میخواهم با موسیقیدان درونتان سخن بگویم، نه موسیقیدان زبان، که موسیقیدان روایت؛ چون آنچه ذکر خواهم کرد، به متن شما کیفیاتی، ترجمهپذیر به زبانهای دیگر، خواهد بخشید. صحبت از ضرباهنگ روایت شماست.
ما همگی موسیقی خودجوشی در اختیار داریم، که بیان الهام، بیان بدن و بیان روح ما، و به قول مارگریت دوراس (۱)، « موسیقی کوچک ما»ست. اگر هنوز موسیقی خود را نمیشناسید، با نوشتن و سپس با بازخوانی خود، در پی کشف آن بروید.
بعضی ضرباهنگ دوتایی دارند: صفتها را دوتایی به کار میبرند، از تقارن استفاده میکنند؛ کلمات را در تقابل با هم میگذارند یا با هم آشتی میدهند. همانقدر سلطان دو نوازیاند که سلطان دوئل. Dura lex, sed lex :«قانون سخت است، ولی قانون است».
بعضی دیگر ،ضرباهنگ سهتایی دارند. با گروههای سهتایی پیش می روند. به شیوهای پرمایه و پیچاپیچ ، به لرزه می افتند: veni, vidi, vici : «آمدم، دیدم، پیروز شدم».
همانگونه که در اینجا هم میبینید، ضرباهنگ دوتایی توقف ایجاد میکند در حالیکه ضرباهنگ سهتایی به حرکت درمیآورد. اولی خواننده را وامیدارد بیحرکت بماند و دو واژه را در نظر بگیرد. دومی که پویاتر است باعث میشود پی ادامه آن را بگیرد. شخصاً دوست دارم از ضرباهنگ دوتایی برای تأمل کردن استفاده کنم و از سهتایی برای روایت کردن. این هم چند مثال که کوتاه و مختصر انتخاب کردهام: «زن برایش لبخند میزند، مرد سرش را بر میگرداند» توقف روی تصویر: دو آدمی را تصویر میکنیم که احساسی میانشان نیست.، «زن برایش لبخند میزند، مرد سرش را بر میگرداند، سکوت برقرار میشود». افزودن عنصر سوم، به متن شتاب میدهد: چیزی رخ خواهد داد. داستان شروع میشود، خواندن باید ادامه یابد.
گرایش طبیعی خود را پیدا کنید. بدین شکل میتوانید خود را به دست آن بسپارید. سپس با واداشتن خود به استفاده از آن ضرباهنگ دیگر، کاستیاش را جبران کنید. چندان اهمیتی ندارد که راست هستید یا چپ، یا باید یک دوتایی ناخرسند بشوید یا یک سهتایی که متوقف شده. سپس در نظر داشته باشید که با[شیوه] ردیف کردن کلمات در یک جمله بازی کنید. آنجا هم موسیقی را کنترل کنید: با عبارات افزایشی یا بیش از پیش کوتاه، جمله را گسترش دهید. بر عهده شماست که بر اساس معنا، آنها را الک کنید. ترتیب افزایشی، شکوفایی و فراوانی را تداعی میکند در حالیکه کاهش، توجه را حدت میبخشد و به سوی آخرین کلمات ذکر شده جلب میکند.
پس منعطف و چیرهدست، ضرباهنگها را در یک جمله درهم خواهید آمیخت. کوتاه و بلند و سهتایی و دوتایی را به تناوب استفاده خواهید کرد، به شیوه پروست که ساختارهای طبقهای ضمایر موصولی و حروف ربطاش با اندیشهای ظریف و دریافتی از جهان پیچیده، درهم میآمیزد.با این همه توجه داشته باشید! این کار را نکنید، تنها برای آن که انجامش داده باشید. نکنید، برای آن که کار خوبی کرده باشید و نکنید، برای آن که ثابت کنید از پس آن بر آمدهاید. نه جلوهفروشی و نه گزافهگویی. آن را به شایستگی و هوشمندانه انجام دهید، وقتی که شکل با محتوا، هماهنگ میشود.
سرانجام با جملات مینیمال ماجراجویی کنید. این نوع جملهها که در گذشته منسوخ شده بود و در قرن بیستم گسترش یافت، به طرز شگفتانگیزی فضا را خلق میکند: « کنار پنجرهها ، ملحفه رنگارنگ، بادبانها آماده رفتن به پهنه دریا. بر هرۀ پنجرهها ، گلدانهایی سیراب از شراب قرمز که بیم آن میرود با وزش باد، عابرانی که زنگ ساعتشان به صدا درآمده است را از پا درآورند؛ قهوه تلخ و نامرغوب».
این وصف ایتالیای کوچک، محلهای در مونترال است، به قلم موی بئاتریکس بک(۲). مع الوصف، نزد بسیاری از معاصران، گزاره اسمی، به مصلحتی از سر تنآسایی تبدیل میشود و به نوشتار سناریوهای سینمایی میپیوندد: «کوچهای در پاریس.شب»
توصیه من: ضرباهنگ اصیل خود را تشخیص دهید. سپس آن را به ضرباهنگهای دیگر تعادل ببخشید. خودجوشی آهنگین خود را حفظ کنید اما آگاهانه آن را پرمایه سازید.
اگر مخالف این توصیه هستید به کار موسیقیدانها بنگرید: آنجا درس فروتنی، سرسختی و موفقیت خودخواسته خواهید یافت.
- Marguerite Duras
- Béatrix Beck
Magazine littéraire,Juillet-Août 2022