شعر و شاعران

شعر

الهام گردی: طهران!

رُستن میان ما، مرثیه است. و آن که به قبرستان می‌رود، روزی، روزیِ ما را می‌آورد. سهم بردار، بر سنگ، لم‌یزرع بی‌سر، شیب گرفته سینه‌هام،بخشکان!

ادامه مطلب »
روایت‌ها

افسانه خاکپور: توماج گفت لعنت بر فساد لعنت بر استبداد

توماج صدای کارتون‌خواب‌ها، کولبران و کودکان کار، فریاد بلند سال‌های فروخفته در خوف، صدای محکومین بدار، صدای پابرهنگان و فغان گرسنه‌گان، صدای داد و انزجار از استبداد، بیزار از ظلم پیران درنده‌خو.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

هفت‌سین تو امسال

شاعر با توجه به رویدادهای خونین سالی که گذشت هفت سین تازه‌ای برای ما تدارک دیده است: از سکته بانگ سهره، تا سرما و سرفه گورستان و سینه ترکیده و سم و سنگ و سوگ

ادامه مطلب »
از ما

کورش عموئی: از نفراتِ نیما به جادوی روجا: نکاتی پیرامونِ صدسالگیِ افسانه

نیما در افسانه، به تعبیری، با زرتشت سخن می‌گوید؛ امّا با زرتشتِ شاعر و سرودساز، نه زرتشتِ پیامبر. غفلت از این تمایز میانِ شاعر و پیامبر، خواشن شعر نیما را به دکترینی الهیاتی فرومی کاهد که از جانِ زنانه‌ی افسانه‌ی نیما دور است.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

الهام گُردی: هیهات از صبح ریزش

گیسوان دخترانم را به یاد آر، لابه‌لای استخوان‌ِ آسفالت، صدا‌یی، صدایی، کاکل خون بر سر داشت… ای بیت مذکر، بحر رَمَل، نه‌ساله‌گان بی‌ملائک ماییم و من که شانه‌ام را در ابر غربت چلانده‌ام

ادامه مطلب »
شعر

حسن حسام: کابوس

در رواق مساجد/در بقعه‌ها/در گورستان‌های نوساز/و در غَسال‌خانه‌ها/سوره یاسین و القرآن الحکیم می‌خواندند/عمامه‌ها، عمامه‌ها/سفید و سیاه،/یکسر طناب دار شدند

ادامه مطلب »
شعر

رضا عابد: این شعر تلخ است

فرهاد میثمی اعلام کرده در ۱۰ روز آینده آبی که می‌نوشد را تلخ خواهد کرد تا نشانه‌ای از «روزگار تلخ‌تر از زهری» باشد که حاکمان جمهوری اسلامی «از جمیع جهات برای همگان آفریده‌اند». رضا عابد شعری کوتاه اما گویا درباره تلخی این این ایام سروده است:

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

حسن حسام: الوداع شادمانه

شعر حسن حسام برای مجید رضا رهنورد، پهلوان خراسانی در چهلم او به شکل چند رسانه‌ای در بانگ نوا همراه با صدا و اجرای شاعر در گفت‌وگو با مرگ.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

آریامن احمدی: چه مادرانی تهمینه!

آریامن احمدی در این روایت چندرسانه‌ای با تهمینه در گفت‌وگو قرار می‌گیرد که از مادران عزادار قیام ملت ایران با او سخن‌ها بگوید. چه مادرانی تهمینه! که‌ گیس‌هایِ سیاه‌شان را بُریدند که فرزندان‌شان را با دست‌های‌‌‌شان به‌خاک‌ سپردند پیش از آن‌که باد در موهای‌شان آواز بخواند.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

عسگر آهنین: طلوع رنگین کمان‌ها

یک روز صبح/چشم باز می‌کنی/پشت پنجره‌ها/رنگین کمان می‌بینی/در آینه‌ها می‌نگری/رنگین کمان می‌بینی/به خیابان نگاه می‌کنی/دست بچه‌ها/رنگین کمان می‌بینی/بی اختیار اشک می‌ریزی/بر گونه‌های تو/قطره‌های رنگین کمان می‌غلتند

ادامه مطلب »