از دیگران

از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «بار اضافه» – به ترجمه رباب خمیس

«همه چیز را گفتن، راز ملال‌انگیز بودن است.» ولتر به روشنی صورت‌بندی کرده است: توصیف کردن، انباشتن نیست. افزایش جزئیات، جامعیت نکات دقیق و تراکم یادداشت‌‌ها، متنی زنده نمی‌سازند. بیستر بساط درهمی است که نمی‌شود چیزی در آن تشخیص داد. محل تخلیه زباله است که آدم از آن روگردان می‌شود.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش سوم

گربه‌ای در حالِ خاک‌کردن گُهش بود، دوشیزه آریان نگاهش می‌کرد، هربار که گربه را می‌دید رقیق می‌شد، طبیعت واقعاً همه چیز را خوب درست کرده بود، به خودمان که فکر می‌کنم شما می­دانید چه می­خواهم بگویم، واقعاً طبیعت، کشیش به او جواب داد نه این طبیعت نیست، طبیعت کلمه‌ی آدم‌های بی‌خداست.

ادامه مطلب »
از دیگران

محمود درویش: «سربازی رؤیای زنبق‌های سفید می‌بیند» به ترجمه فیروزه زمانی

می‌گوید: وطن برای من نوشیدن قهوۀ مادرم، بازگشت به‌سلامت است شباهنگام، و سرزمین؟ می‌گوید: من سرزمین را نمی‌شناسم. آن طور که در شعرها می‌گویند، سرزمین را با گوشت و خونم حس نمی‌کنم.

ادامه مطلب »
از دیگران

عباس شکری: نگاهی به گستره آثار یون فوسه، برنده نوبل ادبی – نقطه مقابل عشق، نفرت نیست، بی‌تفاوتی است

فوسه بر آن است که انسان نمی‌تواند بی طرف باشد. بی طرفی به آزارگر کمک می‌کند، نه قربانی. سکوت باعث می‌شود که کار خطاکار درست نمایانده شود و او ارج و قرب پیدا کند، نه قربانی.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

روبر پنژه: «لیبرا» به ترجمه عاطفه طاهایی – بخش دوم

خانم مونو  تا به نانوایی رسید به خانم دوکرو گفت که آگوست در مورد قهرشان به بیوه‌ی مقتول حرف‌های نامربوطی زده که هیچ اساسِ معقولی ندارد، قهرشان به زمانِ مرگِ آنتونن می‌رسید، به ماجرای تقسیم، در آن زمان سرینه موافق نبود که کشتزارش را به مونوی پدر در ازای قطعه زمینی بدهد که بعد نمی‌دانستند با آن چه کنند.

ادامه مطلب »
از دیگران

واسیلی گروسمن: «زندگی و سرنوشت»، به ترجمه حمید فرازنده

واقعیت دیگری که فاشیسم را بر مردمان چیره کرد، نابینایی انسان‌ها بود. آدمی نمی‌تواند باور کند که در شرف نابودی است. ناباوریِ خوش‌بینانه‌ی افرادی که بر لبه‌ی قبر ایستاده‌اند حیرت‌انگیز است.

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «ضرباهنگ» – به ترجمه رباب خمیس

می‌خواهم با موسیقیدان درون‌تان سخن بگویم، نه موسیقیدان زبان، که موسیقیدان روایت؛ چون آنچه ذکر خواهم کرد، به متن شما کیفیاتی، ترجمه‌پذیر به زبان‌های دیگر، خواهد بخشید. صحبت از ضرباهنگ روایت شماست.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

آلبَلوسیا آنخل مارولاندا: «چریک» به ترجمه محمد حیاتی

بین فلیسیداد موسکوئرا، همین که قمه‌به‌دست از راه برسن و با زور و تهدید ازت بپرسن کدوم گورستونی خودش رو قایم کرده، مُقُر می‌آی. پرس‌وجو می‌کنن. مجبورت می‌کنن جاش رو لو بدی چون اگه حرف نزنی پیرپاتالا رو با خودشون می‌برن.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

آنگِلا فُن دِرلیپه: «ترجمان یک زندگی»، به ترجمه جمشید شیرانی

ترجمه، چه آنِ زندگی و چه آنِ شعر، چه اسب کندرو و چه اسب بالدار، برای انتقال دادن ما، بدون مزاحمت زمان یا مکان، از جهانی که در آن به دنیا آمده و زندگی می‌کنیم به جهان دیگری که آفریده می‌شود نیاز به زبان استعاره دارد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

کاترین کامو: «پدرم مرا همانطور که بودم می‌دید» به ترجمه جلال رستمی گوران

در «آدم اول» کامو به جست‌وجوی مادرش برمی‌آید. مصاحبه با دختر او همزمان با چاپ این کتاب که در آن زمان رویداد مهمی بوده انجام شده است. کاترین کامو می‌گوید: «آدم اول اولین فریاد طغیانگرانه پدرم است، او به فریاد به دنیا می‌گوید: این من هستم.»

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «نوشتن برای دانستن، دانستن برای نوشتن؟» به ترجمه رباب خمیس

نوشتن، آنکه می‌نویسد را برمی‌انگیزد و ملولش نمی‌سازد. نوشتن به جای خاموش‌کردن فعالیت مغزی، آن را به هیجان می‌آورد. آنکه می‌نویسد، می‌جوید. هرگز نه برای آنکه اندیشه‌ام را به زبان آورم، که برای کشف آن، نوشتم.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

کوشیار پارسی – خوشامدگویی به تن‌کام‌خواهی و راندن ِ آن در اسپانیا

جایگاه ادبیات تن‌کام‌خواهانه در اسپانیا، نسبت به اروپا و آمریکای شمالی شایسته‌تر است. به زمانی که تن‌کام‌خواهی از پس موج کوتاه مدت و نه چندان قابل اعتماد با رسیدن موج ِ نومحافظه‌کاری و فمینیسم دهه‌ی هفتاد و هشتاد سده گذشته در نطفه خفه شد، اسپانیا انقلاب اقتصادی و فرهنگی تجربه کرد و در این سرخوشی به هیچ روی حاضر به مهار شادخواری ِ به دست آمده نبود.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

درباره «دلتنگی» – گفت‌وگوی لیزی استرن با ساناز طوسی

ساناز طوسی برنده پولیتزر ۲۰۲۳ می‌گوید: ما فرزندان خانواده‌های مهاجر با فراق بزرگ شده‌ایم. همۀ ما. ماها از روزی که به دنیا می‌آییم معنای جدایی از خانواده را می‌دانیم. ایرانی‌ها خیلی مقاوم هستند. فرهنگ ما روی خوشی به جشن و شادی نشان می‌دهد.

ادامه مطلب »
از دیگران

جویس کــرول اوتس: «زانیه»، به ترجمه میترا داوودی

عاشق دو مرد بود که یکی از آنها شوهرش بود. مردها تقریباً هم‌سن و همقد و هم‌وزن بودند. موهای معشوقش خرمایی بود که به خاکستری می‌زد و کمی مجعد بود، موهای شوهرش اما طلایی بود که به خاکستری می‌زد و کمی پیچ و تاب داشت.

ادامه مطلب »