنیکهای روایتگری و ارتباط میان خواب و واقعیت این اثر را بررسی کرده است.
از ارواح جنازههای انداخته توی دریاچۀ نمک قم شروع شد. جنازۀ یک قاتل یا حتا قاتل زنجیرهایِ اعدامشده را که مثل آدم تحویل خانوادهاش میدهند. اما جنازه یا نیمجانههای آش و لاش زندانیان سیاسی را تشییع میکردند با هلیکوپتر و خالیمیکردند توی دریاچۀ قمِ مقدس…
نکند او به مرگ خود راضی شده است تا ما را به خواندن خود راضی کند؟ نکند او ما را میخواند؟ نکند زبان و نگاه ما را میخواند؟ نکند اعترافات خود را نوشته است تا دوبار بمیرد؟ نکند خواسته است یک بار خود بمیرد یک بار با ما بمیرد؟ نکند خواسته است یک بار چون نویسنده بمیرد یک بار چون خوانندهی خود؟
ماجرا از اینجا شروع شد که یک روز صبح، همه همسایههای یک کوچه همین که چشم باز کردند دیدند زنهایشان نیستند. نه اینکه از همان اول همه از حال هم با خبر باشند، نه! کمی طول کشید تا فهمیدند که مادرها دست دخترهایشان و مادربزرگها دست نوههای دخترشان را گرفتهاند و رفتهاند.
هتک حرمت آرامگاه غلامحسین ساعدی توسط فردی که ادعا میکند جامعهشناس و از هواداران رضا پهلویست نه تنها یک عمل شنیع و غیرقابل توجیه است، بلکه نمادی از بحران عمیق فرهنگی و سیاسی جامعه ماست. برای یادآوری اهمیت غلامحسین ساعدی، متن سخنرانی نسیم خاکسار در هفتادمین سالگرد این نویسنده بزرگ را بازنشر میکنیم.
خانم آپوستولوس بر خلاف ظاهر گیج و گولش تنها کسی بود که در پانسیون عقل سلیم داشت و طناز بود، اما او سرپیشخدمت را میشناخت و مفصل دربارهی ناهار بروآ پرسید و میخواست بداند از هرکسی چه صدایی درآمده. به این نحو بود که از دیر رسیدنش باخبر شد.
نگرشی که بهار به هنر و ادبیات دارد مبتنی بر رویکردی هرمنوتیکی است: همه چیز از متن میآید و به متن بازخواهد گشت. از سوی دیگر بهار تلاش میکند که تفکیک زیباشناختی یعنی مجزاساختن هستۀ ناب زیباشناختی را در نقد خود بهمثابۀ یک فرایند استخراجگونهای میبیند که فقط در همان ساحت میتواند عیان شود.
اینجا خاورمیانه است و زیر چشمهای مردم تشنه از هفت تپه تا کوههای شنگال تیر میبارد و خدایی که در شش روز جهان را آفرید قرنهاست که در روز هفتم به خواب رفته است.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.