احمد خلفانی: فردیت، استتار و دیدگریزی در «خرگوش و خاکستر»ِ محبوبه موسوی
“خرگوش و خاکستر” در وهله اول داستان یک “گم شدن” است. دور شدن از خانه و کاشانه و مواجهه فرد با ساختارهای مردسالارانهای که دیگر نه تنها دردی را از او دوا نمیکنند بلکه همچون سدّی جلو او ایستادهاند. زنانگی، مادرانگی، حضور پرقدرت پدر یا شوهر، ترس از اختگی و نازایی…و نظم و قانون و منطق مردسالاراز اضلاع مختلف این ساختارند.