اریک امانوئل اشمیت: «ایده خوب» به ترجمه: رباب خمیس

جهنم با نیات نیک سنگفرش شده است. این جمله برناردو کلروو به  یادمان می‌آورد که واقعیت به اندیشه فروکاسته نمی‌شود. اندیشه نیک لزوماً کنش نیک نمی‌زاید؛ بهترین خواسته گاهی به بدترین نتیجه می‌انجامد.

در ادبیات، جهنم با ایده‌های خوب سنگفرش شده است: پشت جلد را لبریز و پر محتوا می‌سازند و کتاب را تهی می‌گذارند. رمان را یک ایده نمی‌سازد هزار ایده باید. نه هزار ایده پراکنده، بلکه هزار ایده که هم‌آهنگ می‌شوند، تضاد می‌سازند، یکدیگر را کامل می‌کنند. وانگهی مفهوم، ویژگی و جهت می‌آورد، اما دیوار و خانه نمی‌سازد. اقتضای رمان این است که جهانی خلق شود نه طرحی از یک جهان. سرانجام این که ایده خوب، زیاده می‌درخشد؛ مثل هر چیز خیره‌کننده‌ای، کور می‌سازد. لامپ فوق قوی به چه کار می‌آید اگر چیزی را روشن نسازد؟ رمان به سهمی از تاریکی به اهمیت سهم روشنایی، اگر نه بیشتر از آن، نیاز دارد. چه بسیار در کافه‌ها هنگام صرف غذا، فوران ایده‌هایی درخشان را شنیده‌ام! گوینده [پس از طرح ایده] سرانجام نتیجه می‌گیرد: «عجب رمان ستایش‌برانگیزی می‌شود»! همیشه در احاطه مردمی بوده‌ام که ایده‌های عالی برای نوشتن می‌یابند اما خوشبختانه خردمندی و ظرافت آن را دارند که از این کار اجتناب ورزند.

نزدیک بود خود نیز دردام ایده خوب بیفتم. هنگام دیدار از وین به راهنمایی یک دانشجوی هنرهای زیبا وارد یک آبجوفروشی شدم. وقتی روی نیمکت نشستم جوان اتریشی فریاد زد: «آدولف هیتلر وقتی داشت برای امتحان ورودی آکادمی آماده می‌شد به همینجا می‌آمد» من گفتم: «چه حیف که موفق نشد! تاریخ با یک هیتلر نقاش بهتر از یک هیتلر دیکتاتور کنار می‌آمد». ناگهان ایده تاریخ جایگزین به ذهنم رسید: اگر هیتلر هنرمند شده بود نه بازنده، آن وقت چطور؟ سپس یک روز با این برنامه قلم به دست گرفتم: نوشتن کتابی کوتاه و طنزآمیز برای نشان دادن این ایده. افسوس از اولین پاراگراف دریافتم که نباید ایده را نشان بدهم بلکه باید آن را تجسم ببخشم. به افراد و موقعیت‌ها وزن واقعی‌شان را بدهم. باید وین جنگ جهانی اول، آلمان عهد وایمار، تصرف قدرت، عقده یهودستیزی، اوج گیری خشونت، جنون همه گیر و جنگ جهانی دوم را دوباره می‌آفریدم. کوتاه سخن، پی بردم این ایده برای آنکه به رمان تغییر یابد، ۵۰۰ صفحه می‌طلبد. چند سال بعد، خسته و نفس بریده، کتاب سهم دیگری (La part de l’autre) را به پایان رساندم.

دسامبر ۲۰۲۰ جایزه گنکور به کتاب ناهنجاری (Anomalie) رمان شگفت‌انگیز اروه لوتلیه تعلق گرفت. زمانی که به او تبریک می‌گفتم از او تشکر کردم که توانسته با این ایده عالی- که موجودات خود را در مقابل خویشتن می‌یابند- از راه گسترش دادن آن مبارزه کند. این که شخصیت‌ها را هم مانند شیوه‌های نگارش تنوع داده، به کوتاه‌ترین پاراگراف‌ها غنا بخشیده، جهانی گوناگون، انبوه و پیچ در پیچ برجا نهاده. اعتراف کرد که به فکر نوشتن یک داستان کوتاه بوده و بعد آستین‌ها را بالا زده. داستان‌های کوتاه گورستان ایده‌های خوبند.

لوتلیه از ایده خوب گریخته بود. با آگاهی از این که ایده کفایت نمی‌کند به تمام توانش متوسل شده بود. سرانجام این ایده در جای خود، در کتابی سترگ ناپدید شده بود. اگر چه که نقشه معمار به عنوان مرجع به کار می‌رود؛ کاخ بدون بنا، خاکبردار، شیشه‌ گر، لوله کش، برقکار، درود گر، پارکت کار، مرمرکار، نصاب کاغذ دیواری، خیاط … وجود ندارد.

توصیه من چیست؟ به ایده خوب بد گمان باشید یا با تبدیل شدن به شرکت عمومی ساختمان، مجهز به همه صنف‌های این حرفه، با آن روبرو شوید.

در همین زمینه:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی