شعر

چه خبر؟

فاطمه شمس: این شعر نیست

این شعر نیست، تن ِ مجروح ِپانزده ساله‌ای‌است چرکین از تجاوزهای پی‌در‌پی، سر شکافته‌ی دخترکی آوازه‌خوان است با کلماتی له شده در گلو، سینه دریده کارگری زندانی است که تا آخرین ضربه به شکنجه‌گرش می‌خندید.

ادامه مطلب »
شعر

مسعود کدخدایی: جنگیدن برای از دست دادن

من برای گرفتن چیزی به جنگ نمی‌روم، من برای اینکه خودم را از شرّ “ناموس‌بودن” رها کنم، خودم را از سنگینی هرآنچه بر قامتم دوخته‌اند رها کنم، برای اینکه هیچ نداشته باشم از شما و از نو آغاز کنم، من به راستی برای از دست دادن به میدان آمده‌ام.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ‌نما – ری‌را عباسی: اعتراف کن

تمام دختران خودکشی کرده‌اند/تمام مادران اعتراف کرده‌اند/تمام پیراهن‌ها به دروغ سیاه شده‌اند/تمام اشکها شادی در خون است/ما تمام قد دروغگویان تاریخیم /ما مادر زاده نشدیم /مهسا نیکا سارینا حدیث مینو هَدیه حنانه هاجر غزاله

ادامه مطلب »
شعر

ری‌را عباسی: خیابان متهم است!

این شعر تقدیم به”قیامت دخترانِ ایران”مهسا نیکا سارینا و… و به پسرانِ آزادی ایران به مادرانِ دادخواه و جان باختگانِ آبانِ‌۱۳۹۸  و مرگ دلخراش مادری بنام آذرِ میرزاپور زهابی پرستاری خودسرپرست که چهار فرزند داشت و در آبان ۹۸ مستقیم به قلب او شلیک کردند. 

ادامه مطلب »
شعر

دو شعر از عسگر آهنین

ماموران امنیتی خیابان‌ها را ناامن کرده‌اند،آن‌ها به سوی هرکسی که ذهنی روشن دارد شلیک می‌کنند،گویا چراغ خیابان کافی نیست،ستاره‌های آسمان را هم نشانه می‌روند

ادامه مطلب »
شعر

لیلا صادقی: آزادیدن

صدای پای اسبانی که از یک هزاره تاخته‌اند به هزاره‌ای دیگر/برای آزادیدن زادیدن یا یکبار برای همیشه دیدن/بگو ای گیسو کمندت که در برابر مرگت ایستاده‌ام/بگو ای تاریخ‍ترین معبری که با نام تو ریخته خون‌های بسیار

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ نما – سولماز نراقی: چه کسی گفته آبان نام یک ماه است؟

بیش از چهل روز از کشته شدن ژینا دختری که نامش اسم رمز انقلاب شد می‌گذرد و حالا ما ایرانیانی شده‌ایم بارها سوگوارتر، خشمگین‌تر و امیدوارتر از آنچه پیش از این مرگ دلخراش و مرگ‌های پس از آن بودیم.

ادامه مطلب »
شعر

دو شعر از آزاده طاهایی

با چشمه‌های خشکیده، گلوهای بریده. استوایم از هراس می‌گذرد، و در هیچکدام از چهار فصلم، چهره‌ای جوان نمی‌شود، زیباترین شهرم اما، چشم‌های توست که بندر آرزوهاست و موهایت، کشتزارهای گندم، که داس ماه را، بی تاب می‌کند.

ادامه مطلب »
شعر

علی آشوری: بگذار

بگذار در میان آوای این آبشاری که صدایش حزن پاییزی را می‌خواند برایت قصه بگویم، بگذار از تکه تکه ‌خرده‌ریز سنگ‌های خونین و یا یال سوراخ‌شده از کوهستان را آواز کنم

ادامه مطلب »
شعر

«ای انقلاب» و «گفت‌وگو در میانه‌ی روَیا»: دو شعر از حسن حسام

اما، تنها نبود نیکا، بسیارانی هم‌آواز بودند، در جشنِ شال‌سوزان، حدیث، حنانه، غزاله، سارینا و بسیارانی دیگر… من مدام؛ در آنان تکرار می‌شدم.ـ حدیث گفت: شیدا وُ بی‌قرار، به گِرد آتشی که برافروخته بودیم رقصان ـ رقصان می‌سرودیم: زن زندگی آزادی

ادامه مطلب »
چه خبر؟

فاضل گنجی: کار شعر تمام است

لعنت به تک تک واژه‌هایت‌ ای فارسی! در آن شبی که کورد را می‌کشتند و بلوچ را و لر را و تو مشغول صنعتی ادبی بودی تا با شراب و شاهد و شمع واج‌آرایی کنی، و من با دست خالی فریاد زدم، بی شرف! بی شرف! بی شرف!

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ‌نوا- کورش عموئی: کوه‌ها و کلاغ‌ها

بادا به باد!بادا به داد!/بِرَهانمان از شرِّ ملّای مسلّح! بِرَهان!/دادا به داد!/دادا به دادار!/بِتوفان بر رَهزنانِ پاسدار! بِتوفان!/بادا به آب بادا به خاک/بادا حبابِ جهانِ در خواب/به دادِ مردمانِ کُهَنْ‌عهدِ تنها/بگردد جمع دیگر بار/برآید آرزوهاشان به آینده/ به قرنِ تازه آوازی دگر خوانند

ادامه مطلب »