
خسرو کیانراد: پسرکی با لُپهای سرخ
از بالکن میشد تا دوردستهای دور را دید. اینجا در آخرین طبقهی آپارتمانی در هایدلبرگ، انگار از بلندای بِهمِرد چشم به دشتهای روبهرو داشتم. هرگاه آن انتها گردوغبارِ باران برمیخاست، دهدقیقهای طول میکشید تا موکبش برسد به ما. تنها نکتهی مثبت این آپارتمان نقلی همین چشماندازش بود.