حبیب موسوی بیبالانی
متولد ۱۳۵۲
کتابها
هی نامتازهی چیز / نشر داستانسرا / ۱۳۸۲
پت / نشر الکترونیکی سایت عروض / ۱۳۸۹
با این که چاپ شدم / نشر شب چله / ۱۳۹۴
در آخرین دقایق گنجشک
دیوی که از محاصرهی بدنامی خسته بود
به آسمان گفت
لبخند را همیشه
در افتادن پرندگان از درخت میدیدم
اگر دقیقتر قرار بود حرف بزند میگفت
به من یاد داده بودند
وقتی پرنده از درخت افتاد
بخندم
اما همیشه در دلم
( نقل قول از دیو است )
حس انزجار بود
از این که پرندها میمیرند
ولی من
در محاصرهی بدنامیام
حالا که آخرین دقایق گنجشک است
با پرچمی در دستم
سعی میکنم
آسمان را آبی نگه دارم
البته ما هم عادت کردهایم
هیچ وقت
به حرفهایی که دیوها میگویند اعتماد نکنیم
از قدیم به ما گفتهاند دیوها برعکس حرف میزنند
دیوِ کلاه قرمزی هم
برعکس حرف میزد
اصلا دیو اگر برعکس حرف نزند
دیو نیست
ولی شاید ما هستیم که برعکسیم
نمیفهمیم دیوی که از آخرین دقایق گنجشک خسته است
ممکن است
از دایرهاش بزند بیرون
و وقتی واقعا به نظر میرسد دارد گریه میکند
واقعا دارد گریه میکند