
ف. دشتی: «شکست سوگواری» – داستان «بوی خاک، بوی گورستان»
جوامعی که با مانعی در روند سوگواری برای گذشتهشان روبرو شدهاند، به تمامی تحت استیلای گذشتهی خود درآمدهاند. درست مثل راویِ درماندهی داستان سحر مهندسی نمین.
جوامعی که با مانعی در روند سوگواری برای گذشتهشان روبرو شدهاند، به تمامی تحت استیلای گذشتهی خود درآمدهاند. درست مثل راویِ درماندهی داستان سحر مهندسی نمین.
آیا نباید پند بگیریم و به هوش شویم از اینکه شعر و موسیقی سنتی همزمان با دیگر آیینهای برآمده از سنت و مذهب پس از انقلاب به گونهای سرسام آور همه گیر شدند و در سراسر لایههای همبودیک ما گسترش یافتند؟ آیا این تنها یک همزمانی بوده است و پیوندی ژرفتر میان آنها نیست؟
پاتریا رمانیست با بینشی گذشتهنگر به تاریخی پنجاه ساله. به هم ریختگی زمانی در روایت از آن روست که ما همیشه بخشی از گذشته را به یاد میآوریم، و یک بار دیگر که به آن خاطره برگردیم، چیز دیگری به آن اضافه میکنیم، یا میفهمیم دفعهی پیش چیزی را اشتباه به یاد آورده بودیم.
«تثلیث جادو» یا «ناخدابانو»، به رغم صفحههای کمش، رمانی است با حجم بسیاری از حادثهها و شخصیتها. تمام شخصیتها و عنصرهای آن، بر مبنای سه کانون موازی، قرینه و متضاد با هم، با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگند و هر کدام، اگر من دیگری نباشند، مکمل دیگریاند.
کتاب “کوبا جزیرهى بىتاب” با یک داستان واقعى به شکل مقدمه شروع مىشود: یک قصهى بسیار کوتاه زیبا که تنها یک قصهنویس ورزیده مىتواند روایتگرش باشد.
ماریو بارگاس یوسا در این کتاب سعی کرده است که یکبار برای همیشه خاستگاه و مسیر پر پیچ و خم نگاه سیاسیاش را تشریح کند. «ندای قبیله» یک اتوبیوگرافى است درباره تاریخ آگاهی سیاسی نویسنده.
تکگویی، گفتارِ خاموش یا بازگوییِ ذهن است؛ به این معنی که فکر یا خودگویهی شخصیتِ داستان، نوشته یا اجرا میشود. شخصیتِ داستان بدون دخالتِ راوی (درمواردی با حضورِ گهگاهیِ راوی)، زندگیِ درونی، تجربهها، احساسات و عواطفِ خود را فکر میکند.
آنژیلا عطایی – مرگاندیشی، جنون شاعرانه و بازخوانی متون کهن به شیوه نگین فرهود از ویژگیهای این مجموعه شعر هستند.
رمانِ بچهی یکشنبه، نوشتهی اینگمار برگمان، شاید نگاه دیگری است به همهی نقابهایی که بر چهرهها جا خوش کردهاند؛ نگاه دیگری به شیار پنهان چهرهها؛ خستهگیی تکرار؛ خانهی تنهایی.
بررسی شعر «گاری» از رضا براهنی – اگر چه تکرار بیش از حد افعال اثر را شعاری میکند اما این امتیاز ارزنده را به آن میبخشد تا حرکتِ زبانی را در آن بیشتر و تندتر کند و آن را به جلو ببرد.
راوی داستان علفزار نوشته ویلیان ولمن برای یافتن خواهر از دست رفتهاش شروع به جهانگردی میکند. در واقع او به دنبال ایمان میگردد اما در هیچ کجا اثری از آن پیدا نمیکند. او شباهت ظریفی بین معصومیت خواهر از دست رفتهاش و معصومیت گمشدهی زنان روسپی پیدا میکند.
سرسختی ِ منصور کوشان در نوشتن را به هیچ روی نمیتوان پُرکاری نامید. به هیچ روی نمیپذیرد زودگذر بودن ِ نوشتن از خود و نوشتن ِ خود را. سودازده است در نوشتن، تا یافتن ِ موسیقی ِ زندگی. در بیدار کردن ِ آنان که نه در خواب که به خُرناسهاند.
افغانستان با تاریخش، با جنگها و اشغالگریها و سیل آوارههایی که پس پشت خود به جا گذاشته است، در تاریخ یگانه است. آصف سلطانزاده روایتگر گوشهای از این تاریخ محنتبار است.
تبارشناسی فرزندکشی در ایران دو منشا دارد که چون رودهایی جاری همواره روابط فردی و اجتماعی ما را سامان داده اند. منشا نخست مذهب است چونان که قربانی کردن فرزند در ادیان ابراهیمی پاس داشته شده، دوم اسطوره که در شاهنامه و مهمترین شخصیت آن جهان پهلوان رستم تجلی کرده است.
بمبارانهای تهران در این رمان با عشق بازنمایی میشوند. گویی راکتها همزمان که خانهها را هدف قرار میدادند، قلبها را نیز نشانه میرفتند و در میانۀ وضعیتِ قرمز، آژیر عشق بود که بلند میشد: عشق در پناهِ ویرانههای تهران.
این مقاله پژوهشی است تا به بررسی ایده هیولا و جامعه شناسی هیولاها بپردازد و پاسخی برای این سوال بیابد که هیولاهای ادبی فراتر از سرگرمی، چه چیزی به خواننده ی کنجکاو میآموزند؟
صنم بانو روح الصنم ابراهیم است، مهرگیاهی که به تن و پای آدمی میچسبد و همهی عمر او را دنبال میکند، یکی از دو ساق روئیده بر ریواس نخستین است که مشی و مشیانه از آن پدید آمدند؛ نیم دایرهای است که دایرهی او را کامل میکند. خیال بازی با این چهرهی خیالی همزاد، میراث ابراهیم است.
وجه مشترک آثار منصور کوشان شفافیت نثر، فکر روشن و توان استدلال فلسفی و شاعرانه است . در سرمقالههای سیاسیاش، این ویژگی، خود را به شکل توازن تحلیلی و نگاه گسترده و چند سویه نشان میدهد.
به باور براهنی، تاریخ راکد ایران تنها دو بار دچار تحول اجتماعی شده است، یکی در حمله اعراب و دیگر بار در زمان مشروطه که مردم اجتماع برای دخالت آگاهانه در سرنوشت خود تلاش کردند. بدین سان میتوان چنین استنتاج کرد که تنها دوبار تقابل دو وضعیت منجر به شکل گیری وضعیت جدیدی در ایران شده است.
مهرنوش مزارعی در رمان تازهاش دگرگونیها و تحولات پنج دهه از روح و روانِ ایرانبانوی ما را در قالب زندگیِ دختری به نام «مینا»، ممثل کرده است. ایرانبانوئی که تازه با نسیم «مدرنیته» از خواب قرون وُ اعصاری چشم گشوده و عقب ماندگیِ خود را دیده است.
اصل بنیادین قصههای مجموعه «ماه» نوشته حسین رحمت عدمقطعیت است که بر بستری از تعلیق حرکت میکند. شیوه روایت چندپاره ، جملههای مقطع و کوتاه، گریز مداوم به وهم و خیال و نیز روایت اول شخص ویژگی مشترک همه قصهها است.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.