راحله وفا
متولد ۲ تیر ۱۳۵۳، مشهد
فارغ التحصیل کارشناسی معماری و طراحی داخلی از دانشکده مهندسان خانه عمران مشهد
کارشناسی مدیریت از دانشگاه فردوسی مشهد
فعال در زمینهی هنری شعر، نقاشی، عکاسی و سفالگری
آثار چاپ شده:
کوچ انفرادی پاییز ۱۳۹۶ نشر شانی
مجموعه صدای سپید ۱۳۹۷ نشر نفیر
(برگزیده اشعار شاعران سپیدسرای معاصر)
همهی تو
به طبیعت باز میگردد
.
کفنت پنبهی خالص
و زمین همچنان حمایت میشود
از سوی مردگانش
.
در گور هم
ملاقاتت ممنوع است
.
مورچهها اما
تکههای دو انگشتت را
که تا آخرین نفس
به علامت آزادی
مانند بالهای گشودهی پرندهای مرده
خشکیده
با خود به لانه میبرند
.
آنها به لاروهایشان
خواهند گفت
خوردن از آزادی
شما را بزرگ خواهد کرد
خیلی بزرگ
۲
چند جنگ مانده
تا صلح
با منِ سنگی
.
سبکتر از روح
سنگینتر از خواب
فرو رفتهام
به قعر خودماندگی
.
از اعماق فاجعهای کبود
بازمیگردم
مرگ هم نمیتواند
با من یکی شود
در این دوگانگی
.
اگر سنگم
چرا با طغیان احساس
در شورش یک آه
میشکنم
.
اگر گلم
چرا با سکون
غریبهام
ریشههایم را در خاک جاگذاشتم
تمامیتم را به هیاهوی باد
سپردم
به ناکجا ببرد
.
طعم عریانیم را
که موج موج
بنوشد دریا
نامیرا
میشوم
.
روزی بر تن سرد
و بی خونِ صخرهای
روییدم
.
من
سنگوارهی
یک گلسنگم
۳
خورشید
یک دم،
روبنده
میگشاید
نور همیشه
پشت دریچهی نگاه مشبکش
دست و پا زده
.
در آینه
زنی را میبیند
که از روشنایی ترسیده
و در تاریکی مبهمش
هر که را در آغوش میکشد
شبیه مرگ شده
.
زیباییش
به دنیا بدهکار است
به خوابها
که در آنها نمیرقصد
مبادا خلخالهایش
رویای گلهای کُنار را
بر هم بزند
.
چقدر چشمهای بزرگش
به این دنیای کوچک
نمیآیند
.
تنش در برقع نمیگنجد
بهار وزیدن گرفته
و این حصار فیروزهای
که با آسمان نسبتی ندارد
بوی نا میدهد