رضا شهابی و‌ کیوان مهتدی: قتل مهرجویی و همسرش نشان داد که دگراندیشان امنیت جانی ندارند

رضا شهابی، فعال سندیکایی و کیوان مهتدی، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران در واکنش به قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر از زندان اوین بیانیه مشترکی منتشر کردند. آن‌ها در این بیانیه که با جمله معروف هوشنگ گلشیری بر سر مزار محمد مختاری آغاز می‌شود، یادآوری کرده‌اند که «در وضع موجود امور، هیچ امنیتی، حتی امنیت جانی برای دگراندیشان وجود نخواهد داشت. و اساساً اکثر ما به قدری شهروند به حساب نمی‌آییم که جان ما ارزش محافظت کردن داشته باشد، و خسران زندگی ما واجد پیامد یا مسئولیتی برای آمران و مجریان آن باشد.» آن‌ها در ادامه افزوده‌اند: «در این چند روز، برخی شایعاتِ دیگری هراسانه علیه افغانستانی‌ها در زمینه این قتل فجیع صورت گرفته که به باور ما نه تنها خیانت به کارنامه هنرمند دغدغه‌مند است، بلکه از اساس نمی‌بیند که دقیقاً همین نگاه به ناشهروندان و شهروندان درجه دو، به دیگری‌ها و دگراندیشان منشأ ظهور پدیده‌ای مانند قتل هنرمندان است.»
متن بیانیه را می‌خوانید:

«پیام به ما دقیق رسیده است… خفه می‌کنیم!» – هوشنگ گلشیری، در خاکسپاری محمد مختاری

مرور آثار هنرمندان بزرگ، کتابی است که وضعیت اجتماعی و تحولات فکری یک جامعه در آن تجلی می‌یابد. داریوش مهرجویی یکی از آن هنرمندان است که در تمام دوران کار خلاقه‌ی خود در این گرهگاه راهگشا بوده است، به گونه‌ای که نه بیان مسائل اجتماعی او را از مسئولیت کار خلاقه و انتقادی معاف کرده، و نه چنان غرق تجربه‌های هنری شده که نسبت به وضع موجود بی‌تفاوت باشد.

در این کارنامه پربار شاهد فیلم «دایره‌ی مینا» هستیم، جایی که فرودستان جامعه باید خون خود را تقدیم نظام خون‌آشام تبعیض و نابرابری کنند؛ همچنین همکاری دیگر او با غلامحسین ساعدی در فیلم «گاو» که یکی از مهم‌ترین تجلی‌های بیگانگی زحمتکشان در عرصه هنر به حساب می‌آید، و تنگناهای بقای آنها را نشان می‌دهد؛ «اجاره‌نشین‌ها» که بیانی است پرشور و همدلانه از یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اجتماعی ما یعنی حق به مسکن؛ در ادامه، «هامون»، «پری»، «لیلا» و «درخت گلابی» ضمن تأکید بر دغدغه‌های روشنفکرانه، فردی، و هنری در واقع مکانیسم دفاعی هنرمند در دورانی هستند که تلاش می‌شد از مسائل اجتماعی سیاست‌زدایی شود؛ سپس به «بمانی» می‌رسیم، به ریشه‌ا‌ی‌‌ترین مشکل زمانه‌ی ما یعنی تبعیض و ستم بر زنان و پیامد هولناک آن در خودسوزی این زنان که راهی جز شعله‌ور کردن بدن خویش برای نشان دادن این ظلم ندارند؛ «مهمان مامان» نیز به نوبه خود بیانی شاعرانه از شکاف طبقاتی ارائه می‌دهد؛ اما شاید امروز هیچ فیلمی در کارنامه داریوش مهرجویی به اندازه «علی سنتوری» در ذهن جوانان باقی نمانده باشد، زیرا یکی از فراگیرترین مسائل جامعه ما یعنی اعتیاد را بدون افتادن در دام کلیشه‌ها به تصویر می‌کشد.

نمی‌خواهیم به تجلیل و مرثیه‌سراییِ بزرگان پس از از دست رفتنشان بپردازیم، اما نمی‌توانیم فراموش کنیم که قتل دگراندیشان و هنرمندان در تاریخ ما سنتی دیریانه و آشنا است؛ از میرزاده عشقی تا سعید سلطانپور، از قتل‌های زنجیره‌ای محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، داریوش فروهر و پروانه اسکندری تا جنایت عمدی علیه بکتاش آبتین. نظم امور حتی برای جان شناخته‌شده‌ترین هنرمندان این سرزمین همچون عباس کیارستمی نیز ارزشی قائل نیست. خواه‌ناخواه قتل هولناک داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی‌فر (که به عنوان یک زن قربانی شد) در امتداد این تاریخ دردناک قرار می‌گیرد.

طبعاً هیچ شفافیتی از سوی بلندگوهای حاکمیت وجود نخواهد داشت، همانطور که در مورد ژینا امینی و آرمیتا گراوند شاهد ذره‌ای شفافیت یا انسانیت نبوده‌ایم. قتل فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر بار دیگر خاطرنشان کرد که در وضع موجود امور، هیچ امنیتی، حتی امنیت جانی برای دگراندیشان وجود نخواهد داشت. و اساساً اکثر ما به قدری شهروند به حساب نمی‌آییم که جان ما ارزش محافظت کردن داشته باشد، و خسران زندگی ما واجد پیامد یا مسئولیتی برای آمران و مجریان آن باشد.

در این چند روز، برخی شایعاتِ دیگری هراسانه علیه افغانستانی‌ها در زمینه این قتل فجیع صورت گرفته که به باور ما نه تنها خیانت به کارنامه هنرمند دغدغه‌مند است، بلکه از اساس نمی‌بیند که دقیقاً همین نگاه به ناشهروندان و شهروندان درجه دو، به دیگری‌ها و دگراندیشان منشأ ظهور پدیده‌ای مانند قتل هنرمندان است.

جامعه هنری و تمام اقشار جامعه ما برای سوگواری این عزیزان، ابتدا باید مسئولیت جمعی خود را به یاد آورد، بار سنگینی که هر چند عادلانه نیست، اما این روزها بر دوش نحیف جوانان، زحمتکشان، زنان، روشنفکران، هنرمندان، دانشجویان و تمام اقشار دغدغه‌مند قرار گرفته است. در پیچ‌های پیشِ رو، صیانت از حیات فکری و مادی اعضای جامعه، و حمایت از تمام زندگی‌ها بی‌هیچ تبعیض و استثنا، و همبستگی برای احیا و حفظ کرامت انسانی لگدمال شده‌ی تمام افراد، گروه‌ها، و طبقات تحت ستم، بر عهده خود ما است، و سکوت ما تنها به تشدید این چرخه‌ی خشونت و مرگ کمک خواهد کرد.

اگر به کمک همدیگر از پس این مسئولیت بر بیاییم، در آینده می‌توانیم بگوییم که دین خود را تا حدودی به هنرمندان، دگراندیشان، و تمام جان‌های زیبای از دست رفته این روزگار تیره تر از شب ادا کرده‌ایم.

رضا شهابی، کیوان مهتدی

زندان اوین، مهر ۱۴۰۲

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی