مسعود کدخدایی: نسیم خاکسار- راوی لحظههای دشوار
یک نویسنده تا چه اندازه همان است که میبینیم و میشناسیم، و تا چه اندازه آنی است که در نوشتههایش میخوانیم؟ کدخدایی توضیح میدهد.
یک نویسنده تا چه اندازه همان است که میبینیم و میشناسیم، و تا چه اندازه آنی است که در نوشتههایش میخوانیم؟ کدخدایی توضیح میدهد.
آیا امتداد رویاهامان به بیداری میرسد و امتداد بیداریمان به رویاهامان؟ فرخنده آقایی در «جاده» تصویری از مفهوم این پرسش به دست میدهد.
رمان فارسی از خواننده دعوت میکند به واقعیت زندگی رضایت دهد. شیر محمدِ در تنگسیرِ چوبک تنها مانده است. چرا؟
«هنوز از شب دمی باقیست» با ریتمی پیوسته داستان سرگشتگی آدمهایی را روایت میکند که اگرچه حیران و از خود بیگانهاند، اما بیآرزو نیستند و درست مطابق شعر نیما تهماندهای از «صبر» و «حوصله» در «دل» دارند.
نویسنده با مهارتی ستودنی خواننده را همراه شخصیتهای داستان از محیط سراسر فاسد جنسی به روزهای انقلابی میرساند که نطفهی آن به “سقطجنین” میانجامد.
قوت نجدی در آن بود که از تاریخگرایی، بومیگرایی، حضور اشیا، حسآمیزی، ایجاز، ریتم و تخیلِ شاعرانه استفاده میکرد. پاشنه آشیل او: زبان شاعرانه.
«چهارده سالگی بر برف»: یک شخصیت فرصت طلب، سمیع آذری که در هر شهری انواع مشابهاش کم نیست. افرادی که جمع اضدادند. در هر جایی جایشان است و مثل جیوه، در هر ظرفی که بریزندشان، به قالباش در میآیند.
تراژدیی مدهآ، نوشتهی ائوریپیدس، گزارشِ یک جنایت است؛ گزارشِ خشمِ زنی که فرزندان خویش به خاک میافکند تا غرور خویش پاس بدارد.
قصههای مجموعه داستان «انتظار خواب از یک آدم نامعقول» مهدی گنجوی به یک آلبوم عکس میمانند و «عکس» چیست مگر جز لحظهای که ناگهان هست، و ناگهان نیست؟
در این مقاله دو نگرش بررسی میشود: اهمیت ممارست در نوشتن و اهمیت تجربه زندگی و رسوب آن در نوشتهها. کدامیک؟