شعر

شعر

علی ثباتی: درخت زندگی ۴۲

سرگذشتی داشت پنهانی تنیده با ریشه‌های درخت سرنوشتی آشکار که خودش چوپان روح بود روحِ خودش را انداخته در پیش و خودش شهیدِ خودش طوری که شهادت‌اش از درون خودش می‌رسید.

ادامه مطلب »
شعر

اتاقی از آن خود: عاطفه رنگ‌آمیز طوسی

کاش زنی بودم/در عشیره‌ای گمنام/کودکم در چادری گِره‌خورده/ما‌بینِ شانه‌هام خواب می‌رفت/چون برّه‌ای سیاه/با پیشانی ِ سفید/ کاش زنی بودم/با پستان‌های پُر از شیر/و ساق‌هایی راه‌بَلد/که از خارها آسان می‌گذشت.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ – نوا: علیرضا آبیز: بُزچوش

علیرضا آبیز این شعر را همراه شعر بلند دیگری در سال ۱۳۹۶ با نام «کتاب بجستان» جهت دریافت مجوز نشر از سوی نشر کتاب فانوس در تهران به اداره‌ی کتاب وزارت ارشاد ارسال کرد. پس از چندین نوبت اصلاحیه و دیدار حضوری او و ناشر با رئیس اداره‌ی ممیزی شعر وزارت ارشاد، سر‌انجام به طور کامل غیرقابل‌چاپ اعلام شد.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

زهرا پورعزیزی: فلز

وَ دست‌هایش را روی دهان روی سینه بالای کُسش گذاشته بود دوزانو نشسته نا-راحت مثل مجلس عزایی که در مسجدی محقّر وُ متروک دست‌هاشان را بالای آلت‌شان بگذارند وَ سر به پایین بیندازند سرها همه در خونْ –گوسفندْ– در خیرگیِ مشکی‌ها بگویند سلامْ بگویند غم وَ بر سرِ میمِ غم جرقّه‌ی فندکی روشن شود.

ادامه مطلب »
شعر

اتاقی از آن خود – بیتا علی اکبری

آدم گاهی دلش می‌خواهد همه چیزش را بدهد، تا کسی که دو زانو مقابل‌اش نشسته را ببیند.من چیزی ندارم، هر چه را هم بدهم بهتر از همه شما می‌دانم روبه رویِ من چیزی نیست، انگار دارم با خودم حرف می‌زنم، انگار آفتاب دارد خودش را می‌سوزاند

ادامه مطلب »
شعر

شیدا محمدی: نیمه‌ی روشن وجودم آبتین

گفتی من چگونه در غیاب حضورت، سایه‌نشین سکوت شوم؟ نگفتی من چگونه حتی می‌توانم این چند هجای سیاه را «س و گ» را بنویسم؟ حتی پنهانی در این شباروز همانند، شهامت تکرارش را به نجوا هم ندارم چرا که چنین رختی بر قامت خنده‌های تودوخته نشده است.

ادامه مطلب »
شعر

امیر محمدی ونیار: ببوس مرا

تقدیم شده است به زندانیان و همسرانشان: ای ستاره، ای دور، ای شب آغشته به گیسوانت، ولادت آهوها که در شکوه اندامت بلا انگیخت،نام کوچک مرا، با هوهوی تیهوهات، چلچله‌سان به سینه فراهم آر، و در هوای ناخن‌های کشیده‌ی ما، آن ده هلال ماه را با ده گلبرگ سرخ بیارای

ادامه مطلب »