خیرالله فرخی: عصر هر پنج‌شنبه بارانی‌ست

خیرالله فرخی، پوستر: ساعد

برای: شهریارمندنی پور

و عصرهای پنج شنبه‌اش…

من ازچشمان حرفی، چشم درمی‌آورم روشن

که دیدن‌ها بریزد از زبان‌اش حرف…

هر روز از شمال باران

چشم می‌ریخت‌ام ب جای اشک

تا بی‌آیی

با زبان تازه‌ای از حرف

چه دیدن‌ها می‌ریخت

آن چشمان شیرازی

آن قلم‌ها جای نی

که در آهنگ رفتن نقطه‌ها می‌چید

من و عکس‌ام دراین تاریک‌خانه

برعکس هم می‌سوخت‌ایم.

دیدن از چشم‌ها می‌ریخت

یا

چشم از دیدن

برای رفتن‌ات شیراز هم

از نرگس‌اش

زلفی پریشان کرد

من این جا با دل‌ام

دریا ب دریا

موج می‌خوردم.

روزها

در سایه‌ی آن «ابرکوچک»

می‌نشست‌ام

که از «شرق بنفشه» چشم‌های‌ات را بریزی

در شمال حرف…

بی آ با من کمی نزدیک تر از حرف

کمی ازخویش‌تر نزدیک

بی آ

از پنج‌شنبه بگذرد

آن عصر طولانی

که از شیرازچشم‌ات حرف‌ها می‌ریخت

من این جا

باز باران می‌سرودم…

از: شمال چشم‌های بارانی

ب: شرق بنفشه

در ایران

عصر هر پنج‌شنبه بارانی‌ست

و یک شاعر

ورق‌ها می‌خورد

در حرف حرف خیس این باران…

بیشتر بخوانید:

الهام گُردی: هیهات از صبح ریزش

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی