شعر و شاعران

شعر

«ای انقلاب» و «گفت‌وگو در میانه‌ی روَیا»: دو شعر از حسن حسام

اما، تنها نبود نیکا، بسیارانی هم‌آواز بودند، در جشنِ شال‌سوزان، حدیث، حنانه، غزاله، سارینا و بسیارانی دیگر… من مدام؛ در آنان تکرار می‌شدم.ـ حدیث گفت: شیدا وُ بی‌قرار، به گِرد آتشی که برافروخته بودیم رقصان ـ رقصان می‌سرودیم: زن زندگی آزادی

ادامه مطلب »
چه خبر؟

فاضل گنجی: کار شعر تمام است

لعنت به تک تک واژه‌هایت‌ ای فارسی! در آن شبی که کورد را می‌کشتند و بلوچ را و لر را و تو مشغول صنعتی ادبی بودی تا با شراب و شاهد و شمع واج‌آرایی کنی، و من با دست خالی فریاد زدم، بی شرف! بی شرف! بی شرف!

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ‌نوا- کورش عموئی: کوه‌ها و کلاغ‌ها

بادا به باد!بادا به داد!/بِرَهانمان از شرِّ ملّای مسلّح! بِرَهان!/دادا به داد!/دادا به دادار!/بِتوفان بر رَهزنانِ پاسدار! بِتوفان!/بادا به آب بادا به خاک/بادا حبابِ جهانِ در خواب/به دادِ مردمانِ کُهَنْ‌عهدِ تنها/بگردد جمع دیگر بار/برآید آرزوهاشان به آینده/ به قرنِ تازه آوازی دگر خوانند

ادامه مطلب »
شعر

شعری از یاسمین رویین

به یاد بیاور آن رویا که در پیشانی مردگان طلوع خواهد کرد تو را که آمده ای تا گردن صبح بوسه زنی پیش از ذبح ای خون تراویده در تقلای بغض

ادامه مطلب »
شعر

مهدی گنجوی: ایران امروز به چه زبانی گریه می‌کند؟

ایران امروز به چه زبانی گریه می‌کند؟ عربی؟ فارسی؟ ترکی؟ کُردی یا بلوچی؟ اؤز قانینی هانسی آسفالتدان توپلاییر؟ کوردوستاندان؟ خوزستاندان؟ بلوچستاندان؟ ئەمرۆ چۆتە بن کام ئاڵا؟ ژن؟‌ ژیان؟ نان؟ ئازادی؟

ادامه مطلب »
شعر

شوکا حسینی: ‎«ژینا»

شعری از شوکا حسینی در رثای مهسا (ژینا) امینی و خیزش بزرگ شهریور ۱۴۰۱ در ایران با شعار زن، زندگی، آزادی: تو مادر پسران این کوهستانی/حنجره‌ات خواهر تمام صداهاست/هر روز آواز بخوان

ادامه مطلب »
شعر

علیرضا بهنام: روایت بی‌روایت

تشدید را بزن/بزن بر گلوله هایی که شعر نمی دانند و بی هوا فرو می روند در نیزار/متنم منم تنم/بتنم بر تن این ژنده شعر فرو شده در چشم/بتنم بر متن های سرطان بر چشم تیز فرو شده در خون در بلاد درکه

ادامه مطلب »
شعر

مهناز نیکفر: سه شعر

همیشه جایی در جهان، خالی ست، حفره‌هایی که زخم به زخم عمیق تر می‌شوند. کدام‌اشان ژرف‌ترند؟، بازوان خالی از تو یا سفره‌ی خالی دست‌های پدر؟

ادامه مطلب »
چه خبر؟

سروده‌ای تازه از علی باباچاهی

علی باباچاهی، شاعر سرشناس بوشهری در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۱ این شعر را سروده است در بیان یک وضعیت اضطرار: فردا شدنی بود و شد/ و من هم‌زمان در چند مکان متواری و/ ربوده شدم و یا/ در یکی از سپیده‌دمان تیرباران و یا احتمالات دیگری که در شعر از آن سخن رفته است.

ادامه مطلب »
شعر

فرزین پارسی‌کیا: رها باشیم

مکرر این‌ همه همهمه را چه می‌نامی؟ چیست که نام طولانی‌ترین اتفاق، رهایی‌ست تا به بند تو ببندم پا
ببندم به لبخند و چشم تا تو بگشایی دست، اجزای ملتزم به ضرورتت،همه یک‌جا جمع شده‌اند، می‌بینی؟

ادامه مطلب »