گویی چیزی
به حافظهاش، چنگ میانداخت
گویی سایهی دستی
به گلویش نزدیک میشد
اندوه بی پایان تهمینه
جهان نا آرام سیاوش
مویههای کودکانهی سهراب
آه.. ….
مختاری
مختاری
مختاری
این شعر با زبانی نمادین و تصاویر پرابهام، فضایی از تنهایی، اضطراب و انتظار را ترسیم میکند. عناصری مانند آینه، فنجانهای خالی و کوه دماوند، مفاهیمی چون بازتاب خود، خلأ و استقامت را نشان میدهند. شعر در نوسان بین یأس و امید، خزان و بهار، و سکون و حرکت، به زندگی و تکرار آن میپردازد.
با این همه تند باد
هنوز به شاخه
چسبیده ام
که سیب نشوم
برای جاذبه زمین
که به لانه ها
نزدیک تر شوم
آیا پرندگان می دانند
که آن ها بیشتر از خاک دوست می دارم.
روی قوس پل ایستادهام
با داغ روزگاران بر پیشانی،
با عبور پابرهنگان، بر خشت خشت چهار گوش پل که
دندان فشرده، خم شده، در دو سوی رود
با سه ستون در آب
که چکمههای قزلباشان خونریز را در پای دارند
بوی جواهر سیاه از چالهی دهان سردار ــ سپاهی، عقیدتی،استاد، دانشیار، آموزگار، کودکان تازهبالغ تفنگدار، ــآذرنگتاب: جنینهای جنگ، کابل، صنعا، بصره، دمشق، بیروت، میدان مشق مرگ.
نسیم خاکسار در تحلیل حاضر به بررسی عمیق دو شعر گراناز موسوی پرداخته است. نویسنده با تمرکز بر عناصر زبانی، نمادها و مفاهیم نهفته در شعرها، در خوانشی دقیق نشان میدهد که شعرهای گراناز موسوی دارای عمق و پیچیدگی هستند و میتوان در آنها به لایههای مختلف معنا دست یافت.
دفتر الحان، برآیند بازخوانیهای مکرر گنجینههای نظامی و در میان آنها گنج “خسرو شیرین” است. این قطعهها در مدت شش ماه، از اسفند ۱۳۹۹ تا شهریور ۱۴۰۰ ساخته و به پیروی از ۳۰ لحن باربد، از ۳۰ قطعه پرداخته شد؛ و هر قطعه به نام یکی از نواهای باربد آراسته گردید.
اینجا خاورمیانه است و زیر چشمهای مردم تشنه از هفت تپه تا کوههای شنگال تیر میبارد و خدایی که در شش روز جهان را آفرید قرنهاست که در روز هفتم به خواب رفته است.
مسلم منصوری، سینماگر در مستند «آخرین کلام» (به تهیه کنندگی لیلا قبادی) تصویری از احمد شاملو را در گفتوگوی ناصر تقوایی با شاعر ارائه میدهد.
مسیر مشخص بود: خیابان انقلاب، نرسیده به میدان آزادی، روبهروی سرکوب، میان گازهای اشکآور، دوش به دوش او، دور از دلشورهی مادرم…
دختران آزاده
برای آزادی به گونهای دیگر کمر بستهاند:
مُشتهای نازکاشان پُر از توفان است
و خشمِ آگاهاشان پُر از رُستم
این صدایِ تازیانهیِ خداوند است
بر تنِ نحیفِ زنِ لوط در سُدوم
بر خاکِ زندهبهگورِ کنیزی در پِترا
بر شرمگاهِ دخترانِ باکره در مکّه…
برگرد به آن شکوفهٔ تاریک برگرد، ببین میانِ پری ایستادی که پیشتر بازویی شکسته بود. به سرما برگرد.
باز هم بپرس
از حافظه خونی تیرکها
از بوتههای باران خورده عصیان-
که خوابِ پر خون شقیقه میبینند
تنها امیدم این است
روزی دست در دست هم، همهباهم
یک تن شویم و چون آرش
جانمان را تیری کنیم در کمانِ تنمان
و تمامی مرزها را از این جهانِ گرسنهی خونین
پاک کنیم
بر پلهها ایستاده بودیم که آمد، نگران آمدنش بودیم که آمد، همهمهی «دیر شد»ها به بغض «چرا نمیآید»ها میپیچید که آمد، ترسیدم…
خانم ثابت از زندان اوین و به واسطه دوستی شعر حاضر را برای انتشار در بانگ در اختیار ما قرار داده است:
ای تاریک که بر دَم میزنی، ای نوازش شرم بر پیشانی و پوست، دستان عرق کردهات از ابتدا، از ابتدا، از ابتدا به گناه، به نفرتِ انگشت، حرکتی به مثابهٔ فاک، در میان جمیعِ روندگان، به سمت خوشبختی…
زنی با دریایی وقار
تاثیرگذارترین
شعرِ زنان را
سرود
و آهوواره از دشت
در برابرِ چشمان پر شرهی میراب
از مرگاب بگذرد
تا سیراب دریایی از آزادی شود
… که تو: سرباز، متولد دیاری دروغین بودی، در وقاحت تاریخی که تاریخ تو نبود، صادره از جهنم. نام پدر: مرگ
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.