
جواد اسحاقیان: دختران کوبانی
در کهنترین افسانهها و اسطورههای ادبیات فارسی مانند “هزار و یکشب” از “حکایت مرد غمگین” یاد باید کرد که عقابی بس بزرگ او را به سرزمینی ناشناخته می برد که در آن، زنان فرمانروا، جنگجو و رهبر هستند.

در کهنترین افسانهها و اسطورههای ادبیات فارسی مانند “هزار و یکشب” از “حکایت مرد غمگین” یاد باید کرد که عقابی بس بزرگ او را به سرزمینی ناشناخته می برد که در آن، زنان فرمانروا، جنگجو و رهبر هستند.

توانایی چشمگیر تصویرها، استعارهها و لحن و زبان رازگشای شاملو در بازنمایی حال و هوای جاری در ماتمسرای ایران چنان است که گویی شاعر از موضعی پیشگویانه و پیامبرانه معبر و مفسر هرآن چیزی است که در زمانه نامهربان ما، در این چندمین دهه استیلای استبداد دینی بر ایران پساانقلابی و مغبون، همچنان روی میدهد.

روزی که دختری/ گردآفریدی شجاع روسریاش را بر سر چوبی دار زد و بر بلندایی ایستاد، شروع یک جنبش نبود. یکی از تجلیهای آن بود. برآمدن «آزادی نه گفتن» به ستم دوگانه بر زنان ایران: زن، زندگی، آزادی= آزادی ادبیات ناب، نه مردسالار و نه زن سالار

نوشته سلمان رشدی درباره مجموعه وقایعی که به سوءقصد به جان او منجر شد و آنچه که بعد از سوءقصد اتفاق افتاد، یک سند است اما الزاماً اثر ادبی خلاقی نیست. رشدی در فصلهایی از این کتاب ناکام است اما این بدان معنا نیست که کتاب خواندنی نباشد. این اثر را بررسی کردهایم.

رمان ناطور دشت،نوشتهی جروم دیوید سلینجر، داستان چالشِ نوجوانی به نام هولدن کالفیلد با تنگناها و محدودیتهای دنیای بزرگترهاست، با سیستم یا سیستمهایی که آنها را همرنگ و همشکل، و رفتار و کردار و زندگی و معاملاتشان را دروغین و مزورانه میکند.

وارتگز ساده و معصوم و همیشه بازنده در رمان پنزخم انارپم نوشته امید فلاح آزاد، روح ایرانی بیجاشدهی پرتکاپو و مشفقی است که همیشه نادیده گرفته شده است.

چهرهنگاری توخالی، هنر گفتن بدون گفتن است. بجای توصیف مستقیم ویژگیهای مثبت یا منفی فرد بر آنچه بیان نشده و حذف یا القا شده تمرکز میکند. تاثیر آن از اینجاست که گاهی سکوت بیش از فریاد سخن میگوید و آنچه نشان داده نمیشود از آنچه به نمایش در میآید جای معنادارتری اشغال میکند.

آتشپرور از میدان نقش جهان، بهعنوان زمینهای برای نشان دادن تاریخ، از کهنایام تا به امروز استفاده کرده است. زمان در داستان سیال است. نویسنده مخاطب را در همین سیالیت، بهعنوان تماشاگری تاریخی، در حاشیۀ میدان نقش جهان مستقر میکند.

این نوشته در پی طرح این نکته است که زبان در کاربردْ برانگیزندهی نگرشی معین به جهان است. واحدهای کارکردی زبان همچون فعل، صفت و حروف اضافه دارای بار دیدگاهی هستند. هر یک از واحدها، بنا به کارکرد در گفت (گفتار و نوشتار)، نگرشی را دامن میزند.

میخواهم به تأثیراتی اشاره کنم که “هدایت” در نوشتن “سه قطره خون” خود از داستان کوتاه “گربهی سیاه” نوشتهی “ادگار آلن پو” بهرهمند شده است.

میخواهیم رمان مستانه خانوم، نوشتهی شیرین کبیری، را بخوانیم. میخواهیم چند وتر از دایرهی یک هستی را در آینهی سخنانی دیگر بهکوتاهی بخوانیم.

در متن پرستو فروهر، دو قربانی خشونت، دو شخصیت دادخواه، یکی نویسنده و یکی خواننده اثر یکدیگر را ملاقات میکنند. این مقاله را میخوانید:

داستانهای کافکا به صورت غیر قابل اجتنابی تلاشهای نومیدانه و مذبوحانهی شخصیتهایی است که سعی میکنند کار درست انجام دهند، اما همیشه مانند خودش گیج، سردرگم و ناکام میمانند. شاید همین اصرار در کار درست است که کافکا را هم تراز یک مقام مذهبی میکند.

در این جستار این موضوعات بررسی میشود: تنوع فرمها و گفتمانهای فراداستانی و نسبت آنها با مفهوم منطقی زبانهای رسمی و فرازبان؛ شیوهای که فراداستان در ادبیات دگرگونی ایجاد میکند؛ و فلسفههای متنوع فراداستانی که در آثار بورخس، کالوینو و اکو بازتاب مییابند.

در این پژوهش بر اساس الگوی زمانمندی روایت از ژرار ژنت، رمان وقت سایهها (۱۳۹۳) نوشته محمود فلکی مورد بررسی قرار گرفته است. در این رمان نویسندهای تلاش میکند با مرور خاطرات، راز قتل عموی خود را کشف کند.

«سنگام و دیگر داستانها» عنوان کتابی از مهرنوش مزارعی، نویسندهٔ مقیم آمریکاست که در سال جاری از سوی نشر رها در ونکوور کانادا به چاپ رسیده است. این کتاب، گلچین ۳۳ داستان کوتاهِ ویراسته از سه مجموعهٔ منتشرشده از این نویسنده به نامهای «بریدههای نور»، «کلارا و من» و «خاکستری» را دربرمیگیرد. در این مجال کوتاه، داستان «سنگام» از این مجموعه بررسی میشود.

کار داریوش آشوری پهنهی گستردهای را میپوشاند از تلاش برای بازاندیشی و بازآفرینی زبان فارسی، جستارهای ادبی، بررسیهای فرهنگی یا ایستارهای سیاسی. اما کدام رشته این گسترهی پهناور را به هم پیوند میدهد؟

اگر “هنر رمان” کوندرا را به عنوان معیاری برای ارزیابی و خوانش رمان “مارون” نوشتهی “بلقیس سلیمانی” برگزیدهام، به خاطر نگاه فلسفی و “هستیشناختی” او است.

همین که شیای را یافتید که باعث میشود بتوانید به یک شخصیت، بدون توصیف مستقیم او جان ببخشید، از شیوه چهرهنگاری با اشیا استفاده کنید. این روش لزوماً مانند فلوبر که آن را بر موجودات روزمره متمرکز میکند تقلیلگرا نیست.

ته احضار گذشته به امروز و نه غوطهور شدن در گذشتهی تباه شده. حسین حضرتی در رمان «داو» میخواهد آنچه را که تاریخ نمیتواند بیان کند، مقابل ما قرار دهد. رمان او در زمان شکست ایرانیان از اعراب و در شیراز اتفاق میافتد. حافظ موسوی با او گفتوگو کرده است.

من پدر هفتاد و چهار بچه هستم مجموعهی ۲۹ داستان کوتاه است که به قلم پژمان سلطانی در نشر مهری در لندن منتشر شده. قرار بود این کتاب در تهران منتشر شود اما مجوز نگرفت. نظر فرخنده حاجیزاده درباره این کتاب را میخوانید: