شهین منصوری: با این همه تند باد

درختی که مثل بعضی درخت‌ها بود

درخت خانه ما گربه نبود
اما مثل گربه‌ها
همین که اولین میوه‌اش
می‌رسید
می‌بلعید
پا نداشت
اما یک نفس می‌دوید
پرچمش را می‌کوبید
بر قله‌ی کوه
روی پرچم فاتحان
درخت خانه‌ی ما ریشه
نداشت
گل نداشت
سبزه نه!
آب از کویر می‌خورد
دور خود می‌پیچید
به جای بلند شدن
دست نه!
برگ‌های پنجه‌ای نیرو‌مندی داشت
ودندان!
راه نداشت
خیابان
کوچه
خانه نه!
پله نبود
اما کفش‌هایش را
برای بالا رفتن
از پله‌های زیادی
دوخته بودند
ناخن!
مثل ببر!
درخت خانه‌ی ما
بر شاخه‌هایش
دخیل می‌بست
هر روز
با رشته پاره هایی
از تن‌هایمان
سایه نه!
اما مثل سایه‌ای
پنجره‌ها
راتاریک کرده بود
درخت خانه‌ی ما اشتباه
گریه می‌کرد
خنده نه!
پر شب پره‌های اهلی
ولگرد
پروانه نه!
درخت خانه‌ی ما
اصلا درخت نبود.

۲

هوایی

با این همه تند باد
هنوز به شاخه
چسبیده‌ام
که سیب نشوم
برای جاذبه زمین
که به لانه‌ها
نزدیک تر شوم
آیا پرندگان می‌دانند
که آن‌ها بیشتر از خاک دوست می‌دارم.

۳

حالا چه کنیم

این جهنم هم کلاغ
پیری شده
با عکس‌های رنگی
نیم رخش
طعم میوه‌های گسش
حالا چه کنیم
با تنگی خانه
لنگی پا
پا‌در هوایی فیلسوفان
ریز و درشت
با خود نویسی که
لگد کوب می‌کند
کلماتش
خواب جوانی مان را
که چپ بوده از روز اول.

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی

ضد خاطرات فرشته مولوی گودرز ایزدی: در اهتزاز جرثقیل علی صبوری: حضور تاریکی هولناک سارا بریار: معلق بودیم حسن حسام: قتلگاه