
شعر «میآیم» سجاد قنواتی برنده جایزه بینالمللی ادبی ایتالیا شد
شعر آزاد «میآیم» سروده دکتر سجاد قنواتی با ترجمه غزل قربانپور برای سومینبار جایزه ویژه یازدهمین دوره مسابقه ادبی بینالمللی شعر و داستان کوتاه ایتالیا را کسب کرد.
شعر آزاد «میآیم» سروده دکتر سجاد قنواتی با ترجمه غزل قربانپور برای سومینبار جایزه ویژه یازدهمین دوره مسابقه ادبی بینالمللی شعر و داستان کوتاه ایتالیا را کسب کرد.
«پیامبر درختان» نوشته صفا صفایی اثری عمیقاً طبیعتگرایانه و عرفانی است که در آن شاعر خود را نه پیامبر انسانها، بلکه پیامبر درختان، حیوانات و عناصر طبیعی معرفی میکند. این شعر با نگاهی پرشور به جهان طبیعت، از زبان موجوداتی سخن میگوید که اغلب نادیده گرفته میشوند: درختان، پرندگان، سنگها و رودها.
آهنین در این شعر، با ترکیب تصاویر سورئال و عواطف انسانی، تنهایی، خاطره، و تلاش برای رهایی را بهشکلی تأثیرگذار به تصویر میکشد. زبان شعر
شعر پیمان وهابزاده با گوشهچشمی به اخراج گسترده مهاجران افغان از ایران و کشتار غزه با ترکیبِ روایتِ آرمانشهری و سوگِ پنهان، جهانی بیمرز به نام «پیمانستان» میآفریند که در آن مهربانی قانون است و هویتها بازتعریف میشوند. این اثر هم نوستالژی است برای جهانی ازدسترفته، هم بیانیهای برای جهانی که میتواند باشد.
اشعار هستی قاسمی با ترکیب واقعگرایی سیاه و نمادگرایی شاعرانه، جنگ را به مثابه فاجعهای انسانی محکوم میکنند. قاسمی از یک سو جنگ را پدیدهای ضد طبیعت میداند، و از سوی دیگر با تمرکز بر رابطه مادر و فرزند، بر ضرورت حفظ امید در برابر تباهی تأکید میکند. زبان ساده اما تصویری او، همراه با تکرارهای تأثیرگذار پیام ضد جنگش را به شکلی ملموس و انسانی انتقال میدهد.
» آسمان جعفرینژاد سوگ جمعی ملتی را به تصویر میکشد که در غم از دست دادن هویت و آرمانهایش فرو رفته است. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند «ایران هواپیمایی بود که سقوط کرد»، «مادری که با خون خود نوزادان بیمادر را شیر میدهد» و «قارچهای چتری استخوانها»، فضایی از درد، اندوه و انزوا را خلق میکند.
غزل فائزه جنیدی با بیانی لطیف، سفرِ ناتمامِ انسان به سوی معنا را روایت میکند؛ گویی راوی در دایرهای از انتظار و زخم گرفتار آمده، اما هنوز به شهرِ آرمانیِ خود نرسیده است.
این سروده، مویهنامهای است برای دردِ مشترکِ انسان و میهن: “زخم بر پیکر تو، زخم بر جانِ من است”. اما در این سوگواره، امیدواری نیز نهفته: “تو ققنوسی و از این آتش، باز خواهی جهید”…»
این شعر، در بستر تهدیدهای اخیر بمباران، با طرح دو پرسش بنیادین به جنگ میتازد: آیا فناوری مرگبار میتواند انسانیت را در خود محو کند؟ و آیا تخریب فردو، که شاعر آن را «گلوگاه نازک امید» مینامد، آینده را به خاکستری از رؤیاهای سوخته بدل نخواهد کرد؟ فیروزی با هشدار نسبت به فاجعه زیستمحیطی و نابودی حافظه جمعی، در بیت پایانی شعرد اعتراض شاعرانهای را علیه جنگطلبی فریاد میزند: «بعضی خوابها باید خواب بمانند، تا زمین از خاکستر تهی شود.»
شعر علی قنبری را میتوان همراستا با نظریهی آدرنو دربارهی هنر در عصر بحران، مانیفستی ادبی در شرایط جنگی کنونی دانست. شاعر از یک سو به ناتوانی زبان اعتراف میکند، اما از سوی دیگر، با نوشتن، سکوت را میشکند – کنشی که از جنس مقاومت است. شعر را میخوانید:
کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» کنشی فرهنگیست در برابر نهادینهشدن خشونت قضایی در ایران؛ تلاشی برای بازخوانی عدالت است، نه در چهارچوب انتقام و سرکوب، بلکه در قالب زبانی همذاتپندار، معترض، زایا و مقاوم. این مقاله، با تحلیل بیانیهها، سخنرانیها و شبهای شعر این کارزار، نشان میدهد که شعر چگونه، فراتر از قالبی ادبی، میتواند به میدان کنش فرهنگی و تبلور اندیشهای مدنی و انسانی بدل شود.
