اعتراف کن
تمام دختران خودکشی کردهاند
تمام مادران اعتراف کردهاند
تمام پیراهنها به دروغ سیاه شدهاند
تمام اشکها شادی در خون است
ما تمام قد دروغگویان تاریخیم
ما مادر زاده نشدیم
مهسا نیکا سارینا حدیث مینو هَدیه حنانه هاجر غزاله
ما دختر نزاییده دختربس بودهایم
دانشگاه خودش در بسته خودکشی میکند
زاهدان سالها خودکفاست
به نانِ شب بچهها
از نان ارزانتر، گلوله نثارشان میکنیم
ما دروغگویان تاریخیم
زندان میله و دیوار ندارد
بکتاش هم دروغ بود با آن قُل و زنجیر با آن خنده های بلند
اصلا چه کسی برای آزادی کشته میشود؟
ما تمام قد دروغگویان تاریخیم
جای شاعرزندان نیست
زندان زیادی خلوت است که آتشش زدیم
ما دروغگویان تاریخیم
خودمان به پروازها شلیک میکنیم
شادی که کم نداریم تا کودکان پرواز میکنند
کِل زنان خنده از مرگ سر میدهیم
تو راست میگویی تو راست گفتهای
هیچ مادری فرزند به خون تپیدهاش را به خاک نمیدهد
گفتیم ما تخته سیاهیم
بنویس هر چه خواستی بنویس
بنویس و باور نکن باور کرده ایم
این تخته سیاه
هرگز هرگز از خون جوانان پاک نخواهد شد