دو شعر از مهدی گنجوی
نشر آسمانا (تورنتو) مجموعه شعر تازهای از مهدی گنجوی را با عنوان «کهکشان خاطرهای از غروب خورشید ندارد» منتشر کرده است. شاعر دو شعر از این کتاب را در اختیار «بانگ» قرار داده است.
نشر آسمانا (تورنتو) مجموعه شعر تازهای از مهدی گنجوی را با عنوان «کهکشان خاطرهای از غروب خورشید ندارد» منتشر کرده است. شاعر دو شعر از این کتاب را در اختیار «بانگ» قرار داده است.
ژینا، شقایق سقز، غریب میشکفد
به خنج گلو، آبلهی پوست، درد استخوان
تنزخمِ زن، خونچکه، در گور میرود
از خاکوخون دشت پر از تاشِ سرخِ داغ میشود.
حالا یک سال از نبودنِ تو میگذرد، و ما یکسال جلوتر رفتهایم، نزدیکتر به آزادی… و این را مدیونِ تو هستیم ژینا گیان!
از آزادیم در هراسی، چون خفاش از آفتاب! به هفت بند گرانم میبندی، باز هم در ترسی! آواز میخوانم میترسی! از خندهی جوانم، وَ گیسوان افشانم میترسی
شمس آقاجانی، شاعر و منتقد ادبی در اثر پیامدهای ابتلا به بیماری کووید – ۱۹ در ۵۵ سالگی درگذشت. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) رویا تفتی درگذشت همسرش را تأیید کرده است.
مهسا /نام رمز ماست/من در آستانه ایستادهام /و هیچ آستانی از من نمیگذرد/تو را و پانصد وُ سی نفر دیگر را کشتهاند/تو را و هزار وُ سیصد نفر دیگر را /تو را و آبان نود وُ هشت را /تو را و دی نود وُ شش را /تو را و سال هزار وُ سیصد وُ هشتاد وُ هشت را /از جمجمه شکاندهاند/تو را و هزاران نام گمنام را /تو و هشت سال دفاع نا مقدس را /در گورستان های بی نشان کشتهاند
به یاد معلم آزادیخواه هرمز گرجی بیانی، یحیی رحیمی و احسن و شهریار و نیوشا و دیگرانی که در این روزها جان در کف زندگی را ستایش کردند.
فرزانه میلانی: از نظر من عزیزترین ویژگی غزل بهبهانی این است که هیچ نوع خشونت را نپذیرفت. از جنگ و خونریزی و انتقامگیری گریزان بود. شعر پناهگاه و اسلحهاش بود. اسلحهای برای مبارزه با هر نوع خشونت.
این روزها، چشم و چراغِ من، جایِ دیگری میسوزد: دوردستی دورافتاده، کنارِ انبوهی هیمۀ نیمسوخته، دودکنان…
دیدی ماهمُنیر! گفته بودم با دوازده نوه در انتظارِ بوسه پیر میشوی… گفته بودم ترحمبرانگیزتر از زنانِ کشورِ شکستخورده نیست که ایستاده باشی رویِ تنهاییِ زنی در نیزار
طناب سر افکنده گفت: طعنه میزنید چرا، بافتند مرا ، بافتند، با دستانِ سربازانِ امام زمان، از الیاف آیات الهی، آنگاه مرگ، پیروز و مست، هماوازِ طناب، میدان گرفت: و روحِ مرا در طناب تنیدند تا پهلوانکُش شود
زمینه پیدایش مفهوم “شاعر ملی” در دوران مشروطه فراهم آمد. نمونههای زیادی در تاریخ معاصر از شاعران ملی در دست نیست با استثناهایی. یکی از استثناها: شاملو.
نشستیم و دیدیدم و نگاه کردیم: همه چیز تمام شد، رنگ احساس آرام آرام، به بیرنگی همان سیپیدهای شد که تو را به میدان میبردند.
ترانههای ذوالقرنین به سادگی یک ترانه نیستند و چیزی از پیچیدگی دنیای شاعرانه را در خود پنهان دارند و شعرهای او زیاد از حد پیچیده نیستند و چیزی از سادگی و زمزمهپذیری ترانه را در خود پنهان دارند.
و آنگاه که از تاریخ، طومارها بیرون گرفتند، پس آنچه بر ما رفت، چو خوانده بیاید، گو مطربان را زخمه بگیرند، و خونِ رَز روان میدار که حکایت خونِ جوان باشد.
تاریکمان که کردند،ماه را که میبردند،کسی نپرسید، خوشهی پروین ، رد خواب کدام خواهرم را میداند
من شهادت میدهم که وقت اعتراض با حروفات است، شهادت میدهم که اعتصاب به وضعیت موجود در روز یکشنبههاست، شهادت من، شهادت خورشید به هنگام شب در ساعت چهار بعد از ظهر، حالا من دهان دستان مادرم که رنگ سایههای روح را به رقص میآورد
دریایی که قرار بود بمیریم، صبحها مردانه است، و عصرها غرق میشود، قبل از آن که زنانه شود.
خدایِ سفالینِ آفریقا! چه داری به من بدهی؟ برای دستهایِ خاورمیانه که هر صبح با صدایِ اللهاکبر میایستد مقابلِ چوبهیِ دار با دو متر طناب.
محمد حسینی، گاهی همیشه به تو فکر میکنم، به دردانگیات در کویر،به شانههایت در مرغداری، و به زیرزمینی که از چهل و چهار پله میگذشت، تا به سیاهی سلاخخانه سلام دهد.
رُستن میان ما، مرثیه است. و آن که به قبرستان میرود، روزی، روزیِ ما را میآورد. سهم بردار، بر سنگ، لمیزرع بیسر، شیب گرفته سینههام،بخشکان!
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.