زینب حسن‌پور: فرو ریخت

زینب حسن‌پور، شاعر خوزستانی متولد سال ۱۳۶۰، پس از رد مجوز دو کتاب اولش در اداره‌ی ارشاد، مجموعه شعر «من توی لوله‌های نفت، آژیر قرمز را کشیدم» را توسط
نشر الکترونیکی «سه‌پنج» منتشر کرده است. او اکنون مقیم کاناداست.


۱

فرو ریخت

و هرچه باداباد گذشت

تن در گور و مابقی در گور و تیمور آمد و تنبورم شکست

چگونه بال گیرم از سوز که خواهرانم تکه تکه با من که موها و استخوان‌ها و کتف‌ها و انگشت‌ها در ناگهان بیا که این شهر نفس بریده با دود مسموم همه جا سر زده ست

بیا در آغوشم بیا بهار بیا نارنج بیا سمت دره‌های بی، سمت ِ با تنفگت بزن خرابم را بریز روی سنگفرش،‌ای کون و مکان جلگه‌های زرد در سرزمین مادری بزن خرابم را بپاش روی خون پراکنده روی دیوار… کم آورده‌ام و علف‌ها دیگر سبز مرده‌اند… ریشه‌های جاری از نوک زبانم خواسته‌ام تو را وصله‌ام کنی به پیراهنت خاصه زیر پیراهنت بگو بهار نارنج، بگو از خواب پریده‌ام کوچه تا کوچه افتاده‌ایم و سرانگشت‌هات را کجا یافته بودم که عنقریب من زیبا شدم و مردها حلقه حلقه اطرافم تنگ می‌شود

نفس کم آورده‌ام بیا بگو بهار نارنج…

من… من عتاب ِیار پری چهره عاشقانه بر سینه‌ام می‌فشارمت دور فاصله‌ای نیست بیا دردم را بگیر زنم را بگیر.. نفس را شکسته با مفاصلم در خیاباهای اطراف آزادی، پسرانم ذره ذره می… نگاه کن می‌سوزند

و جبهه‌های خالی هنوز فشنگ می‌بارد و سماء و الارض را به توپ بسته قذافی بر اتاقم نشسته با قلیان غصب از دایه‌های آرش‌های کمانگر کمانم را شکسته شیخ با الهی و ربی من لی غیرک ببین پسرانم را که می‌سوزند

و هنوز نیامده‌ای

رختخوابم بلافصل رنج هاست

و تکه تکه‌ام کن بهارعجیب روز رستاخیز ست
نمی‌خواهم…
نمی‌خواهم…
نمی‌خواهم!

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی