اعلام همبستگی کانون نویسندگان ایران با خانواده‌های دادخواه دانش‌آموزان و زندانیان

کانون نویسندگان ایران

کانون نویسندگان ایران می‌نویسد: «بی‌تردید آنچه حاکمیت در مدرسه و زندان رقم زد، نه فقط سرکوب حق آزادی بیان کودکان و زندانیان بلکه اقدامی جنایتکارانه‌ بود.»
چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ در اردبیل، پس از آنکه تعدادی از دانش‌آموزان دبیرستان دخترانه شاهد در اعتراض به اجبار برای اجرای سرود حکومتی «سلام فرمانده» دست به اعتراض زده و شعار «مرگ بر دیکتاتور» و شعارهای ضدحکومتی سر دادند، نیروهای لباس شخصی به این مدرسه حمله کرده و پس از ضرب‌وشتم دانش‌آموزان، از جمله اسراء پناهی، تعدادی از آنها را دستگیر کردند. اسراء پناهی، دختر نوجوان در جریان این حمله به‌شدت زخمی شد و در پی آن در بیمارستان جان باخت. قتل حکومتی اسرا پناهی، نمایانگر حمله حکومت به مدارس و دانش‌آموزان بود.
در شب ۲۳ مهر ۱۴۰۱ در زندان اوین و در میانه اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران آتش‌سوزی بزگی روی داد. به گزارش مرکز رسانه قوه قضاییه ایران در این حادثه چهار زندانی کشته و ۶۱ نفر مجروح شدند. در زمان آتش‌سوزی بخش زیادی از بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران در اوین بودند. به علت تعداد زیاد معترضان بازداشتی، علاوه بر دو بند ۲۰۹ اطلاعات و ۲الف سپاه پاسداران، بسیاری از دستگیرشدگان در سالن‌های بند ۲۴۰ نگهداری می‌شدند. برخی دیگر نیز به بند ۶ منتقل شدند.
کانون نویسندگان ایران با توجه به این دو فاجعه بیانیه‌ای صادر کرده است:

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران:

سرکوب مردمی که با دست خالی زبان به اعتراض گشوده‌اند در چهل و چند سال اخیر اتفاقی هرروزه بوده است؛ اما آنچه در هفته‌ی گذشته بر کودکان و زندانیان رفت، از سیاه‌ترین برگ‌های کارنامه‌ی حاکمیت کنونی است. هجوم نیروهای امنیتی به مدرسه و زندان و ضرب و جرح و قتل کودکان و زندانیان، فاجعه‌ای فراتر از کشتار معترضان در خیابان‌هاست. حاکمیت در این مرحله از سرکوب همچون همیشه با انکار واقعیت، شایعه‌پراکنی و تحریف افکار عمومی در کار خنثی کردن کوشش تشکل‌ها و گروه‌های مردمی برای بیان حقیقت است.

بیش از یک ماه از جنبش آزادی‌خواهی زنان و مردم ایران گذشته است و جنبشی که پس از قتل مهسا (ژینا) امینی  با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد، هر روز بر ابعادش افزوده شده و به رغم سرکوب‌ها ادامه یافته‌است. از همان آغاز، دانش‌آموزان نیز بخش پرخروشی از این جنبش بوده‌اند و هم‌پای طیف‌های گوناگون مردم، فریاد آزادی‌خواهی سر داده‌اند اما پاسخ مأموران حکومت هجوم به مدارس برای «تنبیه» دانش‌آموزان با پرونده‌سازی و ضرب‌وجرح بوده‌است، که برخی از مسئولان مدارس نیز بازوی اجرایی آن‌ شده‌اند. این سرکوب از نوزدهم مهرماه با شدتی بیش‌تر با ربودن دانش‌آموزان و قتل یکی از آنان وارد مرحله‌ی دیگری شده است. بنا بر گزارش‌های تشکل‌های صنفی معلمان، نیروهای سرکوب به مدرسه‌ای در اردبیل هجوم برده‌اند و دست به‌ ضرب و جرح دانش‌آموزانی زده‌اند که نمی‌خواسته‌اند در یک راهپیمایی حکومتی شرکت کنند. این یورش به قتل یکی از این کودکان، اسرا پناهی، و وخامت حال چند تن دیگر انجامیده است. بدین ترتیب کودکی دیگر به فهرست کودکان کشته شده در یک ماه اخیر افزوده شد و ماشین تکذیب و سناریوسازی دوباره به کار افتاد.

در میان خشم عمومی از خبر قتل اسرا پناهی، خبر آتش‌سوزی زندان اوین نیز منتشر شد. مطابق معمول، نیروها و ادوات سرکوب حکومت پیش از ماشین‌های آتش‌نشانی به زندان رسیدند. معدود گزارش‌های منتشر شده از داخل زندان از هولناکی فاجعه خبر می‌داد. زندانیان که از آتش و دود به سمت درهای خروجی گریخته بودند، هدف تیراندازی و پرتاب گاز اشک‌آور قرار گرفتند. ساعاتی پس از فروکش کردن آتش، زندانبانان بیش از چهل تن از زندانیان سیاسی بند ۸ را با ضرب و جرح از بند خارج و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. فردای آن روز خبر رسید زندانیان با بدن‌های تیر خورده و در هم شکسته در زندان رجایی‌شهر کرج محبوس شده‌اند. خبر آتش‌سوزی زندان اوین ابتدا نه از رسانه‌های رسمی که به همت مردم منتشر شد. جعل و پنهان‌کاری همیشگی حکومت که به بی‌خبری از زندانیان و انبوه بازداشتی‌های یک ماه اخیر منجر شده بود، شبی کابوس‌وار را برای خانواده‌ی زندانیان و مردم ایران در پی داشت. اکنون تعداد کشته‌شدگان و سرنوشت برخی زندانیان هنوز نامعلوم است و پیگیری خانواده‌ها راه به جایی نبرده است.

آتش‌سوزی زندان اوین، داغ آتش‌سوزی زندان لاکان و شلیک به زندانیان را که هفدهم مهر ماه رخ داده بود، زنده کرد؛ فاجعه‌ای که تعداد کشته‌شدگان، اسامی آنان، سرنوشت سایر زندانیان، دلیل آتش‌سوزی و ابعاد آن هنوز نامعلوم است.

در همه‌ی جهان مسئولیت جان زندانیان با حکومت و اداره‌ی زندان‌های آن است. اما در اینجا نیروهای امنیتی و زندانبانان به روی زندانیان بی‌پناه آتش گشودند و زندان را به قتلگاه بدل کردند؛ به همان سیاق که نظام آموزش و پرورش چشم بر مسئولیت خود در حفاظت و حمایت از دانش‌آموزان بست و هم‌دست ماموران امنیتی شد. کانون نویسندگان ایران سال‌ها سرکوب آزادی بیان و نقض بدیهی‌ترین حقوق زندانیان و گروه‌های تحت ستم از جمله زنان و کودکان را محکوم کرده است. بی‌تردید آنچه حاکمیت در مدرسه و زندان رقم زد، نه فقط سرکوب حق آزادی بیان کودکان و زندانیان بلکه اقدامی جنایتکارانه‌ بود. اما کیست که نداند سرکوب آزادی بیان نقطه‌ی آغازین سرکوب‌های دیگر است و اعتراضات مردمی و جنبش‌های اجتماعی تنها زمانی به هدف‌های آزادی‌خواهانه‌ی خود دست‌ می‌یابند که از آستانه‌ی تحقق آزادی بیان عبور کرده باشند.

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی