بیا از گلو گیری بغض
از گیرِ دشنه بر جگرگاهِ غم
از عشوه گری های عشق
از رقص مرگ
در تاب وتب تن ها
از نامهربانی طناب
از آیینِ آیینه وآتش
در اهتزاز جرثقیل
از حرفِ آخرِ ماسیده بر زبان
سخنی بر ساز کنیم
همین جا میان همین میدان
گفته بودم در سراچه عشق
بهای آزادی کمتر نیست
باز هم بپرس
از حافظه خونی تیرکها
از بوته های باران خورده عصیان-
که خوابِ پر خون شقیقه می بینند
از نامه های تیر باران*
از بی زمانی ایام
از امشب که یادِ تو ،یاد می آورد
وبه من می گوید:
افتاده خراب اولی*
۱-نامههای تیرباران شدهها، از لویی آراگون
۲-در مصرعی از حافظ و نام کتابی از مارگریت دوراس
انارگل
انار گل
دخترِ بابونه و بلوط
خاتونِ گم کرده خسروِ دِنا
شاهدِ شقیقههای سرخ
ناظرِ زیادتِ سطور
ازاسطورههای امروزی
به میهنِ شیون زار
با ما بگو انار
از ملالِ لال
در مسلولی سلول
از قفسهای بی نفس
از عمودیِ تابوت
در سیاهی محبس
از جانِ چریکِ پیر
جا مانده از طناب و تیر
تلخانه نشسته
بر وارگاهِ زمهریر
از شصتِ بی نشست بگو
از هفتِ اضافهاش
از هُموارهی عزا
ازنِشَستِ سنگینش
بر شانهی هق هق
از سال و ثانیهها تا امروز
انار گل
یادگارِ خونابهی حَنا بسته
بر تاکِ شکستهی میهن باغ
جانِ ترنجیدهی سوگ
بر شعلهی زمهریر
چلهنشینِ آیینههای داغ
پایِشگرِ ستارهزارِ آزادی
با ما مگو
از مغاکِ سرخ
حتی به خاوران
از کامیونِ ریزشِ آدمها
در هُرَستِ نرما نرم
با چکانههای گل ناری
در شُرومِ مِهگونِ نا دیار
اما بگو انار
بگو از ضیافتِ کرکسها
از جُوع البَقَرِ مِنقار
از کِلاشیدنِ استخوانهامان
از تازیانِ تازه بگو
از تازیانه اعتراف
از غصبِ خانهی مادری
از دوالپایانِ گَندِه پیر
که پایین نمیشوند
از شانههای نحیف
از نار دانه دانه بگو
در چله نشینی یلدا
از خونابهی انار
بیا به ماتمپرسی مادرها
در محبس بیدیوار
در چار چارِ کمچارگی
گفته بودی اینان
نوشندهی شیرِ شِناعتاند
از سر پستانهی وحوش
بُنچاقِ آبروی چنگیزند
نشانِ شرفناکی تیمور
مالیاتِ خوابِ ندیده میگیرند
از بینشانی مزار
اما و اما انار
این خط و این نشان
با همین میهن مجروح
با بیشماران ِ سر به دار
از پس این غروب سرخ
بر آی آن آفتاب و
خشم صاعقهایم
ستمسوز واقعهایم
طشتِ بر گشتهی سیاوشیم
زخمِ سر بازِ سالیان
طلوعِ قد کشیدهی عصیان
خرابه گنجیم
اَبَر کوه سرو
خنیاگرِ آزادی
در مَشعَلهی عشق
ما هودجِ فردا را
بر سر امروز کشیدهایم
به رهایی اینک
ایل ایرانِ بابکیم
سپاهیانِ مِهر
پا جوشِ بی شمار
بر درخت آزادی
تیغِ برهنهی خورشیدیم
بر فرقِ سفاهتِ مستولی
ما کثرت ستارهزار
بر آسمان همیشهایم
از دفترِ انار گلها گودرز ایزدی