
اولفهیلدور داگسدوتیر: روباس، رمانی درباره پذیرش معلولیت در جامعه
وباس حاصل آمیزش گربه و روباه قطبی است، گرچه برخی میگویند حاصل آمیزش گربه و سگ است. و البته روباس آخرین آفریده شیون، نویسنده، هم هست.
وباس حاصل آمیزش گربه و روباه قطبی است، گرچه برخی میگویند حاصل آمیزش گربه و سگ است. و البته روباس آخرین آفریده شیون، نویسنده، هم هست.
ساناز طوسی برنده پولیتزر ۲۰۲۳ میگوید: ما فرزندان خانوادههای مهاجر با فراق بزرگ شدهایم. همۀ ما. ماها از روزی که به دنیا میآییم معنای جدایی از خانواده را میدانیم. ایرانیها خیلی مقاوم هستند. فرهنگ ما روی خوشی به جشن و شادی نشان میدهد.
عاشق دو مرد بود که یکی از آنها شوهرش بود. مردها تقریباً همسن و همقد و هموزن بودند. موهای معشوقش خرمایی بود که به خاکستری میزد و کمی مجعد بود، موهای شوهرش اما طلایی بود که به خاکستری میزد و کمی پیچ و تاب داشت.
رمانهای تاریخی منتقد ادبی فرمالیست، یوری تینیانوف، «تجربهگریهایی در فانتزی پژوهشی» بود. در ایران ما او را با «مرگ وزیر مختار» درباره قتل گریبایدوف میشناسیم. نگاهی به گستره آثار و اندیشههای او.
گفته بود: «این ذغال مال منه آقا، خوب نگا کن …» یک حرف به این کوچکی چطور کیف آدم را کور میکند. خوب نگا کن… که بعد شک ورت نداره. خونِ بینیاش کنار دهان چرکش خشکیده بود. بر پشتش هم کولهای بزرگ بود…
همانقدر که جهان درون میتواند یک موهبت باشد، این امکان هم هست که یک لعنت، یک جهنّم باشد، وسعت اُو. بِنَر برای اولین بار در ادبیات ترکیه برای این موضوع بیان ادبی یافت.
زنی با چشمان درخشان، کاغذی به دست رخشان داد. رخشان نوشتهی روی کاغذ را برای دخترش خواند. «نمیخواهیم به بهشت اجباری برویم. ما بهشت خودمان را در این جهان خواهیم ساخت. نترس، تنها نیستی. ما را پیدا کن»
گرجستان زادگاه استالین است و در همان حال تاریخ مشترکی هم با ایران دارد. داستان سیطره شوروی بر روشنفکران گرجستان در موزه آثار ادبی این کشور قابل مطالعه است. ما تنها ملتی نیستیم که برای آزادی بیان بهای سنگینی میپردازیم.
چهرهی زن از زاویهی سنتی با فضیلتهای آرمانی خویشتنداری، تحمل، مراقبت و شکیبایی همراه میشود؛ توازنی که در نهایت، تحت مناسبات پدرسالاری، نه بهمثابهی الگویی برای سایر مناسبات اخلاقی، بلکه بهعنوان جایگاه محدودیت و استثمار عمل میکند. در اینجا کیفیتهایی که بامراقبت و با «دستیابی به دیگری» از طریق تلاش در پرداخت به آسیبپذیری نیازهای مرد یا زن همراه شدهاند، در خدمت ساختار خانوادهی کلاسیک قرار گرفتهاند و این ساختار را حفظ میکنند.
مرکزیت دنیای داستانی جمیل جان کوچای نویسندۀ آمریکایی افغانیتبار، دستدرازی ابسورد واقعیت به سرچشمۀ عقلانی خیال است. کتاب جدید کوچای مجموعۀ ۱۲ داستان است به نام جنزدگی حاجی هوتک. نقدی بر این داستان.
