
آرش معدنیپور: قُل قُل قُل
سطلهای فلزی بهمثابهی خوان های گُسترده/بارِ عام است در خیابانها/میهمانانی که عمیقتر شنا کنند غذای لذیذتری نصیبشان میشود/وگر شراب خوری جرعهای فشان بر سطل/در سطل/هر سطل/قُل قُل قُل
سطلهای فلزی بهمثابهی خوان های گُسترده/بارِ عام است در خیابانها/میهمانانی که عمیقتر شنا کنند غذای لذیذتری نصیبشان میشود/وگر شراب خوری جرعهای فشان بر سطل/در سطل/هر سطل/قُل قُل قُل
ظهر دیماه هزار و چهارصد است و باد موهات را میآشوبد و زنجیر از پاهات میگسلد بکتاش. ظهر دیماه هزار و چهارصد، سوزی به سوزانندگی آذر هفتاد و هفت، صدا را به خون میکشد در حلقوم بریده، در تن زنجیرشده به تخت و نگاه بهتزدهٔ شاعران.
کنایهی تلخی است مرگ/شاعر نمیخواست بمیرد/دل به طوفان اقیانوس زد و /تمام کلمات به جایی رفتند/تا دوباره بیاشوبند.
بر سنگ حک کن و بر دل نِه که حتا مجال بُهتسوگ بکتاش نیز دست نداد/بیقراری از پیِ بیقراری بود… /خندان و باژن و گنجی و یاران /بارانباران/بر سقف فروچکانِ میانِ ما و آنان فرومیباریدند…
ما، اعداد بودیم در محیط بستهی خویش/با سه چوپان/همیشه در چرای تکرار/اما ملالآورتر/آوای پرندهای است/که سرود آزادی میخواند
شعر شوکا حسینی سرشار از جسارت و تازگی است و تصویرگر زندگی فکری، اجتماعی و سیاسی دوران ما با رویکردی فمینیستی. در عین تجربهگرایی در فرم، از میراث غنی زبان و ادبیات فارسی هم غافل نیست و ترکیب این دو سبب شده که شعری خواندنی، اندیشهورز، جاندار و سرزنده بیافریند.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.