شعری تازه از اسماعیل نوری‌علاء

اسماعیل نوری علا

چمدانم را بسته‌ام

به سفری که دیر یا زود فرا خواهد‌رسید

هجرتی چون کاشته‌شدن

و چون بردمیدن

در هیئت گیاهی

که جانور می‌خورد

و خاک می‌شود.

چرخه‌ای اعجاب‌انگیز و دائمی

به آهنگی که از راه شیری بر‌می‌خیزد و

در کهکشان‌های تپنده

پژواک آوازهای من می‌شود

با گریه آغازین و

ضجه‌ی میان‌سالی و

لبخندی کهنسال‌تر

از شادمانی‌ها و اندوه‌های گمشده

نگاه کن عزیز من

همه‌ چیز در چنبره‌ی جاذبه‌ای است

که برای من عشق نام دارد و

برای زمین سقوط سیبی

از بهشت تا دامن اندیشه.

چمدانم را بسته‌ام

بی‌فراق و بی‌وصلت

بی‌اندوه و بی‌شادمانی

و عشق در رگ‌های کهنه‌ام

طناز و جوان

می‌خرامد.

۲ آگوست ۲۰۲۲

از همین شاعر/ نویسنده:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی