چه خبر؟

از ما

گوشه‌های بانگ – گوشۀ اول: «کاش ملکه اهلی شده باشد» نوشته شهلا شهابیان

شهابیان در این داستان سراغ شخصیتی آشنا رفته است؛ زن سرخپوش میدان فردوسی تهران. نویسنده با آشنازدایی از وضعیت این شخصیت، ما را با شخصیت دیگری آشنا می‌کند که سعی در کشف گریزپایی زن از همصحبتی و همرنگی با جماعت دارد.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

مادح نظری: جایی بهتر از اینجا

از دریای پهن و بی‌کران، دامنی کف‌آلود به ساحل جزیره کشیده می‌شد و گویی دریا تکانی به خودش داده و سعی می‌کند دامن برچیند و یک دور، گرد زمین بچرخد و هوایی عوض کند یا حداقل جایی دیگر بساطش را پهن کند، بهتر از اینجا.

ادامه مطلب »
از ما

بهروز شیدا: «ای گشوده‌گی‌ی خیال کمک!» – نوعی گذرِ کوتاه از گفت‌وگوی رمان مهاجر و سودای پریدن به دیگر سو، نوشته‌ی علی نگهبان و چرخ‌دنده‌ها، نوشته‌ی امیر احمدی آریان

حالا یک بار دیگر می‌خواهیم به‌کوتاهی از گفت‌وگوی دو رمان گذر کنیم. از گفت‌وگوی رمان مهاجر و سودای پریدن به دیگر سو، نوشته‌ی علی نگهبان و رمانِ چرخ‌دنده‌ها، نوشته‌ی امیر احمدی آریان. می‌خواهیم چشم و گوش تیز کنیم بر تقدیرهای دو شخصیتِ این رمان و دو شخصیتِ آن رمان.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

باهار مومنی: میزگردِ «جاده» نوشته فرخنده آقایی

میزگرد درباره داستان تمثیلی «جاده» به بررسی عناصر مختلف این داستان کوتاه می‌پردازد. داستان روایتگر سفر مسافران یک اتوبوس در جاده‌ای متروک است که به دریاچه‌ای می‌رسند و در آن غوطه‌ور می‌شوند. تغییر زاویه دید از دانای کل به اول شخص، نمادگرایی جاده به عنوان مسیر زندگی، و دفترچه خاطرات خالی به عنوان نشانه‌ای از زندگی تنزیسته زن ایرانی از جمله موضوعات مورد بحث بودند. حرکت دوباره اتوبوس و آبی شدن جهان نشان‌دهنده تحول و آغاز جدیدی در زندگی شخصیت‌ها تلقی شد.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

انوش صالحی: به وقتِ پنج عصر

دخترم نیست. صبح با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. خوشحال شدم که خودِ خودش است ولی نبود چند ثانیه‌ای طول کشید تا متوجه شدم که مادرش یا زنِ سابق من است. نفهمیدم از کجا بو برده بود. خیلی نگران و مضطرب بود این را از کیفیتِ فحش‌هایی که به من می‌داد فهمیدم.

ادامه مطلب »
از ما

محبوبه موسوی: مثلث آب

مرد فراری، تشنه، له‌له می‌زند. تمام راه را از «گله‌دار» تا آنجا در کوه و کمر دویده. خودش را می‌بیند که در سیاهی اتاق از تشنگی چارچنگول رو به سقف چشم‌هایش باز مانده و تمام کرده. از وقتی آمدند و لنجش را گرفتند و دست بسته تحویل کلانتری‌اش دادند یک قطره آب به حلقش نرسیده.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

جاشوآ راتمن: «داستان‌های علمی-تخیلی پرشور تد چیانگ»- به ترجمه فاطمه احمدی آذر

تد چیانگ، از مهم ترین نویسندگان آثار علمی تخیلی در قرن بیست و یکم است. او به شکلی داستان‌های علمی-تخیلی را می‌نویسد که اگر علم در دوران باستان وجود داشت، در عصرهای قبلی نوشته می‌شد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

سورنا دانایی: «شرم»ِ سلمان رشدی – بازی‌های روایی در رمان پسا‌مدرن

از آن جا که درک ما از واقعیت، فردی است، پس شیوه‌های بازنمود واقعیت نیز متفاوت و فردی است. ما در بررسی شگردهای روایی رمان “رشدی” به همین بازی‌ها و شگردهای متنی و روایی نظر داریم.

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «هنر چهره‌نگاری از راه تأثیر»، به ترجمه رباب خمیس

بیان تأثیر، احتمالاً از بیان جزئیات ثمربخش‌تر است. جزئیات لزوماً جهانشمول و همگانی به نظر نمی‌رسند. بنابراین، فرق بگذارید میان تنبلی، که از صفت‌های ساده‌ای‌ همچون زیبا و شکوهمند و عالی استفاده می‌کند و زیبایی‌شناسیِ تأثیر.

ادامه مطلب »
از ما

مهدی مرعشی: «جایی در دنیا، جایی در دل» – نگاهی به «آن سال‌ها، این جستارها» نوشته فرشته مولوی

یازده جستار کتاب را می‌توان به دو بخش کلی تقسیم کرد: جستارهایی که در رابطه با مهاجرت و مفاهیم بنیادین حاصل از آن شکل می‌گیرد و نوشته‌هایی که به بنیان زندگی ایرانی و ارتباط آن گاه با مدرنیته و عناصر ناشی از آن می‌پردازد.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

مهران رضایی: «دانیال و پدرش»ِ ربیحاوی – در بیان معنای سرگردانی بین دو جهان

مهران رضایی- مسأله‌ قاضی ربیحاوی در این داستان تعلیقِ راوی بین دو قطب زندگی در ایران (با بار فرهنگی- اسطوره‌ای شاهنامه) و زندگی در غرب (با بار فرهنگی- اساطیری ادیپ شهریار سوفوکل) است.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

تارا نوری: داستان‌های کوتاه ایتالو کالوینو و شروع‌های تازه

از گفته‌های کالوینوست: آدم نوشتن را با رغبت شروع می‌کند، اما زمانی می‌رسد که قلم در جوهرِ غبار گرفته فقط خیس می‌خورد و از آن حتا یک قطره زندگی هم جاری نمی‌شود. زندگی تماماً بیرون است، بیرون پنجره، بیرون خود شخص.

ادامه مطلب »
از ما

حسین آتش‌پرور: جشن تولد

من که با هیچ پرنده‌ای دشمنی نداشته، ندارم و نخاهم داشت! فکر می‌کنم آن بسته‌ای را که از باغِ پرندگانِ اصفهان در ظهرِ روزِ بیستمِ آبان ماهِ هزار و سیصد و هفتاد و هفت- یعنی روزِ تولد، در چهل‌وشش سالگی برایم فرستاده‌اند، را هیچ پرنده‌ای نفرستاده باشد.

ادامه مطلب »