برای آمنه شهبازی؛ در ۲۶ آبان ۹۸ زخم معترضی را میبست، سربِ داغ به گردنش آتش کردند و برای همه کشتگان آبان
حتمن بندها میاندازد زنگ
حتمن پوستها میبَرَد واقع
قطعن که تکه
از تُک ِ تاریخ
تارکبر
پرتاب میزند به گردن حتمن
و از کجا سرکشی از تا رگِ گردن
و این که نه تاریخی
اندامی است
غیب میساید
غیاب
به ورید
کس را که مردمش ازدَمبُراتر
کجتاوان
رُمادِ سیگارتش به چهر اندر
در خیابانِ دویده
که دویدن
هیچ لمحه نبود از تاریخ
هیچ
فقط معمولی
علتی به شدتِ معلول
قطعن تو هم لرزیدی تا وای
گردنت شده سو زن تا سوزن
قطعن رگت زده پستان هر تیر
قطعن تو هم حضور کردی قطعن
و باز تکهیِ تاریخ
تاریک
به سمت تو میآید از تارک
پرتاب به گردنت قطعن
و از کجا سرکشی از تا رگِ گردن
و از رگِ گردن حتا نزدیکتر