
هایده ترابی: ترجمۀ گیلگمش (از منشیزاده و شاملو تا بیضائی)
به زبان فارسی دو ترجمه از گیلگمش در دست است: ترجمه احمد شاملو و ترجمه داود منشیزاده. در این میان فقط ترجمه شاملو آماج حملات متعدد قرار گرفته. این موضوع را بررسی میکنیم.
به زبان فارسی دو ترجمه از گیلگمش در دست است: ترجمه احمد شاملو و ترجمه داود منشیزاده. در این میان فقط ترجمه شاملو آماج حملات متعدد قرار گرفته. این موضوع را بررسی میکنیم.
در زنان بدون مردان سخن بر سرِ سرگذشت پنج زن است. نقطهاشتراکِ آنها دغدغهی بکارت است؛ رنجِ پنهان و عریان از دغدغهای زنستیزانه و دردآور. آنها بر مبنای نگاههای متفاوتشان به هستی و عشق از ماجراهایی غریب میگذرند و فرجامهای گوناگون مییابند.
در نظر بکت انسان موجودی است پرتاب شده به یک جهان بیرحم و با این حال او ناتوانتر از آن است که بخواهد چیزی را تغییر دهد، که بخواهد جهان را بهتر از آن چیزی که هست بکند. آیا حق با اوست؟
موضوع محوری رمان، مادر و زمین، انسان و طبیعت است. هدف نویسنده تاکید و هشدار دادن مردم به آن نکته است که زمین با تمام صبر و تحمل ازلی احتیاج به محبت و غمخواری دارد. و نه تنها زمین، بلکه آب، ماهی، پرندگان، حیوانات همه در یک حلقهاند و انسان در محور این حلقه قرار دارد.
در مجموعهداستان روشنفکر کوچک، کلماتِ شادی و شوق و کِیف از فرکانس بالایی برخوردارند و شخصیتها مثل قهرمانانی نجاتیافته از بیعدالتی رفتار میکنند تا مجرمانی گرفتار. آنها پیش از آنکه به زندان برسند در کمیته شکنجه شدهاند ولی آن را به سخره و بازی گرفتهاند.
اهمیت شعر مختاری در این است که موفق میشود از دل بینظمی، نظمی حماسی بیرون بکشد و شعری بیافریند که برای شعر بلند بعد از او هنوز الهامبخش و پیشنهاددهنده است.
در رمان «گربههای پرنده» نوشته احمد خلفانی آنچه که بیش از همه به کنش شخصیتها جهت میدهد، نیاز آنها به ارتباط است. همه عناصر داستان در خدمت نیاز به «وصال» قرار گرفته است.
میخواهیم رمانِ سه قاپ، نوشتهی زکریا هاشمی، را بخوانیم. میخواهیم کمی به پرسشهایی نزدیک شویم که متن سه قاپ در برابر خواننده میگسترد. میخواهیم از نگاههای دیگرانی کمی به متن سه قاپ بنگریم. میخواهیم کمی ازمتن سه قاپ بپرسیم.
شهروز جویانی، روزنامهنگار و نویسنده فقید به اسم ترجمه، دو کتاب با نویسندگان و مترجمان جعلی منتشر کرده است. یکی از این آثار یک اثر درخشان ادبی و سندی از سرکوبها در دوران تثبیت جمهوری اسلامی در سالهای دهه ۱۳۶۰ است.
توان و قدرت زبان تا کجاست؟ توان زبان در رساندن منظور گوینده تا به چه حد است؛ آیا افزوده بر آن دارای آن قدرت هست که ذهنیت و زیست ما در گسترهی زیست را شکل دهد؟
داستان بلند «یکروز با هفتهزار سالگان» که به غزل میماند، ذهنهای «معمولی» را با اندیشهها، احساسات و خاطرههای گفتنی آنها بهگونهای فارغ از منطق، دستور زبان یا کنترلهای اخلاقی، توضیح میدهد. بدین قرار نویسنده «واقعیت» را به دست آشفتگیهای اندیشه سپرده تا به «رمان واقعیتگرایانه» آنقدرها لطمه نزند.
در افسانهی کهن غولی از عمق اعصار، ناتوان از رهپویی، به ترفندی رذیلانه بر دوش سلیم نامی مینشیند و پاهای تسمهوار خویش بر بدن او دوال کرده و هرآنچه خواهد فرمان میدهد.
آخرین تصویر آگوست استریندبرگ شاید تمثیل همهی ادبیات سوئد در سالهای پایانیی قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم است؛ تمثیل تنهاییی مردان و زنانی که در جستوجوی معنای انسان در گذرگاه زمان سرگردان ماندهاند.
ح. طاهباز دستنویس یکی از آخرین آثار هدایت را برای نخستین بار در نشر پیام در آلمان به چاپ سپرده است. او در این مقاله ارزش این کتاب را به ما یادآوری میکند.
در چارچوب گفتمان مهماننوازی دریدا، مهاجر توسط خانهای گروگان گرفته میشود. زیرا اینگونه نیست که فرد بتواند به مدد کنش و هویت اجتماعی خود به مکان زندگیاش معنا ببخشد، بلکه مسکنی که سبک زندگی در آن از پیش مقرر شده است، خود را بر مهاجر تحمیل میکند.
قاضی ربیحاوی میگوید: یکی از کارهای ادبیات کشف حسها و حالات پنهان در وجود آدمیست و برملا کردن آن چیزهایی که ما حتی از خود خودمان هم پنهانش کردهایم. بازنشر گفتوگویی با او درباره ساز و کار سانسور در جمهوری اسلامی.
ارواح سرگردان اولین اثر سسیل پین درباره مهاجرت است. این کتاب ساده و کوتاه چند ماه پس از انتشار به چند زبان ترجمه شده و ستایش منتقدان را برانگیخته است. اهمیت کتاب اما در تجربهگرایی است.
در جهان داستان «وارثان درگذشته» از آخرین آثار به جای مانده از محمد محمدعلی سرکوب و کشتار ادامه پیدا میکند. راهکاری که نویسنده ارائه میدهد این است که باید «ایمان بیاوریم به آنچه هستیم و نیستیم.» این همان وصیت ادبی محمد محمدعلیست.
در کتاب دوربین قدیمی و اشعار دیگر، نوشتهی عباس صفاری تابلوهای بسیاری بر آلبومی پُرپرنده و باران چسبانده شدهاند؛ شعر – نقاشیهایی که کلمه را ابزار آفرینش نقش کردهاند؛ نقش را ابزار عریان کردنِ زبان. رابطهی این شعر – نقاشیها و زبانِ استعاری چیست؟
آنچه مایلم در این جستار به آن بپردازم نه ارجاعات و مفاهیم فلسفی مستتر در ملکوت، بلکه شناخت و بازخوانی این اثر از طریق واقعیت داستانی خود رمان است و کاری به دیگر جنبههای فلسفی، اجتماعی، سیاسی و … رمان ندارم.
امروز زمان خوبی است که گلستان را، باغ را، وانهیم. نویسنده مرده است و گلستانی از امید که او و ما در آن سیر میکردیم هرز رفته است. برگردیم و نه همچون دوران انقلاب به شوقْ گل نسترن بچینیم بلکه به اندوه و حسرت شکنندگی معنا را در یکی از آثار داستانی او بررسی کنیم.