چه خبر؟

از ما

حسین نوش‌آذر: شخصیت‌‌پردازی در داستان‌های کوتاه مهشید امیرشاهی

داستان‌های کوتاه مهشید امیرشاهی ما را به یک جهان چندمعنایی رهنمون می‌کنند. جهانی که با همۀ تلخی، شیرین است، چون از جنس زندگــی ماست، گاه مــا را می‌خنداند، گاه به تفکر وامی‌داردمان و گاه غمگین‌مان می‌کند.

ادامه مطلب »
از ما

محسن مرادی: آمادبوس

نرمه‌لرزی پوست‌ام را سوزن‌سوزن می‌کند. پیرهنم چشم‌ به‌راه هم‌آغوشیِ کاپشن پاییزه است. نیمکت، نیمکت شهریور نیست. با پشت و کفل‌ام چنان سرد تا می‌کند . می‌گذاریم می‌رویم.  

ادامه مطلب »
از ما

حسین آتش پرور: شکل و ساخت داستان آمادبوس

آمادبوس داستان شخصیت است که می رود تا یک تیپ اجتماعی را نشان دهد. تمرکز داستان هم به روی این سازه که وجه غالب روایت است، قرار دارد.از این جهت دیگر سازه های داستان در خدمت همین ویژگی قرار می گیرند.و هنر نویسنده در شناخت و شخصیت سازی داستان خود را از طریق کاربرد زبان به معنای کلی آن به رخ می کشد.

ادامه مطلب »
از ما

امیرعطا جولایی: بدان زمانه ندیدی که این‌چنینان بود – یادنامه‌ی دکتر محمود زندمقدم

خویشکاری او از روزی که گذارش برای گزارشی افتاد به بلوچستان، شد دالان‌داری فرهنگ ایرانی. عزم نوشتار که می‌کرد، جهان چنانش تنگ می‌شد که نمی‌توانست ننویسد؛ گو با دست لرزان و حافظه‌ی گریزپا.

ادامه مطلب »
از ما

فرهاد بابایی: اعلام وضع خطر

روز پنجشنبه‌، بیست‌و‌نهم مرداد سال شصت‌و‌هفت است و تو قرار است بیست‌و‌یک سال بعد، توی یکی از روزهای خرداد یا تیر، همه‌ی تن و بدنت عرق کند و ناگهان درد بکشی. رازی که سگ به تو گفت و بویش تا سال‌ها بعد بهت چسبید.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

مساله التیام در گفت‌وگو با کنزابورو اوئه – به ترجمه لیلا صلاحی

اوئه فرزند دوران شکست ژاپن در جنگ است. پسرش از آسیب مغزی رنج می‌برد و قدرت تکلم و توانایی برقراری ارتباط با دیگران را نداشت. التیام خانوادگی و اجتماعی مهم ترین درونمایه آثار اوست که به کنش خانوادگی و اجتماعی او هم جهت داده است. گفت‌وگو با او را می‌خوانید.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا:امید ما رفته است، خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل امید سارانی در چند خط

امید سارانی، پسر سیزده ساله، یکی از بسیارانی است که به تیر مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی در نمازگاه کشته می‌شود. او شوقی است که پیش از آن‌که مقصود بیابد، زیر دندان مرارت‌تباران جویده می‌شود؛ مرادجویی که به شلیک نامرادی‌خوانان جان می‌دهد. تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل امید را در چند خط بخوانیم.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

امیرعطا جولایی: آتشفشان، دو سه روز قبل

ورودی یک محوطه‌ی گردشگری تاریخی/ میکروفون با دانشمند است که تمجمج می‌کند و پیداست سخت خسته شده و با اهن‌اهن، مسیر سربالایی را طی می‌کند/ باد سردی که او را به خود می‌دارد/ صدای چیلیک چیلیک پیاپی دوربین دانشمند/ صداهای درهم گفت‌وگوها و خنده‌ها در پس‌زمینه، از دم نامفهوم.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

