
جلال رستمی گوران: ناتالی امیری – گزارشگری در میدان با مایهای از جسارت و با ابزارهای داستاننویسی
«در میان دو جهان، از قدرت تا ناتوانی در ایران» مشاهدات یک روزنامهنگار توانای ایرانیتبار از سرزمین مادریاش است. یک روایت مستند.
«در میان دو جهان، از قدرت تا ناتوانی در ایران» مشاهدات یک روزنامهنگار توانای ایرانیتبار از سرزمین مادریاش است. یک روایت مستند.
این کتاب در ۱۵۶ صفحه بیانگر پیچیدگیهای روابط اجتماعی به ظاهر ساده اما پر تنش گروهی از انسانها در یک جامعه صنعتی است.
منتظر اتوبوس بود. در ایستگاه، یک میز بود و سه صندلی. زن و دختری سه- چهار ساله پشت میزی چهارگوش یا گِرد، درست به یاد نمیآورد، در صندلیها فرو رفته بودند..
حِسآمیزیِ داستانهای «دلتنگی برای جهانی دیگر» مانند سنجاقی به عمقِ جان نفوذ میکنند. در این داستانها، آتوسا مشفق تلاش میکند تا چشماندازی وسیع و مضحک از حماقت انسان را به نمایش بگذارد.
خرگوشم را در باغ لواسان، مرده پیدا کرده بودم. گریه میکردم و آرام نمیشدم. بابا بغلم کرد. سرم را روی شانهاش گذاشت. گفت: «فروغ کوچولو، نترس. درست میشه.»
اما هی این کلاهها را جمع کرده و حالا هر روز، یکی از آنها را میگذارَد سرش تا دستکم، با کلاهی که سر خودش میگذارَد، یکی از آن روزها یاد آدمهای رفته را به خودش یادآور شود.
داستانی درباره مفهوم تنهایی: دشواری در کنار هم بودن بدون توانایی برقراری یک ارتباط انسانی.
قصههای مجموعه داستان «انتظار خواب از یک آدم نامعقول» مهدی گنجوی به یک آلبوم عکس میمانند و «عکس» چیست مگر جز لحظهای که ناگهان هست، و ناگهان نیست؟
داستانکهای مجموعه داستان مهدی گنجوی داستاننویس و پژوهشگر ساکن تورنتو لحظهنگاریها از لحظه هاییاند که ناگهان در زندگی پدیدار میشوند و سپس میگذرند.
داستان در یک شبانهروز اتفاق میافتد: از یک صبح که زندانیان از خواب بیدار میشوند تا پیش از طلوع آفتاب روز بعد که زمانی است معین برای اجرای حکم محکومان به اعدام.
«وارتگز سه گانه واترتاون» نوشته امید فلاحآزاد مجموعهای است از سه داستان: سیتیزن وارتگز، جائلیق عشق و سرانجام مرده را باید فراموش کرد. این کتاب
داستانی درباره دو امر تروماتیک که در یک لحظه کمیاب اما گذرا سبب رابطه دو انسان با هم میشود.
کوچههای بهشت خرم و بهشت اِرم و بهشت شمس و بهشتهای دیگر موازی هم از شمال به جنوب شهرکی ساخته بودند که نامش بهشت ِامام بود وهست
کوچههای بهشت خرم و بهشت اِرم و بهشت شمس و بهشتهای دیگر موازی هم از شمال به جنوب شهرکی ساخته بودند که نامش بهشت ِامام بود وهست