رسول رضایی
متولد ۱۳۷۲
ایلام
لیسانس عمران
مدیر مسئول و سردبیر مجله چرو
همکاری با مجله ضمیر و وزن دنیا و…
چاپ شعر در نشریههای مختلفی اعم از ایران، اطلاعات، آرمان، آفتاب یزد، طلوع، سایه، دنیای اقتصاد، شهرگان کانادا و…
کتابها:
مجموعه شعر “مثلا من” نشر مایا-سال ۱۳۹۵
مجموعه شعر “زن علیه سلام” در دست چاپ
در سینهاش به اهتزاز در میآید
ذکری بدوی
جامد و در بُعد هفته
گلولهای تدارک میبیند
در بطنام سرخ بود وطن
در خونام زبانه میکشد خشم
در تظاهرات گلبولهای قرمز
شکاف در پهلویم کناره میگرفت
و هزار سوال سالخورده در سینهام از پا درمی آمد
از روزنامه شرق خون شره میکرد
صدای خون میریخت از حافظه سنگها
از حافظه سنگها خون
از حافظه سنگها فریاد
فقدان تو از کوچه میگذشت
خطوط دستهات معرف نوراند
خون تبخیر میشد از گونههات
و در آهوهات چشم مرده بود
در بطنام سرخ بود وطن
در گلوی تو لحنی مجروح
آرمیده است
اینک
به صدا در آمده است ناقوس مفصلها
دست میبرم در پوستر
روی شقاوت سالخوردهام دست میکشم و گریه میکنم
در نیمرخ جانور درونم
فقدان تو بر کف دستم نشسته بود
دست بر شانهام میگذارد دود
عود تسکینم میدهد
اندوه
همیشه پیش از من کلید میاندازد و داخل میشود
ما به تصویر متلاشی لبیک گفتیم
ما به دره مطرود لبیک گفتیم
ما به زخم معده لبیک گفتیم
ما به رنج منفک لبیک گفتیم
فقدان تو برادر خونیام بود
تنم خالی از سکنه است
و دیگر قادر نخواهم بود به بدنم برگردم
رسول رضایی: بطن سرخ
در سینهاش به اهتزاز در میآید
ذکری بدوی
جامد و در بُعد هفته
گلولهای تدارک میبیند
در بطنام سرخ بود وطن
در خونام زبانه میکشد خشم
در تظاهرات گلبولهای قرمز
شکاف در پهلویم کناره میگرفت
و هزار سوال سالخورده در سینهام از پا درمی آمد
از روزنامه شرق خون شره میکرد
صدای خون میریخت از حافظه سنگها
از حافظه سنگها خون
از حافظه سنگها فریاد
فقدان تو از کوچه میگذشت
خطوط دستهات معرف نوراند
خون تبخیر میشد از گونههات
و در آهوهات چشم مرده بود
در بطنام سرخ بود وطن
در گلوی تو لحنی مجروح
آرمیده است
اینک
به صدا در آمده است ناقوس مفصلها
دست میبرم در پوستر
روی شقاوت سالخوردهام دست میکشم و گریه میکنم
در نیمرخ جانور درونم
فقدان تو بر کف دستم نشسته بود
دست بر شانهام میگذارد دود
عود تسکینم میدهد
اندوه
همیشه پیش از من کلید میاندازد و داخل میشود
ما به تصویر متلاشی لبیک گفتیم
ما به دره مطرود لبیک گفتیم
ما به زخم معده لبیک گفتیم
ما به رنج منفک لبیک گفتیم
فقدان تو برادر خونیام بود
تنم خالی از سکنه است
و دیگر قادر نخواهم بود به بدنم برگردم
بیشتر بخوانید: