
شروین حاجیپور، خواننده ترانه «برای …» بازداشت شد
یک منبع آگاه شامگاه پنجشنبه به رادیو فردا گفت که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی، شروین حاجیپور، خواننده و سازنده ترانه «برای …» را بازداشت کردهاند.
یک منبع آگاه شامگاه پنجشنبه به رادیو فردا گفت که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی، شروین حاجیپور، خواننده و سازنده ترانه «برای …» را بازداشت کردهاند.
مضاکنندگان این بیانیه هشدار دادند: به صف کردنِ عدهای نوجوان مسلح با پوشش نظامی در برابر مردم معترض، مصداق بارز نقض حقوق کودک است.
گلشیفته فراهانی، بازیگر تبعیدی ایرانی در مصاحبه با هفتهنامه پاری مچ (Paris Match) از دولت فرانسه خواست به اعتراضات جوانان دلیر ایرانی اهمیت بیشتری بدهد.
به خاطر بسپاریم این روزها و پیامهای زندگی بخشی را که در این جنبش سراسری از گلوی آنان فریاد میشود و در هرجا که هستیم به یاری آنها برخیزیم.
اگر صدای مردم باشی، تو را میشنوند. تو را میبینند. نمونه: ترانه «برای» شروین حاجیپور
مدیر نشر کیانافراز در تهران اعلام کرد در اعتراض به سکوت اعضای صنف ناشران کشور «در مقابل درد و رنج مردم ستمدیده جان بهلب رسیده» مجوز نشر خود را به سطل زباله میاندازد. آیا ناشران شریف دیگر ایرانی نیز همصدا با مریم کیانافراز به وزارت ارشاد اسلامی که به تعبیر مریم کیانافراز «سلاحخانه فرهنگ و هنر و ادبیات ایران» است پشت میکنند؟
تم «جنگ سرد» سعید جوزانی بحران توهم در جامعه و مسئله پارانویا در شخصیتهاست. از طرفی اشارهای موجز و زیرپوستی به مسئله تباهی نسلها دارد؛ چه در مورد نسل قبل و چه نسل فعلی که مجبور به تحمل و از خود گذشتگی است.
عشق از امر خصوصی سرکوب شده به امر عمومی بدل میشود و در این تبدیل و تبدل شاید دیرهنگامِ آن خود را سر و شکل میدهد گرچه در این سر و شکل دادن ردپای خون بسیار پررنگ و دردناک باشد ولی مگر نه هر زایشی با دردی جانکاه همراه است؟ عشق در این عمومی شدن، گره از زبان ادبیات هم خواهد گشود.
دوستداران جهل، ای که شما،همه چیزمان را گرفتهاید، در دلهای ما، هنوز، اندکی رحم باقی است، وای به روزگارتان به گاه شکست، اگر آن را نیز گرفته باشید از ما
روی دفتر یادداشتهایم، مینویسم: “کتاب، مشروب، خون” برای این که وقتی باغبان میآید برایش بنویسم کتابهایم را از طبقهی بالا پایین بیاورد، یکی دو بطری مشروب دم دستم بگذارد و از پزشک بخواهم که پروندهی آزمایش خونم را برایم بیاورد
نشریه فرانسوی شارلی ابدو با انتشار کاریکاتوری از یک آخوند با دست آغشته به خون، در اعتراض به سرکوب اعتراضات سراسری در ایران به طعنه نوشت: «پیشرفت در محضر ملاها.»
در حالی که جنبش زن، زندگی، آزادی وارد مرحله اعتصابات سراسری میشود و جمهوری اسلامی هم از درک آن ناتوان است و در تکاپوست که معترضان را وابسته به قدرتهای خارجی جلوه دهد، همبستگی با زنان شجاع و طلایهدار ایران، منطقه را فرامیگیرد. در ترکیه این همبستگی جلوه ویژهای دارد.
شماری از نویسندگان ایرانی با انتشار بیانیهای اعلام کردند وظیفه خود میدانند که بیهیچ قید و شرطی از جنبش زن، زندگی، آزادی دفاع کنند.
او تنها ۲۰ سال داشت. دلش برای مهسا امینی شکسته بود و میگفت کوتاه نمیآیم. او را با ۶ گلوله کشتند. ترجمه شعر ریتسوس تقدیم به این جان شیفتهی خفته در خاک. کافی است به جای سرباز انگلیسی، سرکوبگران اشغالگر ایرانی را بگذارید.
ایران امروز به چه زبانی گریه میکند؟ عربی؟ فارسی؟ ترکی؟ کُردی یا بلوچی؟ اؤز قانینی هانسی آسفالتدان توپلاییر؟ کوردوستاندان؟ خوزستاندان؟ بلوچستاندان؟ ئەمرۆ چۆتە بن کام ئاڵا؟ ژن؟ ژیان؟ نان؟ ئازادی؟
کیهان کلهر، نوازنده و موسیقیدان در حمایت از مردم ایران و خطاب به «بالانشینان حاکم» نوشت: «در این چهار دهه سعی کردیم با شما نیز به جای زبان لعن و نفرین و اعدام و حد و تعزیر، به زبان فرهنگِ برخواسته از تمدنمان سخن بگوییم اما پیداست که نیاموختید و کماکان بر سر کبر و تفرعُناید، البته اُمویان هم نیاموختند و شد آنچه باید میشد.»
۱۰۰ سینماگران ایرانی در بیانیهای با حمایت از معترضان از یگانهای نظامی خواستند به سمت مردم و جوانان ایرانی اسلحه نگیرید.
نویسندگان این بیانیه با اشاره به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی و جنبش «زن، زندگی، آزادی» هدف از خیزش مردم ایران را «پایان نظامی دینسالارانه» دانستهاند که «خشونتی چندجانبه علیه بدنهای بهحاشیهراندهشده اعمال میکند.»
اولش ۴۰ – ۵۰ نفر بودن آخرش دو سه هزار نفر میشدن. میلههای وسط خیابون رو کندن و خیابون رو بند آوردن. میگه گارد و نیرو زیاد بوده اما مردم هم خیلی بودن و جاهای دیگه شلوغ بوده مجبور بودن هی این ور و اون ور برن.
شعری از شوکا حسینی در رثای مهسا (ژینا) امینی و خیزش بزرگ شهریور ۱۴۰۱ در ایران با شعار زن، زندگی، آزادی: تو مادر پسران این کوهستانی/حنجرهات خواهر تمام صداهاست/هر روز آواز بخوان
سارا با یک حرکت تند روسری را از سر میکشد و به سمت پیرمرد میاندازد. از میان عابران آن پیادهرو شلوغ، چند نفری که نگاهشان به این سمت است، ناباورانه، شعشعۀ سیاهِ گیسوانی آزاد شده را میبینند که مانند یک تجلی* است در بیداری روزمرگیشان.