کلاغه به خونهش نرسید – «راز» نوشته شهریار مندنیپور
نشر مهری در لندن کتاب تازهای از شهریار مندنیپور را منتشر کرده است: «راز» – یک افسانه تمثیلی درباره مفهوم «خانه».
نشر مهری در لندن کتاب تازهای از شهریار مندنیپور را منتشر کرده است: «راز» – یک افسانه تمثیلی درباره مفهوم «خانه».
بهرام بیضایی: «اگر این ۱۰ سال در کشورم بودم حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟ آیا لطفا اجازه میدادند فیلم “مقصد” را بسازم چنان که میخواهم، یا “ماهی”، یا “اتفاق خودش نمیافتد” یا حتی “سند”، یا فیلمهای آرزوییام “طومار شیخ شرزین”، “اشغال” و البته “داستان باورنکردنی”.»
از تهِ دل. خیز برمیدارم. آبِ حوضِ وسط حیاط هی گود برمیدارد و هی پُر میشود و بهادر سه چهار ساله جلوی چشمهای وحشتزدهی گوهر توی آب بالا و پایین میرود. مردی سراسیمه میدود پایین. پسرِ عمه عالمتاجخانوم.
گنجشکها رم کردند. آسمان برای لحظهای سیاه شد. پراندم ابابیلم را. سراپا تنم ظلم تبریز شد، دلم مسجد کبود.
رد چنگ و دندانهای حاکمیت بر تن و چهرهی تیاتر شهر را میتوان در سیاستهای، طرد، جداسازی و محاصرهی این فضای مردمی در سالهای اخیر بهخوبی تشخیص داد. آنها به هر کاری دست زدهاند تا آنجا را تسخیر کنند، حصارکشی تنها یکی از این تلاشهاست.
تجربۀ خواندن، تجربۀ رفتن به عمق است؛ هر شیء خود اسطوره است یا در سایۀ نمونۀ اسطورهایاش؛ هر عمل چیزی است ازلی و ابدی. آدمی در داستان نه بر خط که بر دایرهای میچرخد و خواننده در هر لحظه تجربۀ همۀ هستی را باید پیش چشم داشته باشد.
باید دامنهی این جنبش مردمی کنونی از حالت تنها همبستگی با اعتراضات در خوزستان (برای آب) فراتر برود، سراسری شود، و همهی جنبههای مختلف تضادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، معیشتی، اقلیمی، بهداشتی، تبعیض قومی… جامعه ایران امروز را در بر بگیرد.
رای ادامه زیستن باید چیزی برای خوردن داشت، مردم خوزستان اما ندارند. برای زیستن باید کار داشت، مردم خوزستان اما ندارند. برای زیستن باید بهداشت و مسکن داشت که مردم خوزستان ندارند. و اینها همه در شمار حداقل امکانات زندگیست که دولت باید برای شهروندان خویش تهیه کند.
کار طنز تأکید بر «زشت»، زیر سوال بردن «زیبا»، واکاوی «اشتباه»، و واسازی «درست» است.
بنده شصت و هشت ساله، زن و بچه و عروس و داماد و نوه دارم. به نظر شما همچین آدمی ممکن است به زنی که سر راهش میبیند، متلک بیاندازد؟
کانون نویسندگان ایران اعلام کرد دسترسی به اینترنت آزاد و نامحدود را حق همگان میداند و بر اساس منشور آزادیخواهی و سانسورستیزی خود، خواهان برچیده شدن تمام اشکال سانسور است.
معترضان به زبان عربی و فارسی فریاد میزنند: آب! آب! ما تشنهایم. دامهایمان دارند میمیرند. آن وقت حکومت مثل همیشه پاسخ این صداها را با گلوله میدهد.
انسانها در مجموع و در یک مقیاس واحد تعریفی مشخص و یکسان دارند ولی زمانی که آنها را به افراد یا گروههای مختلف خاصی تقسیم کنیم، آنگاه متفاوت می شوند. به همین دلیل نمیتوانیم همه را حتا در یک «فاجعه »یکسان ببینیم تنها چیزی که در یک فاجعه مشترک است خود «فاجعه» است.
هنوز هم اینجا هستم. روی تخت هر روزی، کنار بالشهایش و موهای ریز بدنش که گرد شده و روی تشک ریخته و گودی احمقانه خوشخواب که یادم میآورد چند ساعت پیش اینجا خواب بوده.
«آقا، آقا، مظاهرات سلمیه، چرا آتیش میزنی… کاملا سلمیه، چرا تیر میندازی… تو که خاکتو نبردن، آبتو نبردن، گوش کن، ما آب و زمینمون رو
من چند هزار داستان بنویسم تا هور لبریز شود، و صاحبان گاومیشهای سیراب و شاد به جان من و داستانهام دعا کنند؟ داستان باید رودی شود که جریانش را به سوی تشنگان تغییر دهد.
همبستگی نویسندگان با اعتراضات خوزستان ادامه دارد. ۵۵ روزنامهنگار اعلام کردند برخی خبرنگاران اجیر شده دولتی «روایتی دستساخته و سفارشی» به عنوان روایت خوزستان منتشر میکنند.
زن تکهای از نانِ شیرمالی که دست جوان بود، برداشت و بین دولبش قرار داد: « یعنی تو با این قد و قواره هنوز نمیدونی با ترس چه حالی داره، چسبِ چسب. بچسب. » نان را به دهان گذاشت. صدای خندهی زن زیر خوابِ چادر بلندتر شد.
حمایت از اعتراضات مردمی در خوزستان ادامه دارد. رضا علامهزاده ویدیوکلیپ تازهای منتشر کرد. کانون صنفی معلمان گیلان اعلام کرد صدای معترضان خاموش شدنی نیست و شهرنوش پارسیپور نیز اعلام کرد دلش با مردم خوزستان است.
نه آرزویی در کار است و نه آرمانی و نه حتی چشماندازی از کوچکترین تغییر در میزان فلاکت. مثل این است که راوی معتاد این داستان اضمحلال را درونی کرده است. به یک معنا از این طریق هم میتوان به اضمحلالی که در بیرون از او اتفاق افتاده پی برد. یک نمونه تعمیمپذیر؟
بیش از ۹۰ کارتونیست و ۷۰ نفر از فعالان سیاسی و مدنی و روزنامهنگاران کرد حمایت خود را از اعترضات خوزستان اعلام کردند. در تجمع تورنتو، حامد اسماعیلیون، نویسنده و سخنگوی انجمن جانباختگان «پرواز ۷۵۲» در سخنانی ضرورت مقاومت در برابر بیدادگری را یادآوری کرد.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.