اریک امانوئل اشمیت: «چهره‌نگاری از راه تأثیر» به ترجمه رباب خمیس

یان تأثیر، احتمالاً از بیان جزئیات ثمربخش‌تر است. جزئیات لزوماً جهانشمول و همگانی به نظر نمی‌رسند. بنابراین، فرق بگذارید میان تنبلی، که از صفت‌های ساده‌ای‌ همچون زیبا و شکوهمند و عالی استفاده می‌کند و زیبایی‌شناسیِ تأثیر که عبارت است از همدست کردن خواننده‌ی خود، هم‌زمان با آزادی بخشیدن به او در تخیل.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

علی اسدالهی: بهاریه ۱۴۰۲

با صرف «سَلْخ»، در صیغه‌ی مبالغت، با «قتل» که اسم فاعلش شماره‌ای سازمانی‌ست – محرمانه است –با مفعولِ «جَرْح»، برآویختگان در کوی‌ها، برخاستند و شکرانه را کمر بستند.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

هفت‌سین تو امسال

شاعر با توجه به رویدادهای خونین سالی که گذشت هفت سین تازه‌ای برای ما تدارک دیده است: از سکته بانگ سهره، تا سرما و سرفه گورستان و سینه ترکیده و سم و سنگ و سوگ

ادامه مطلب »
از ما

کورش عموئی: از نفراتِ نیما به جادوی روجا: نکاتی پیرامونِ صدسالگیِ افسانه

نیما در افسانه، به تعبیری، با زرتشت سخن می‌گوید؛ امّا با زرتشتِ شاعر و سرودساز، نه زرتشتِ پیامبر. غفلت از این تمایز میانِ شاعر و پیامبر، خواشن شعر نیما را به دکترینی الهیاتی فرومی کاهد که از جانِ زنانه‌ی افسانه‌ی نیما دور است.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

الهام گُردی: هیهات از صبح ریزش

گیسوان دخترانم را به یاد آر، لابه‌لای استخوان‌ِ آسفالت، صدا‌یی، صدایی، کاکل خون بر سر داشت… ای بیت مذکر، بحر رَمَل، نه‌ساله‌گان بی‌ملائک ماییم و من که شانه‌ام را در ابر غربت چلانده‌ام

ادامه مطلب »
از ما

حسین آتش‌پرور: یکی شدن فاعل و مفعول – بررسی داستان «حفره» قاضی ربیحاوی

از ابتدای داستان ما با مشخصات شخصیتی روبه‌رو هستیم که قاسم را کشته است. در طول داستان، رفته‌رفته همین صفت و داده‌ها به خود او بازمی‌گردد و در نهایت او شخصیتی را با مشخصات خودش می‌کشد. در تردید می‌مانی که قاسم فاعل است یا مفعول؟

ادامه مطلب »
از ما

قاضی ربیحاوی: حُفره

چرا هیچ‌کس نمی‌داند که من شهید شده‌ام؟ درحالی‌که شهید شده‌ام، به شهادت رسیده‌ام. به لقاء الله پیوسته‌ام. می‌پیوندم.

ادامه مطلب »
از ما

مهدی احمدی: پناهگاهِ آخر

پیچِ بی‌سیم را چرخاند تا صدایش کمتر شود. باقی دکمه‌های دستگاه افتاده بودند و از سوراخِ آنها سیم‌ها و قطعات برقی آن دیده می‌شدند. مردِ پشتِ بی‌سیم زیرِ خنده زده بود و تنها عقربه‌ای که روی دستگاه باقی مانده بود، در پس زمینه‌ی سفیدش، عینِ خنده‌های او می‌لرزید.

ادامه مطلب »
از ما

منصور کوشان: شاهد دهان خاموش (رمان)، بخش هجدهم

برای‌‌صحاف و شاطر گفتم. با هم آمده بودند. شاطر ناراحت شد. دستش را گذاشت روی چشم‌هایش. نگفتم مادربزرگ فقط چشم‌هایش درد می‌کرد. مدام از چشم‌هایش اشک می‌آمد. رفته بود دکتر. گفت: “دکتر نبود. می‌گویند فرار کرده.” نمی‌دانستم چرا فرار کرده است.

ادامه مطلب »
از ما

احمد خلفانی: رمان و تجارب شخصی

هیچ رمانی، حتی تخیلی‌ترین آن، بدون ارتباط با تجارب نویسنده نوشته نمی‌شود. ولی این بدان معنی نیست که بیوگرافی یک نویسنده، اصلا زندگی هر کسی، بیوگرافی هر انسانی، یک رمان است.

ادامه مطلب »