مشونیک در مفاهیم رایج در ترجمه و خصوصاً ترجمهی ادبی چون و چرا میکند. مترجم عملگرا چنان درگیر کار و تجربه است که از این چون و چراها میپرهیزد، و حتا فکر میکند که به آن نیازی ندارد. اما مشونیک مترجم را فرامیخواند تا برای بینیازیاش دلیل بیاورد.
در یک سپیده دم ناب اول تابستان، مردم وزیریه با تندیس زنی برهنه از خواب بیدار شدند که به پشت بام آکادمی هنرهای زیبا مشرف بود. پیکری دراندازه واقعی که یک تنه فتواهای پوشش زنان و حرام بودن مجسمهسازی و نفرین آواز و موسیقی را به چالش میکشید.
زخم اعدامیان آیا شفا پیدا کرده است؟ به یاد میآورند به دست چه کسانی کشته شدهاند؟ در دست آنها چیست؟ در چشمهای اعدامیان چه میبینی؟ تهدید یا تمنا؟
آنجا که مردمان زیادند و دستهایشان خالی، آنجا که حبههای سم در آب شان سریز، آنجا که خانه در دره به زندان کثیف و نمناک منتهی میشود، آنجا که چهره جلاد همیشه به خوبی پوشیده است، آنجا که گرسنگیِ زشت است و جانها فراموش شده ،آنجا که سیاه رنگ است و هیچ کدام به شمار نمیآیند
ترجمۀ جدید یاسمین سیل از هزار و یک شب در زبان انگلیسی ساختاری قوی، و در همان حال ساده و زبردستانه دارد که باعث میشود ترجمههای پیشین کسلکننده جلوه کنند.
انتقام شخصی من از تو این خواهد بود که فرزندانت حق ِ آموزش و گُل داشته باشند. انتقام شخصی من این ترانه خواهد بود که بمیری بیهیچ نشانی از ترس. انتقام شخصی من از تو این خواهد بود که نیکی ِ خلقام را برابر ِ چشمانات بگیرم، بیهیچ نشان از جنگخواهی.
در موقعیت انقلابی کنونی، در روزهای گذشته، به ویژه در جریان اعتراضات دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، شعارهای مردمان معترض با فحش درآمیخت. رسانهها معمولا در گزارشهای روزانه خود از اعتراضات فحشها را سانسور میکردند. آیا باید واقعاً دشنام را سانسور کرد؟
شکل حاکمیت شهروندی با انقلاب روشنگری و علیه امتیازها و قدرتی که روحانیت مسیحی برای تداوم و حفظ وضیعت موجود داشتند، شروع شد و پیش رفت، زنجیر تعصبات را گسست و تلاش برای رسیدن به صلح و آزادی و رفاه شهروندان را در دستور کار خود قرار داد، اما به زودی دو مفهوم آزادی و عدالت در برابر هم قرار گرفتند. چه میتوان کرد؟
او تنها ۲۰ سال داشت. دلش برای مهسا امینی شکسته بود و میگفت کوتاه نمیآیم. او را با ۶ گلوله کشتند. ترجمه شعر ریتسوس تقدیم به این جان شیفتهی خفته در خاک. کافی است به جای سرباز انگلیسی، سرکوبگران اشغالگر ایرانی را بگذارید.
در شهری زندگی میکنم که رانندهها حرف آخر را میزنند. در این شهر رفت و آمد با اتوبوس شهری مثل سفری جهنمی است، رفت و برگشتی مداوم به دنیایی زیرزمینی که هم فریبنده است و هم پلید.
میخواهم دو شعر، یکی به زبان عربی و دیگری به زبان فرانسوی را با هم مقایسه کنم. این دو شعر به من میگویندکه در اندیشه قرابتی دارند ولی به علت فاصلهی بیاندازهی این دو شعر با یگدیگر، این اندیشه گرچه قوت گرفته اما ناشنیده مانده است.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.