شعر

شعر

مهناز نیکفر: سه شعر

همیشه جایی در جهان، خالی ست، حفره‌هایی که زخم به زخم عمیق تر می‌شوند. کدام‌اشان ژرف‌ترند؟، بازوان خالی از تو یا سفره‌ی خالی دست‌های پدر؟

ادامه مطلب »
چه خبر؟

سروده‌ای تازه از علی باباچاهی

علی باباچاهی، شاعر سرشناس بوشهری در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۱ این شعر را سروده است در بیان یک وضعیت اضطرار: فردا شدنی بود و شد/ و من هم‌زمان در چند مکان متواری و/ ربوده شدم و یا/ در یکی از سپیده‌دمان تیرباران و یا احتمالات دیگری که در شعر از آن سخن رفته است.

ادامه مطلب »
شعر

فرزین پارسی‌کیا: رها باشیم

مکرر این‌ همه همهمه را چه می‌نامی؟ چیست که نام طولانی‌ترین اتفاق، رهایی‌ست تا به بند تو ببندم پا
ببندم به لبخند و چشم تا تو بگشایی دست، اجزای ملتزم به ضرورتت،همه یک‌جا جمع شده‌اند، می‌بینی؟

ادامه مطلب »
شعر

نرگس عظیمی: از پنجره گاز می‌زنم قرص ماه را

از فاحشه‌خانه‌ها بوی نان تازه می‌آید، پله‌ها را که پایین می‌آیند پناهندگان، و با سری خلوت مرکز شهر را گام می‌زنند. زن‌های‌ کامل گل‌درشت‌های میدانند، کپه‌کپه حلقه زده‌اند، و کابل و هرات و بغداد را در تخمه‌ها می‌شکنند

ادامه مطلب »
شعر

پرتو نوری‌علا: محبوبِ گمشده‌ام

سراغِ محبوب گمشده‌ام را از بادهای سرگردان گرفتم؛ زمزمه کردند: “آوازهای بند”ش را، در زاریِ نی‌زارها، سلول‌های تاریک وُ نمور را دیدم و ردِّ تازیانه‌ها را در شرمِ آبگینه‌های زلال.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ‌نما: در سوگ مسعود احمدی

علیرضا آبیز – مسعود احمدی، آن گونه که من می‌شناختم، انسان پاکیزه‌ و شرافتمندی بود. به اصولی باورمند بود و بر آن‌ها ایستادگی می‌کرد. قضاوت‌گر بود و ای بسا برخی قضاوت‌هایش سختگیرانه و یا حتی نامهربانانه بود. در شعر وسواسی بی‌حد داشت و بر سر هیچ واژه‌ای مماشات نمی‌کرد.

ادامه مطلب »
شعر

ثنا نصاری: جراحی

جراحی نام شهرکی است در استان خوزستان در کنار رودی به همین نام. شاعر که در کودکی در این رود آب‌‌تنی کرده است، اکنون می‌بیند که رود در پی وقایع خونینی به رنگ خون درآمده و دیگر از تن شسته هم نمی‌شود.

ادامه مطلب »