شعر

چه خبر؟

سیدعلی صالحی: بدقولی

منتظر، مأیوس، بی‌چراغ، زانو… بغل کرده‌ای که چه!؟ واژه‌ها را در پَرده می‌پایی، که چه؟! خودت را خسته به تاریکی‌ها، که چه که چطور که چرا…!؟

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

دولت رئیسی نمی‌خواهد برای شفیعی‌کدکنی ارفاق قائل شود

محمد رضا شفیعی‌کدکنی مجموعه شعر تازه‌ای با عنوان «نامه‌ای به آسمان» برای دریافت مجوز انتشار به ارشاد اسلامی سپرده است. مسئولان اداره کتاب اما کتاب را به عده‌ای از شاعران مورد وثوق سپرده است که بخوانند و سانسور کنند.

ادامه مطلب »
از دیگران

رفعت العرعیر: «اگر قرار است من بمیرم» – به ترجمه سپیده جدیری

هر شاعری که کشته می‌شود، رویایی از رویاهای زمین کم می‌شود و کم کم همه در بی رویایی محض فرو می‌رویم. رفعت العرعیر، شاعر، استاد دانشگاه و نویسنده‌ی محبوب فلسطینی در حملات هوایی اسرائیل به شمال غزه، به‌همراه برادر و خواهر خود کشته شد. آخرین شعر او قبل از مرگ.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

شعری از علی اسداللهی

«حفره‌ای به کالیبر پنج و چهل و پنج صدمِ میلی‌متر در دهلیز قلبی که خون را بعد از بیست و شش سال به جای رگ‌ها در آسمان پمپاژ می‌کند» را اگر کیانوش صدا بزنید، «عبور سلانه‌سلانه‌ی گلوله به وقتِ چرخ‌کردنِ گوشت و استخوان دنده با هم» نام خانوادگی‌اش آساست.

ادامه مطلب »
شعر

شعرهایی از گلرخ ایرایی از زندان اوین

ما سفر کردیم، از زِهدان مادر، تا تلاقی عرف و سنت، و مذهبی را زیستیم که هرگز بر آن نماز نبرده بودیم ،بزرگسالی‌مان، از آن شبی آغاز شد که بوی خاک و خون و باروت، از خانه‌ی لو رفته‌ی همسایه، خواب محله را در هم شکست.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

شعری از محسن عظیمی

دختری با گیسوان پریشانش لای نسیم نفس‌هایم می‌رقصد و رقص‌کنان با ضربه‌ی دست چادرپوشی نقاب‌زده
به کما می‌رود کنج بیمارستان قلبم که دهیلز به دهیلزش پر شده از جسدهای زند‌ه‌‌ی دخترکانی با گیسوانی بریده!

ادامه مطلب »
شعر

آریامن احمدی: آرمیتا

در تاریک‌ترین شبِ این سرزمین، خورشیدِ هزارساله‌، از موهایِ آویخته‌ات‌‌ بر دست‌هایِ زیرِ تابوت، روزش را آغاز می‌کند، بالاتر از گلدسته‌هایِ اوین، بالاتر از بلندگوهایِ انقلاب در ظهرِ جمعه

ادامه مطلب »
چه خبر؟

شهریار الوندی: در سطرهای سوخته

بر لالای غمگین این عصرهای خاکستری، در آرایشگاهِ مرحوم ابوهاشم عبدالوارث، صدای میرا عواد می‌آمد، که از یابا می‌خواست داستانشان را بازگوید، آنها هنوز در جنگ شکست نخورده و پراکنده نشده بودند…

ادامه مطلب »
از دست ندهید

داوود بیات: مُردن به وقت رمز شدن

چاپ نخست مجموعه شعر داوود بیات در نشریه ادبی بانگ. شاعر می‌نویسد: [در روزهای انقلاب] هر چیزی به‌جز همانی که می‌دیدم و تجربه می‌کردم برایم اهمیت نداشت. گاهی آدم شُخم می‌خورد، حتی اگر پیش از این زمین بایری بوده باشد. شُخم خوردم و همراه جمع شدم.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

دو شعر از مهدی گنجوی

نشر آسمانا (تورنتو) مجموعه شعر تازه‌ای از مهدی گنجوی را با عنوان «کهکشان خاطره‌ای از غروب خورشید ندارد» منتشر کرده است. شاعر دو شعر از این کتاب را در اختیار «بانگ» قرار داده است.

ادامه مطلب »
شعر

فرشته مولوی: ژینا

ژینا، شقایق سقز، غریب می‌شکفد
به خنج گلو، آبله‌ی پوست، درد استخوان
تن‌زخمِ زن، خون‌چکه، در گور می‌رود
از خاک‌وخون دشت پر از تاشِ سرخِ داغ می‌شود.

ادامه مطلب »
از ما

برای شاعر فقید شمس آقاجانی- فریبا صدیقیم: «نرود جای خالی‌ات نرود از دست»

شخصیت‌‌ تو شفاف و حرف‌‌هایت پیچیده بود. مگر ذهن فیلسوفانه‌‌ی تو می‌‌توانست به زندگی نسبت شفافیت بدهد؟ اما شعرت نقطه‌‌ی اتصال این شفافیت و پیچیدگی بود تا عادل باشی و هر کس به اندازه‌‌ی توانش از آن برچیند.

ادامه مطلب »
رویدادهای فرهنگی و هنری

شمس آقاجانی درگذشت

شمس آقاجانی، شاعر و منتقد ادبی در اثر پیامدهای ابتلا به بیماری کووید – ۱۹ در ۵۵ سالگی درگذشت. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) رویا تفتی درگذشت همسرش را تأیید کرده است.

ادامه مطلب »
عباس صفاری (زاده ۱۳۳۰ – درگذشته ۷ بهمن ۱۳۹۹) [۱] شاعر، طراح، نقاش، و مترجم ایرانی بود که در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کرد. او در بهمن ۱۳۹۹ به دلیل ابتلا به بیماری کروناویروس ۲۰۱۹ در آمریکا درگذشت. نشریه ادبی بانگ یاد و خاطره او را گرامی می‌دارد.
از ما

بهروز شیدا: خوابِ سپید در قابِ سیاه- نگاهی کوتاه به هفت شعرِ مصور – عینی‌ی کتابِ دوربین قدیمی و اشعار دیگر، نوشته‌ی عباس صفاری

در کتاب دوربین قدیمی و اشعار دیگر، نوشته‌ی عباس صفاری تابلوهای بسیاری بر آلبومی پُرپرنده و باران چسبانده شده‌اند؛ شعر – نقاشی‌هایی که کلمه را ابزار آفرینش نقش کرده‌اند؛ نقش را ابزار عریان کردنِ زبان. رابطه‌ی این شعر – نقاشی‌ها و زبانِ استعاری چیست؟

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

سالگرد قیام ژینا – شیدا محمدی: سال هزار و سیصد و فراموشی

مهسا /نام رمز ماست/من در آستانه ایستاده‌ام /و هیچ آستانی از من نمی‌گذرد/تو را و پانصد وُ سی نفر دیگر را کشته‌اند/تو را و هزار وُ سیصد نفر دیگر را /تو را و آبان نود وُ هشت را /تو را و دی نود وُ شش را /تو را و سال هزار وُ سیصد وُ هشتاد وُ هشت را /از جمجمه شکانده‌اند/تو را و هزاران نام گمنام را /تو و هشت سال دفاع نا مقدس را /در گورستان های بی نشان کشته‌اند

ادامه مطلب »