در «دستمال گلدار» شاعر در مرز میان مرگ و زندگی، به دنبال امیدی نیلوفرگونه از دل مرداب است. شعر با طنز تلخ فقدان و تلاش برای یافتن معنا در پایان عمر را روایت میکنند.
شعرها به مضامین کرامت انسانی، تروما، سوگواری و مقاومت پرداختند و این حرکت گامی کوچک اما پیوسته در مبارزهی فرهنگی علیه خشونت نهادینهشده قلمداد شد، با امید به تداوم مقاومت فرهنگی و اجتماعی تا ریشهکنی اعدام.
گروهی از شاعران سرشناس با کارزار «شعر زندگی در برابر اعدام» با کمپین سهشنبههای اعتراضی زندانیان، همراه شدهاند. اشعار کارزار در بانگ هم منتشر می شود. گروه نخست اشعار با شعرخوانی تصویری پویان مقدسی،مریم جعفری آذرمانی، مهتاب قربانی، فاطمه اختصاری و شوکا حسینی.
هایدگر مرگ را «امکانِ محض» میداند که هستیِ انسان را معنا میبخشد، اما در این شعر، مرگ نه به مثابهٔ امری معنابخش، بلکه به شکل فقدانِ حتی امکانِ سوگواری ظاهر میشود. این همان «پوچی» کامویی است: جهانی که نه پاسخ میدهد، نه آیینی برای تسکین باقی میگذارد. کامو در «افسانهٔ سیزیف» بر بیپاسخی جهان تأکید میکند، و این شعر با تصویر «بیجنازهبودن»، همان «شورش» در برابر پوچی را نشان میدهد: شورشی که نه با مراسمِ سنتی، بلکه با «مشقِ مرگ» و لالاییِ شکسته بیان میشود.
شعرهای شاهرختاش، با زبانی تصویری و نمادین، فضایی تلخ و انتقادی از جهان معاصر را ترسیم میکنند. او در مجموعهای از مضامین تکرارشونده مانند تباهی، فراموشی، و ازخودبیگانگی جامعهای را به تصویر میکشد که در آن انسانها در چرخهای بیپایان از رنج و پوچی گرفتار شدهاند.
شاعر در این شعر با زبانی تمثیلی و پرتصویر، قصاب را بهعنوان نمادی از سلاخان تاریخ و قدرتهای خونریز به تصویر میکشد که با مهارت و بیرحمی، قربانیان را تکهتکه میکنند. شعر از طریق ساتور «نُه مرگ» و روایت بابک خرمدین، به چرخهی خشونت و سرکوب در تاریخ اشاره داردو قصاب، نمایندهی سیستمی است که با ظاهری معمولی، جنایات بزرگی را عادیسازی میکند.
مراسم تشییع پیکر و خاکسپاری شیوا ارسطویی، نویسنده فقید دوشنبه ۲۲ اردیبهشت در مقابل خانه هنرمندان برگزار شد. این یکی از موارد اندک در تاریخ معاصر ایران بود که زنان بدون پوشش تحمیلی زیر تابوت نویسنده را گرفتند.علی صبوری، شاعر معاصر و از هموندان شیوا ارسطویی در کانون نویسندگان ایران شعری خطاب به او سروده است.
مقاله پیش رو به واکاوی کتاب شعر «این پنجره به کل جهان مشکوک است» از سروده های زینب اطهری میپردازد. این بررسی نشان میدهد چگونه شاعر با برجستهسازی امر نشانهای زنانه، گسست از ساختارهای سلسله مراتبی و دوگانهانگار را در ساحت زبان و نوشتار تجربه میکند. این پژوهش نشان میدهد که چگونه این اشعار با ایجاد شکاف در نظم عرفی و بازپیکربندی تجربهی جهان، به سوی گشودگی و تکثر در «بودن» گام برمیدارند.
بین ذهن و زبان کدامشان نسبت به دیگری پیشتر راه میبرد؟ به عقیدهی من زبان نقش راهبر ایفا میکند که در شعر، ذهن، به خودی خود غیرفعال است و تنها زبان به آن حرکت میبخشد و جلوتر از ذهن میدود. پس چه بر سر معنا میآید و آیا در سراسر یک نوشتار مدرن، معنا محو و نابود میشود؟ این هستهی اصلی این مقاله است.
شاعر در این شعر ساختارهای مادی و قدرت حاکم بر جامعهٔ فرسوده را به پرسش میکشد. حتی امید به رستاخیز که در نماد بهار تجلی مییابد، با «خمیازۀ تاریکی» مشوب شده و پایان شعر، با تصویر لرزیدن سگ در سکوت سفرهٔ هفتسین، چشماندازی از آیندهای ویران را پیش رو مینهد: نقدی گزنده بر فردیت ازهمپاشیده و جامعهای که در چرخهٔ دروغ و مادیگرایی، توان حرکت و پویایی را از دست داده است.